قطرات داغ اشک هائی که بر روی گونه های آفتاب سوخته اش می غلطیدند؛ از اندوه بزرگی حکایت می کردند. می پنداشتی که گرفتار غمی سنگین مانند از دست دادن عزیزی از اعضای خانواده اش شده است. یا که در بخشی از اندام بدن اش درد شدیدی را تحمل می نماید. اما چنین نبود، چون او نه کسی از فامیل اش درگذشته بود؛ و نه در جائی از اندام بدن خودش احساس درد داشت. پس برای چه اشک می ریخت؟ چرا در همان حال گریستن، آنطور مظلومانه به آنانی که نزدش بودند می نگریست؟ و چرا سرشک غم از دیده می بارید؟ آنگونه که گوئی مصیبت غیر قابل تحملی به او رسیده است؟!
گریه کردن همیشه هم بد و حزن انگیز نیست. زیرا که آدمی گاهی اوقات، از خوشحالی هم اشک اش سرازیر می گردد. بعضی ها حتی وقتی که زیاد می خندند نیز اشک های شان جاری می شوند. ولی قطرات اشکی که از مبنائی مثل حزن و اندوه روحی یک فرد، به سوی گونه های او سرازیر می شوند؛ نه آنکه با قهقه ی خنده همراه نیستند؛ بلکه صدای هق هق برخاسته از بغض گره خورده در گلوی او را نیز به همراه دارند. بغض هائی که نزدیک به چهار دهه متوالی از عمر این جهان، هم در گلوی دختران اهالی خطه ی زرخیز خوزستان، و هم در گلوی دخترکان دیگری از سایر استان های کشور بزرگ مان، گره خورده اند و روزگار آنها را به شام تاریک و ظلمانی تبدیل نموده اند!
همین چند هفته پیش، حدود نیمه مرداد ماه سال جاری، در اطراف موضوع تقسیم منبع اصلی ثروت در کشور، در گرماگرم کشمکش باندهای حکومتی، بر مبنای قراردادهای جدید نفتی، رئیس بازنشستگی کشوری از کلاهبرداری بزرگ مبلغ 27 میلیون دلاری، در جریان خرید 8 نفتکش دست دوم، از یک شرکت گمنام یونانی پرده برداشت. وی خبرداده که این هشت نفتکش دست دوم، به ارزش 260 میلیون دلار با شرکتی گمنام در یونان معامله شده است. اما شرکت مزبور پس از مجادلات طولانی با طرف های معامله کننده ایرانی، فقط پنج نفتکش از هشت مورد معامله را به آنها تحویل داده است! به زبان ساده می توان محاسبه کرد؛ که آقایان دزد و رند و کلاش معامله گر حکومت حیله گران در ایران، فقط تعداد پنج نفتکش را با مبلغی کمتر از آنی که مطرح نموده اند، از شرکت مربوطه خریده اند. ولی در این میان، پول سه نفتکش دیگر را که اصلا معامله هم نشده بوده است را، در صورت جلسه و رسید خریدن آن نفتکش ها در نظر گرفته و تحویل مسؤلان داده اند. و در بین این معامله مبلغ 27 میلیون دلار را به جیب خودشان زده اند!
چه بسا که درصدی از این رقم بالای کلاهبرداری شده را هم به همدستان یونانی خودشان رشوه داده اند؛ تا این معامله بسیار پرمنفعت را به انجام برسانند. شاید هم در کل، اصلا هیچ شرکتی با این مشخصات حضور فیزیکی نداشته باشد؛ و دزدان کارکشته جمهوری ننگ آفرین اسلامی، تعداد پنج نفتکش دست دوم تحویل گرفته شده را، از دلالان بی نام و نشان بین المللی خریده باشند؛ که ارزش واقعی آنها خیلی کمتر از مبلغ 260 میلیون دلاری بوده، که آنها اعلام کرده اند. و رندان شارلاتان حکومت چندیوزه باز آخوندی، ارزش پولی سه نفتکش گمشده را، که همان 27 میلیون دلار است؛ را به خاطر ” نازشصت ” برای حقه بازی یی که کرده اند؛ برای خودشان برداشته باشند!
این دسته از کلاهبرداری ها، تا زمانی که راهزنان جنایتکار، و استادان ابلیس، و حاکمیت وقیح اسلامی در کشور ما حضور داشته باشند؛ پی در پی و پشت سر هم روی خواهند داد. اما در سرزمینی که بسیاری از شهروندان کودک و نوجوان میهن، بخصوص دختران نوجوان ایرانی، که در بسیاری از روستاها و بخش های متراکم استان های ایران زندگی می کنند؛ ولی در هیچیک از این مراکز مسکونی در میهن شان، یک مدرسه راهنمائی ویژه دختران، در محل سکونت آنها وجود نداشته باشد؛ که ایشان هم بتوانند جهت ادامه تحصیل در چنین مراکز آموزشی، به کسب علم و دانش بپردازند. تا در آینده ای نزدیک که می خواهند وارد عرصه اجتماع بزرگتری بشوند، دست شان برای ادامه تحصیل در دانشگاه، یا به دست آوردن شغلی مناسب باز باشد. که از طریق آن بتوانند به کسب درآمد مادی هم نائل شوند؛ و یک زندگانی مستقل و راحت را برای خودشان تشکیل بدهند. چرا باید به خاطر نبودن اعتبار مالی لازم، برای ساختن مدارس راهنمائی تحصیلی دخترانه در روستاهای شان، با ریختن اشک به دیگران بفهمانند، که چه غم بزرگی را در سینه های کوچک خودشان می پرورانند؟!
ای کسانی که نسب تان به تازیان وحشی و بیابانگرد می رسد، ای همه آنانی که با حضور نکبت اثر خودتان در سرزمین آباء و اجدادی این دختران، حتی پسرها و سایر شهروندان مظلوم ایرانی، جز برای دزدی و جنایتکاری و ایجاد همه گونه انحرافات اخلاقی، به اضافه عقب مانده نگاه داشتن ملک و ملت نسبت به سایر سرزمین های جهان، هدف دیگری را در سر ندارید. می بینید و می شنوید، که در این روزها، چه بیداری چشمگیری در میان بیشتر مردم ایران پدیده آمده، و گروه هائی از قشر کشاورزان روستائی و کارگران و زحمت کشان و سایر قشرهای اجتماعی در ایران، یا جلوی ادارات بخشداری روستاها، یا در مقابل سندیکاهای کارگری و اتحادیه های کارمندی، و نیز در مقابل جایگاه قانونگزاری مملکت، برابر در ب بزرگ مجلس شورای حکومت پلید خودتان تجمع می کنند؛ تا دادشان را از شما بیدادگران بستانند. اگر نه که به تمامی، بلکه تا حدود زیادی هوشیار شده اند. و برای دریافت کردن حقوق پایمال شده شان از شما اشغالگران دزد و قاتل و جنایتکار پرور، دیگر هرگز سکوت نخواهند نمود؛ و تا دریافت کردن آنچه را که حق خودشان می دانند(و حق شان هم هست) از شما نستانند؛ بیش از این سکوت را جایز نخواهند دانست؛ و دیگر درنگ نمودن در مقابل شما هزار خط های روزگار را تاب نخواهند آورد. تا آن دمی که کاخ ستم تان در هر کجای مملکت این حق طلبان باشد فرو نریزد؛ و از شر حضور ننگین و خفت آور شما اهریمنان خالی نشود. دست از مبارزه مدنی با دشمنان خود و سرزمین اهورائی شان بر نخواهند داشت. کاخ های تان را بفروشید، تا برای خود و امت بی خرد و فریب خورده تان، لانه های موش ها را بخرید. چرا که میزان انزجار ملت غیور و سلحشور ایران از شما بیدادگران، به حدی رسیده است؛ که بر فنا و نابودی شما و رژیم پلیدتان کمر بسته اند. از ما گفتن بود!
محترم مومنی