« دبش گیت » !! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
507

« ماه برای همیشه در پشت ابر ها پنهان نمی ماند. » ؛ همه می دانستیم و می دانیم؛ که رخ دادن هر گونه « بزه کاری » در ایران کنونی، در میان خود عوامل دزد و جنایتکار رژیم آخوندی رواج دارد. اما مورد اخیر ( مافیای وارد کردن « چای دبش » از کنیا به ایران )، که دست اندرکاران چنین توطئه بزرگی، ابتدا چای ایرانی را به عنوان یک محصول صادراتی به « کنیا » برده بودند؛ و سپس با زدن برچسب چای تولید کنیا در آنجا، همان چای ایران را، به عنوان چای کشور گنیا دوباره به ایران وارد کرده اند؛ تا آن را به عنوان چای خارجی به مردم کشور بفروشند. و این در حالی است، که به پندار دانشمندان، مصرف کردن چای کهنه و مانده، یکی از عوامل رخ دادن انواع سکته ها نزد مصرف کنندگان آن می باشد!

مصباح باقری استاد دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق – فرزند آخوند باقری کنی و برادرزاده ملا مهدوی کنی داماد خامنه‌ای، سیدمیثم خامنه‌ای

این عمل ریاکارانه به وضوح نشان می دهد؛ که ریشه های « همه درختان فساد اقتصادی » در کشور ما، از درون بارگاه متعفن و بی منزلت بیت رهبری، یا مزدوران وابسته به رژیم حاکم بر ایران روئیده می شوند؛ و چنین بی آبروئی محض و کتمان نشدنی را، مانند همیشه جهت به وجود آوردن « فساد اقتصادی » دیگری، برای سردمداران حاکمیت رسوای اسلامی رقم زده و می زنند!

البته بدون کم ترین تردیدی، زیان اینگونه فعالیت های غیر متعارف و ضد مردمی نصیب ملت اسیر ایران می گردد؛ که باید جهت خریدن چای داخلی خودشان نیز، مبالغ بیشتری به عنوان « چای خارجی » بپردازند!

غیر از ماجرای این رسوائی آشکار، موارد دیگری هم وجود دارند؛ که پرده از رخساره پلید و کثیف و سودجوی سران قدرت پرست حکومت بی اعتبار ملاهای زیاده طلب بر دارند؛ و نشان بدهند، که این سارقان حرفه ای، غیر از دزدیدن دارائی های ملت ایران و مملکت « آخوندزده » ما، به هیچ مورد دیگری نمی اندیشند. تا جیب های بلند و گشاد « لباده های » زیر عبای شان را، از پول های همین مردم بی پناه ایران پر کنند!

روزنامه جمهوری اسلامی در این باره نوشته است: « مافیا، قوی تر از مسؤلین می باشد( که لازم است به نویسنده این مطلب گفت، اگر شما نمی دانید؟ مردم ایران می دانند؛ که هرگونه مافیائی در کشورشان، توسط خود مزدوران حکومت قدرت پرست و سودجو و اشغالگر آخوندی شکل می گیرند.) ؛ نویسنده روزنامه جمهوری اسلامی چنین ادامه داده است: « و به همین دلیل می باشد، که دولت های ما نمی توانند با فساد مبارزه بکنند. » !

این مورد به هیچوجه درست نیست؛ که دولت ها نمی توانند با فساد مبارزه بکنند. ولی احتمالا این امر درست باشد؛ که دولت ها می توانند در صدد مبارزه با فساد بر آیند؛ ولی به دلیل همدستی شان با عوامل رده های بالاتر حکومت « دزد پرور » آخوندی اسلامی، چون در این راه توفیقی به دست نمی آورند؛ موضوع را نا دیده می گیرند و مانند « کرها و لال ها » از کنار آن می گذرند!

منظور از این که نویسنده روزنامه جمهوری اسلامی گفته : دولت ها نمی توانند با فساد مبارزه بکنند این است؛ که چون « مافیا » از دولت ها قوی تر است؛ آنها همیشه از مافیا شکست می خورند؛ و در مقابل ایشان، فقط به « سپر اندازی » بسنده می کنند. چرا که بخش متعددی از دست اندرکاران چنین سرقت های بزرگی، در پایگاه های زیر مجموعه های خود حاکمیت قدرت پرست و دولت بی کفایت اسلامی می باشند!

چنانکه قوه مجریه بخواهد با آن مبارزه بکند که نمی کند؟ خودش هم مورد اعتراض حاکمیت « جماران » قرار می گیرد؛ و از مدیریت اجرائی کشور حذف می شود!

پاسخ دادن به این سؤآل: « چرا مافیا از مسؤلین قوی تر است؟!

یک نظام حکومتی، با در اختیار داشتن امکاناتی مانند « قوای سه گانه مقننه، قضائیه و مجریه » ، و نیز دارا بودن اندام های قوی قوای نظامی و انتظامی، همچنین برخوردار بودن از چندین دستگاه نظارتی گسترده، امکانات جانبی، بودجه، قانون، و انواع و اقسام ابزارهای کنترل و تعقیب و مراقبت و تنبیه و مجازات، چرا در برابر مافیای فساد، که هیچیک از این ابزارها و امکانات را در اختیار ندارد. به قدری ضعیف است؛ که نمی تواند بر آن غلبه نماید؟!

هم میهن با انتشار یک کاریکاتور، فساد 3.7 میلیارد دلاری واردات چای را به چالش کشید

البته پاسخ اصلی را، باید در کنش های خود مسؤلین حاکم بر ایران کنونی جستجو کرد. چون آنها مایل اند، به خاطر تحقق بخشیدن به ایده های سود پرستانه خودشان، با هر امکانی که در اختیار دارند، نهایت سوء استفاده از دارائی های مردم کشور را بکنند. تا قبل از سرنگونی حتمی رژیم پلید و ضد بشری شان، در خارج از ایران زندگانی مجللی داشته باشند( البته اگر مردم انقلابی و به پا خاسته کشور اجازه بدهند؛ که این اهریمنان، بدون محاکمه شدن و پاسخ دادن به هم میهنان درونمرزی ما از ایران بگریزند و از کشور خارج بشوند؟ ) !

چه بسا درصدی از مسؤلین رده های پائین تر دستگاه های مختلف دولتی و حکومتی، خودشان عضو هیچ مافیائی نبوده و حتی تمایل به مبارزه با آن را نیز داشته باشند. ولی چون در یک مجموعه فاسدی قرار گرفته اند؛ که در سطحی بالاتر از سطوح مردم کشور زندگی می کنند. نمی توانند موقعیت خویش را به خطر بیندازند؛ و واقعیت های جامعه را درک کنند؛ و مثل مردم ایران با مسائل درون اجتماع مواجه بشوند؛ و به اقتضای مصالح ملت عمل بکنند!

بدیهی است که امروزه زندگی حکمرانان و دولتمردان حاکم بر ایرانزمین، همسطح زندگی مردم نباشد که نیست. به حقوق ها و در آمدهای ماهیانه مسؤلین توجه کنید؛ و به امکاناتی که در تمامی زمینه ها در اختیار دارند بنگرید. همچنین به عملکردهای اطرافیان شان، که اهل همه گونه « زد و بند » در کشور می باشند توجه نمائید؛ که هر روز شاهکار تازه ای را از خودشان بروز می دهند؛ که فقط تعداد معدودی از آنها افشا می شوند!

متاسفانه از بس که گزارشات مربوط به انواع فساد از جمله اختلاس های متعدد در چند دهه اخیر در ایران زیاد شده است؛ این امور برای برخی از مردم کشور نیز عادی گشته، و جهت احراز نمودن حقوق مادی و معنوی خودشان، در مقابل کاخ ریاست جمهوری یا وزارتخانه های مرتبط با همین اختلاس بیش از ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری تجمع نکرده اند!

شکی نیست که با چنین مبلغ هنگفتی، امکان میسر گشتن انجام شدن چه کارهای مهمی وجود داشت؟ بسیار زیاد، اگر در موجودیت سران رژیم رسوای آخوندی ذره ای تدبیر بود؟ با همین مبلغ به سرقت رفته می توانستند. بخشی از کاستی های موجود در کشور و شهروندان آن را برطرف کنند؛ و نفعی هر چند اندک را، نصیب زاغه نشینان و کسانی نمایند؛ که همه روزه جهت یافتن چیزی برای خوردن، تا کمر درون سطل های زباله خم نشوند؛ و از « دور ریزهای » دیگران استفاده نکنند!

کشور کوچک پادشاهی هلند که کل وسعت آن به اندازه استان مازندران ما می باشد؛ و به همین نسبت از امکانات سرزمین بزرگ و ثروتمند ما برخوردار نیشت. همه ساله پیش از فرا رسیدن سال نوی میلادی، به تمامی آحاد ملت ( اعم از هلندی های اصیل یا مهاجران خارجی ) هدایای ارزنده ای می دهد. امسال نیز مانند سال های پیشین، ضمن اهدای هدایای زیبا و ارزنده مراسم « کریسمس » به همگان، به دلیل گران شدن هزینه های انرژی، از سوی پادشاه به تمامی نوزده میلیون ساکنان کم درآمد کشور، نفری ۱۳۰۰ یورو پرداخت کرده است. و این در حالی است، که فقط یکی از استان های شمالی آن از نعمت داشتن نفت و گاز برخوردار است!

اما در کهندیار باستانی و ثروتمند ما، که چندین استان بزرگ کشورمان، آکنده از نفت و گاز و سایر نعمت های طبیعی می باشند. دریغ از اهدای یک هدیه کوچک دولتی به ملت فقیر و گرفتار سرزمینی، که بزرگی و وسعت و عظمتش، ۳۸ برابر

این بخش از اروپای غربی است!

مقاله قبلیتلاش بیهوده دشمنان ایران و ایرانی! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیهشدار تنش‌آفرینی جمهوری اسلامی و گروه‌های شبه‌نظامیان در خارمیانه
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.