شنبه و یکشنبه پیش رو در ایران، برابر است با روزهای نهم و دهم ماه عربی محرم، که به زبان اعراب ” تاسوعا و عاشورا ” گفته می شود. اما به زبان ملاهای دغلکار مذهب شیعه در کشورمان، در روز تاسوعا یکی از برادران ناتنی حسین ابن علی، عباس که لقب ابوالفضل را دارد؛ وقتی که جهت آوردن آب برای تشنه لب های خیمه گاه حسین، که جهت جنگیدن با نیروهای جنگی یزید ابن معاویه به میدان نبرد آمده اند. به چشمه ای که در نزدیکی سپاه دشمن قرار داشته، و بر روی حسین و نیروهای جنگی اش بسته بوده می رود. در همانجا نیز جنگجویان یزید، اول دو دست وی را با پرتاب تیر از کتف های او قطع می کنند. بعد که ابوالفضل ناگزیر می گردد که مشک آب را با دندان هایش حمل کند!!! هنوز به خیمه ها نرسیده یزیدیان او را شهید می کنند!
ای مردم نادان، فردی که دست هایش قطع شده، با کدام ابزاری مشک آب را بلند می کند؛ تا که آن را با دندان هایش حمل نماید؟ بلاهت هم مانند چیزهای دیگر اندازه دارد؛ چگونه ممکن است، که با تیرهای از کمان جهیده دو دست کسی را قطع کرد؟ چگونه می پذیرید که مشتی شیطان پرست تازی تبار، با چنین حرف های نادرستی، برای شما خدایان جدیدی بسازند؛ آنگاه همگی تان را وا بدارند؛ که به جای آفریدگار یگانه، چهارده معصوم و دوازده امام را بپرستید؟ روز عاشورا هم که به قول آخوندها، در صحنه جنگ ابتدا طفل شش ماهه حسین، علی اصغر که پدرش او را با دست هایش بلند می کند؛ که به لشگریان یزید که آب چشمه فرات را بر روی آنها بسته بودند بگوید: ” اگر به من رحم نمی کنید؛ به این طفل شش ماهه که تشنه لب است رحم نمائید؟ ” که در همانجا علی اصغر را نیز، همانطوری که بر روی دست های پدرش بوده شهید می کنند!
بعد به ترتیب پسر بزرگ حسین علی اکبر، پسر برادرش قاسم که نامزد دختر حسین هم بوده به شهادت می رسند. در انتها وقتی که هفتاد و دو تن افراد جنگنده حسین کشته می شوند؛ خود او هم به دست شمر ابن ذی الجوش(شمر پسر ذی الجوشن، یعنی کسی که زره اش دو رو دارد. هم پشت آن و هم جلوی زره دارای بافت فلزی است؛ که هیچ تیر از کمان جهیده ای، نتواند به بدن فرد اصابت نموده و او را بکشد.)؛ سرش بریده می شود و شهید می گردد!
آیا برای کسی، که خودش کودک خویش را بر روی دست گرفته و در معرض تیررس دشمن قرار می دهد باید عزاداری کرد؟ و با سینه و زنجیر و قمه زنی، بدن خود را مجروح نمود؟ آیا برای کسی که، فقط با هفتاد و دو جنگجو، در مقابل هزاران تن از لشگر دشمن به جنگ ایشان می رود؛ و همگی افرادش را به کشته شدن می کشاند؛ باید عزاداری کرد؟!
در حقیقت باید برای مردمی گریست و عزاداری نمود؛ که دشمن هزار و چهارصد ساله شان، فرشته عقل و درایت را در مغزهای ایشان شهید کرده اند؛ و به جای آن دیوهای خرافه پرستی و شرک ورزی و نادانی های مضاعف را، در سیستم عقلائی آنها در مغزشان جایگزین نموده اند. برای آنهائی که به جای کمک کردن به بینوایان مملکت شان، فقط در کوچه فرشته در انتهای خیابان پهلوی نرسیده به تجریش، در روزهای تاسوعا و عاشورا، پنجاه تن برنج را نذری می پزد. تا به عزاداران حسینی بخوراند باید گریست. که در این رهگذر، حاج آقای بازاری، که برای یاری رساندن به فریبکاری های حکومت ننگ آفرین آخوندی، به آنها یاری می رساند. دست اش جهت وارد و صادر کردن کالاهایش باز باشد. شما نیز هرگز نفهمید و ندانید؛ که این یک بده و بستان تجاری، میان پولداران کشورتان، با اشغالگران میهن شماست؟!
ملتی که زنان شان، پیش از فرا رسیدن محرم، دو سه ماه متوالی برای درست کردن ” گهواره علی اصغر” ، که در مراسم روزهای تاسوعا و عاشورا در میان مردم بگردانند و آنها را بگریانند. وقت گرانبهای شان را تلف می کنند. ملتی که خودشان گرسنه اند، اما برای اجابت شدن حاجت های شان، آنچه که دارند را به تکیه های عزادرای ماه محرم تقدیم می کنند. تا که به جای گرفتن یاری از پروردگار یکتای خویش، از حسین و عباس و علی اصغر و علی اکبر و قاسم داماد و زینب کبری درخواست مدد رسانی می نمایند. ننگ مردمی می باشند؛ که بازماندگان زرتشت نیکوسرشت، کوروش بشردوست، انوشیروان عدالت پرور، داریوش مبتکر پست و گرمابه در جهان، اردشیر شجاعت آموز، نادر کشورگشا، امیر کبیر دانش پرور، رضا شاه ایرانساز و محمدرضا شاه آریامهر می باشند. کسانی هستند که فضیلت پندار و کردار و گفتار نیک را نمی دانند. تا به ابد نیز نخواهند فهمید، که تبعیت از اسلام و مسلمانی، یعنی از دست دادن گوهر یکتاپرستی، که ایرانیان به سبب آموزه های زرتشت یکتاپرست، نخستین کسانی بوده اند؛ که بدان دست یافته اند!
محترم مومنی