چرا دارائی ملت ایران برای خودشان هزینه نمی شود؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
324

وقتی می گویند: « طرف را به مرگ گرفتند تا به تب راضی بشود» ؛ کنایه از عملی است، که دولتمردان ایالات متحده آمریکا، در شرایط بحرانی اخیر، در مورد مسؤلان رده بالای حکومت ملاها در ایران به کار گرفته است؛ تا که با ایجاد این موقعیت < مرگ زا > ، ایشان را به رضایت دادن به تب کردن وا بدارند؛ و خواسته های مختلف خودشان از ایشان را، جامه تحقق یافتن بپوشانند؛ و برتری توانمندی های خویش به سران رژیم آخوندی را به منصه ظهور برسانند. تا که آنچه را از ایشان می خواهند دریافت کنند!

کینه اشغال شدن دفتر نمایندگی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در سیزدهم آبان سال ۱۳۵۹خورشیدی، و کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از نظامیان آمریکائی به دست نفرات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه در عراق و چه در افغانستان مواردی هستند؛ که هرگز از یاد سیاستمداران برجسته آمریکائی، مخصوصا سیاستگزاران هر دولتی از این کشور که بر سر کار باشد نخواهند رفت. حتی اگر بیش از چهار دهه از آن رخدادها بگذرد؛ و حکومت آمریکا به وسیله رؤسای جمهوری برگزیده از هر حزبی در این سرزمین، در راس هرم قدرت گرفته باشد!

با توجه به جدیت های آشکار پرزیدنت دونالد ترامپ در ارتباط با جبران کردن خسارات متعددی که حکومت اسلامی برای کشورشان پدید آورده است. آقای ترامپ و اعضای کابینه او در هر موقعیتی، هشدارهای لازم را به سران رژیم اسلامی در ایران می دهند؛ و به عناوین مختلف، در حد بالا و شکننده، ایشان را در تنگناهای سیاسی و اقتصادی قرار داده و می دهند. تا بتوانند در این مسیر، با گرفتن امتیازاتی از دست اندرکاران جمهوری آخوندی، ایشان را به کاری که در نظر دارند وادار نمایند. در این رهگذر، پس از خروج آمریکا از « برجام »، و بعد از نقض شدن مکرر تعهدات حاکمان کنونی ایران که در زمان امضای توافق هسته ای به قدرت های بزرگ جهان داده بودند. رئیس جمهوری آمریکا، تحریم های قدیمی پیش از توافق هسته ای را، به اضافه تعداد دیگری از تحریم های جدید، نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی و دولت و شخصیت های مهم کشوری و لشگری رژیم اعمال کرد و به آنان ابلاغ نمود. تا شاید از این طریق بتواند؛ آنان را از انجام دادن این امور خطر آفرین منصرف سازد؛ و به این وسیله آرامش خاطر هم پیمان های بین المللی خودشان، مانند اسرائیل و عربستان سعودی را، از خطرات احتمالی حملات موشکی – نظامی به آنان آسوده گرداند!

از آنجائی که این شگرد، هنوز به نتیجه ای که منظور ریاست جمهوری آمریکا در این باره بود را به ثمر نرسانیده است. ظاهرا دولت آقای ترامپ بر آن شده، تا با ترفند دیگری، مرگ حاکمیت آخوندها را جلوی چشم شان به نمایش بگذارد. تا که آنها را به تب پذیرفتن پیشنهادهای خودش مبتلا گرداند. از جمله این هشدارها، گردهمآئی خانواده های نظامیانی است؛ که توسط عملیات مختلف سپاهیان رژیم در افغانستان و عراق و سوریه کشته و زخمی گشته اند. این آمریکائی ها مدعی گرفتن غرامت و خونبهای عزیزان شان از آخوندها شده اند؛ و در این رابطه یک دادگاه ویژه نیز رسیدگی به این امر را بر عهده گرفته است. وابستگان زندانیان آمریکائی که در زندان رژیم در ایران در حبس می باشند. با تهیه لیست نام فرزندان مسؤلان حکومت آخوندها که در کشور آمریکا تحصیل می کنند؛ و در آنجا به کار هم مشغول می باشند. از حکومت کشورشان خواسته اند؛ که ویزاهای اقامت این افراد در کشورشان را لغو کند؛ و آنان را از ایالات متحده اخراج نماید!

در میان این دانشجویان که فرزندان سرکردگان حکومت ملاها در ایران می باشند؛ نام های آقازاده های متعددی ثبت گردیده، که یکی از افراد خانواده شان، در دستگاه حاکمیت یا درون قوه مجریه در دولت حسن روحانی، و یا در دیگر مسؤلیت هائی حضور دارند؛ که از یک سو به کشور و دولت آمریکا اهانت های گوناگون را می کنند؛ و از طرف دیگر، دختر و پسر و برادر زاده شان، در آن سرزمین به تحصیلات عالیه و مشاغل پر درآمد اشتغال دارند!

در این لیست نام های این عزیز کرده های مسؤلان تراز اول رژیم آخوندی، و رشته تحصیلی و محل اقامت شان مطرح گشته است. در میان این اسامی، نام عیسی هاشمی پسر معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری اسلامی است؛ که در رشته روانشناسی در ایالت شیکاگو تحصیل می کند؛ و نام فاطمه لاریجانی دختر علی لاریجانی ریاست مجلس شورای اسلامی، که به نوشته واشنگتن تایمز در « اوهایو » زندگی راحتی دارد؛ و در بیمارستان دانشگاه معروف « کلیولند» مشغول تحصیل می باشد. که یکی از بهترین دانشگاه های آمریکا به شمار می آید. و علی فریدون پسر حسین فریدون برادر حسن روحانی است؛ که در دانشگاه « مک گرا هیل » در نیویورک، که در رشته مهندسی مشغول تحصیل است. همچنین احسان نوبخت حقیقی استادیار پزشکی در داشگاه « جورج واشنگتن » و نیلوفر خواهرش استادیار بیماری های کلیوی در دانشگاه « یو سی ال ای » می باشند. پدرشان علی نوبخت نماینده مجلس شورای اسلامی، و محمدباقر نوبخت عموی شان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه است!

واشنگتن تایمز در این باره می نویسد: « شمار کامل این افراد روشن نیست. اما بسیاری از چهره های شاخص جمهوری اسلامی، مانند محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه، علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ، خودشان تحصیل کرده آمریکا در دانشگاه های « دنور » و « بوستون » بوده اند. حسین پسر ظریف در دانشگاهی در نیویورک درس خوانده است. حسین موسویان از اعضای پیشین تیم مذاکره کنندگان هسته ای است؛ و اکنون از پژوهشگران دانشگاه « برینستون » می باشد!

گروهی از قانونگذاران از دو حزب اصلی دموکرات و جمهوریخواه آمریکا، از این ایده حمایت کرده اند. از جمله سناتور جمهوریخواه « تد کروز » ، یکی از سنخنگویان سناتور کروز به خبرگزاری « ان بی سی » گفته است: « دولت باید این را برای آیت الله ها روشن کند؛ که آنها با گروگان گرفتن آمریکائی ها چیزی به دست نمی آورند. اگر این تاکنون روشن نشده است؛ باید کارهای بیشتری صورت بگیرد. »!

به گزارش واشنگتن تایمز، « زیوی کان » تحلیلگر ارشد در امور ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی نوشته است: « در باره تناقض سخنان و اعمال کارگزاران رژیم، علی لاریجانی رئیس مجلس جمهوری اسلامی، ایالات متحده را تهدیدی برای کل جهان توصیف کرده است؛ اما دخترش فاطمه لاریجانی در آمریکا تحصیل می کند و زندگی خوبی هم دارد. » ؛ این تحلیلگر امور ایران، همچنین در مورد فساد سران رژیم ایران به این موضوع پرداخته و نوشته است: « صادق لاریجانی دست کم سیصد میلیون دلار دارائی نقدی دارد؛ و آن را از اختلاس از صندوق های دولتی به حساب بانکی خودش به دست آورده است. خامنه ای خودش در راس یک امپراطوری تجاری، با دویست میلیارد دلار سرمایه نشسته است.»!

واشنگتن تایمز همچنین در مورد تامین هزینه زندگی و تحصیل فرزندان مقامات جمهوری اسلامی در آمریکا، که از طریق دزدی و رانت خواری والدین شان تهیه و پرداخت می شود نوشته است: « فرزندان رهبران رژیم ایران، در دانشگاه های آمریکا حضور داشته و در بازار کار آمریکا، در پی فرصت های شغلی اند. همزمان اقتصاد ایران رو به زوال است. نقض حقوق بشر در این کشور به شکل فراگیر ادامه دارد. کمبود آب، زندگی میلیون ها نفر را تهدید می کند؛ و ملاهای حاکم پول به جیب می زنند.» !

صدالبته که این حقایق تلخ بر همه آحاد ملت ایران آشکار و روشن نیست. هرچند که اگر بدانند هم، کار زیادی از دست شان بر نمی آید. اما دست کم می توانند نزد خودشان محاسبه کنند؛ که پرداخت شدن مبلغ ده میلیارد دلار خسارت، از سوی رژیم ملاها به خانواده های آمریکائی، که این مبلغ را به عنوان خونبهای فرزندان کشته و زخمی شده شان، که توسط نظامیان جمهوری اسلامی در کشورهای افغانستان و سوریه و عراق رخ داده است. چه مشکلات اساسی از کشور را می تواند حل کند؟ و چه تعداد خانواده های نا به سامان ایرانی می توانند؛ با درصد کمی از این پول هنگفت، بخش های وسیعی از گرفتاری های خویش را از سر راه زندگی شان بردارند؟!

اما در شرایط ورشکستگی اقتصادی دولت دوازدهم، و نیز خالی بودن صندوق های بازنشستگی کارمندان کشور، که امکان پرداخت نمودن مستمری بازماندگان، و حقوق ماهیانه و پاداش سالیانه باز نشستگان بیمه شدگان خودشان را ندارند که پرداخت کنند. یا حتی همین کارگران شرکت صنعتی نیشکر هفت تپه، و شرکت صنعتی فولاد اهواز، که بیش از پنج ماه می گذرد؛ که ماهیانه خودشان را دریافت نکرده اند. چرا حاکمیت بیدادگر و دولت بی کفایت آخوندی در ایران، باید به جنایاتی دست بزنند؛ که کم ترین زیان آن مبلغ ده میلیارد دلار آمریکا باشد؟ مگر مردم ایران نمی توانند اموال مملکت خویش را خودشان استفاده بکنند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلییک رویداد ترسناک فضایی رصد شد
مقاله بعدی«تاج» نامزد نایب رئیسی AFC و شورای فیفا شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.