دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز
بسیار خرسندم که طی شطرنجی حساب شده با روش های انسانی و مسالمت آمیز به پیشروی مان در راه احقاق حقوق تاریخی فلسطینیان گام به گام ادامه می دهیم و از آخرین مقاله ام پیرامون فلسطین، آنقدر دستاورد داشته ایم که نمی دانم از کدامیک آغاز کنم.
از آخرین موفقیت مان شروع می کنم که در یک قدمی پیوستن کامل به نزدیک به 20 کنوانسیون جدید سازمان ملل و در رأس شان دادگاه بین المللی جنایات جنگی است. این دستاورد ما با توسل به استراتژی غیرمستقیم حاصل شد؛ جایی که ابتدا قطعنامه ای را در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب کردیم و سپس با دستانی پر همان را به سمت آخرین مصوبه شورای امنیت به جریان در آوردیم و طرف مقابل تمام انرژی اش را برای عدم تصویب آن گذاشت، آن گاه کنوانسیون هایی را که به شدت اسرائیل با آن مخالف بود، بدون هیچ گونه واگذاری امتیازی داریم بدست می آوریم (اسرائیلی ها از چه نگران اند؟ مگر نمی گفتند که این اقدامات خیالی و بی نتیجه است! از تصویب توهمات بیمناک شده اند؟!). ما با توجه به این که پیرامون قطع یا کاهش کمک های برخی از کشورها به سبب پیگیری حقوق معوقه فلسطینیان حدس می زدیم، اقدامات پیشگیرانه ای را قبلاً اتخاذ کردیم که تعیین بودجه ای در اتحادیه عرب به طور دائمی برای کشور فلسطین بود که باید دولت فلسطین همان کانال مالی و همین طور کمک های کشورهای حاشیه خلیج فارس را دنبال کند و دلخوش به تصمیمات اسرائیل ننشیند. عضویت در این نهادهای بین المللی حق هر ملتی از جمله مردم فلسطین است و هیچ کس حق ندارد، بنا بر رأی خویش آن را از ملتی سلب کند. در صورتی که سازمان ملل هر گونه توقف یا تعللی در پذیرش درخواست های فلسطینیان صورت دهد، تصمیمی را اتخاذ خواهم کرد که تصور می کنم به خصوص متحدان غربی اسرائیل “کمی جا خواهند خورد”.
استراتژی غیرمستقیم و کار مشابهی که بیش از 60 سال اسرائیل با تظاهر به صلح انجام داد و در نقطه مقابل با تقویت گروه های اسلام گرای تندروی فلسطینی خواسته اش –عدم مصالحه با فلسطینیان- را در دهان آنان گذاشت که خوشبختانه مدتی است طی بازی های حساب شده ما و التزام مان به مذاکرات صلح، دست اسرائیل را نزد همگان و به خصوص متحدانش لو دادیم و به همین سبب است که حالا اتحادیه اروپا برخلاف درخواست دولت اسرائیل، کشور فلسطینی را به رسمیت می شناسد؛ چون مدتی است دریافته که دولت کنونی اسرائیل بدنبال صلح نیست و تنها به دنبال خرید وقت برای تداوم اشغال و توسعه طلبی است. زمانی به اهمیت استراتژی غیرمستقیم مان پی می بریم که مفاد مورد نظر در قطعنامه را بیشتر واکاوی کنیم. به رسمیت شناختن کشور فلسطین؟ آن دستاوردی بود که در سال 2012 در مجمع عمومی سازمان ملل کسب کردیم و به همین سبب فلسطینی ها دیگر در لیست مردم فاقد کشور سازمان ملل قرار ندارند و آخرین پیش نویس مصوب مجمع عمومی نیز بر آن صحه می گذاشت. پس تصویب آن در شورای امنیت سازمان ملل دستاورد جدیدی برایمان به شمار نمی آمد. همین گونه است پایتختی قدس شرقی و مرزهای 1967 که جملگی قبلاً توسط سازمان ملل به کرأت تصویب شد و از این سبب تکرارش دستاورد جدیدی نبود و برای ما سودی نداشت، مگر این که به عنوان یک استراتژی غیرمستقیم مورد استفاده واقع شود. تنها مورد جدید در پیش نویس، رفع اشغال فلسطین در یک بازه زمانی بود. با فرض تصویب آن در شورای امنیت آیا اسرائیل پای میز مذاکره باز می گشت؟ اهمیت کنوانسیون های فوق و به خصوص کنوانسیون دادگاه جنایی بین المللی آنقدر بود که قبلاً به محمود عباس توصیه کردم، برای پذیرش به عنوان عضو کامل فلسطین در سازمان ملل فعلاً اقدام نکند، چون آمریکا در ازای عدم وتوی آن درخواست خواهد کرد که فلسطینیان از عضویت در دادگاه جنایی بین المللی و به جریان انداختن پرونده مقامات و نظامیان اسرائیل در دادگاه های مذکور صرف نظر کنند. فلسطین به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شده، علاوه بر امکان کشاندن جنایتکاران جنگی اسرائیل به دادگاه جنایی بین المللی. به عبارتی دقیق تر، کشور فلسطین تشکیل شده، توسط مجمع عمومی سازمان ملل به رسمیت شناخت شده و حدود 140 کشور دنیا با آن مراوده دارد (حتی بیش از اسرائیل) و در تقریباً تمامی کنوانسیون های بین المللی عضویت یافته و حالا برای کشاندن تندروهای اسرائیلی پای میز مذاکره، نه یک قطعنامه شورای امنیت –چون اسرئیل بارها نسبت به قطعنامه های سازمان ملل و شورای امنیت بی اعتنا بوده و آن اهرم فشاری مکفی برای وادار کردن اسرائیل نیست- بلکه پرونده کشاندن مقامات و نظامیان اسرائیل به دادگاه جنایات جنگی بابت 3 جنگ گذشته با غزه روی میز است! این اهرم فشار نه تنها اسرائیل را پای میز مذاکره می کشاند، بلکه او را برای رسیدن به توافقی با طرف فلسطینی وادار می سازد تا طی توافق و با دادن هر نوع امتیازاتی از طرف فلسطینی تعهد بگیرد که در ازای قراداد صلح و شرایط فلسطینیان از پیگرد قانونی مقامات و نظامیان اسرائیلی صرف نظر کنند. و گرنه ما نیز بیشتر مایلیم که به دادگاه جنایات جنگی برویم و سپس پای میز مذاکره باز گردیم (به خصوص وقتی پای جان انسان ها در میان باشد، ما با کسی شوخی نداریم). وقتی می گویم که طی شطرنجی حساب شده می توان حریفی با وجود برخورداری از بمب های هسته ای را حتی کیش و مات کرد، یعنی این. فراموش نمی کنیم که تمامی این دستاوردها را بابت “اصرارمان به مذاکره و رسیدن به مصالحه” بدست آوردیم؛ از “تصویب کشور فلسطین” در سازمان ملل گرفته (و تنها به سبب التزام به گفتگوست که اجماع جهانی را برای پذیرش فلسطین به عنوان یک کشور مستقل بدست آوردیم) تا رو کردن دست تندروهای اسرائیلی در عدم تمایل به مذاکره و مصالحه تا همراه کردن جامعه جهانی با خواسته های فلسطینیان در عین حالی که دارای “دولتی فلسطینی” شدیم که از آشتی ملی حاصل شده است؛ بنابراین، به “مذاکره برای رسیدن به صلح با جدیت هر چه بیشتر” ادامه می دهیم تا رسیدن به “استقلال کامل و عملی”. اگر تنها به دو سال گذشته نگاه کنید به یاد خواهید آورد که آن زمان فلسطینیان حتی در خواب نیز نمی دیدند که چنان پیشرفت سریع و باورنکردنی ای در احقاق حقوق فلسطینیان و تشکیل کشور مستقل فلسطینیان داشته باشند که با “استراتژی گام به گام” به آن رسیدیم.
آنچه علاوه بر دستاوردهای گذشته نسبت به آینده مرا امیدوار می سازد، آن است که شما فلسطینیان اینک کاملاً حرفه ای شده اید و همچون مقامات کشوری مقتدر از دیپلماسی و گفتگو و حتی اندکی تقابل به شیوه ای موثر و تقریباً بدون هزینه برای رسیدن به اهداف کشورتان بهره می برید و مانند اشخاصی مسئول به مردم و خواسته های شان و خدمت رسانی به آنان واقف اید (و تشکیل دولت تکنوکرات تان خود گواهی بر آن است) و یاد گرفته اید که گروه های مختلف فلسطینی با وجود اختلاف نظرات در بسیاری از زمینه ها، خودزنی نکنید و حتی با یکدیگر دولت ائتلافی تشکیل دهید و آشتی ملی بخش های مختلف فلسطین را عملی سازید (در حالی که در گذشته تنها اسم دولت خودگردان را داشتید و تنها کارتان همکاری با اسرائیل برای تأمین امنیت بود). گرچه هنوز در برخی از اعضای جوان حماس پختگی لازمه آن را نمی بینم (هنوز حماس دارای تعدادی جوجه ایدئولوگ متعصب است که تصور می کنند با محکوم کردن همگان میتوانند برای خود مشروعیت کسب کنند و تمام مشکلات را با چند شعار تند و کودکانه حل نمایند) که درآینده برای فلسطینیان مشکل ساز نشوند و بدون این که بدانند و بخواهند توسط موساد به بازی گرفته نشوند، اما اینان برخلاف گذشته تنها اقلیت کوچکی شده اند که کار چندانی از دست شان ساخته نخواهد بود و می توانند دلشان را به داد زدن هایشان خوش کنند (آرزو بر جوانان عیب نیست).
مقامات غربی اگر دست به دعا نشسته اند تا شاید شهروندان اسرائیلی اینبار به دست راستی ها رأی ندهند باید بگویم که چون چند سال اخیر آرزو به دل می مانند تا زمانی که عملاً هزینه ای را به اقدامات یک تازانه –شهرک سازی و ترک گفتگوهای صلح و غیره- کنونی دولت تندروی اسرائیل تحمیل نکنند، شهروندان اسرائیلی نیز دلیلی نمی بینند تا تغییر عقیده دهند و باید منتظر یک دولت تندروتر در اسرائیل و درگیری بیشتر در سرزمین های اشغالی بود.
با این همه، برخی از ایراداتی که دولت آمریکا به پیش نویس قطعنامه اخیر گرفت، به دور از واقعیت نبود. “قطعنامه ای توافقی” باید روی “موضوعات مشترک و حداقلی” بسته شود و نه “موضوعات مورد منازعه و حداکثری”. قطعنامه پیرامون برخی از موضوعاتی تعیین تکلیف می کرد که هنوز تعیین تکلیف نشده بودند و برخی از این موارد اساساً در توان برش هیچ قطعنامه ای نیست و باید طی توافقی دو یا چند جانبه طی مذاکره و مصالحه حاصل شود: در صورت خروج نیروهای اسرائیلی از تمامی مناطق اشغالی -با فرض این که عملی نیز شود، با شهرک های باقیمانده در کرانه باختری باید چه کرد؟ بدون حضور نیروهای امنیتی اسرائیل تقابل شهرک نشین ها و فلسطینیان باعث وقوع مکرر درگیری و چه بسا فجایعی غیرقابل کنترل میشود. بی شک استفاده از روش های قانونی و حقوقی گامی مهم برای هر نوع اقداماتی از این دست است، ولی هرگز کافی است و عقب نشینی غیر توافقی و حساب نشده از سرزمینی که هم اینک محل نزاع و درگیری است، یعنی ورود ناآگاهانه به بحرانی جدید. پس عقب نشینی اسرائیل در پیش نویس قطعنامه بعدی باید تنها معطوف به “آن مناطق اشغالی شود که شهرک های اسرائیلی در آنجا وجود ندارند” و تبعاً اسرائیل ادعایی پیرامون مالکیت شان نیز ندارد و اسرائیل در اکثر مناطق به “پشت دیوار حائل” عقب بنشیند و مابقی آن به فرآیند گفتگوهای صلح و توافق دو طرف موکول شود. امیداور و منتظرم همان گونه که نماینده بریتانیا گفت، طرح اصلاح شده در تعامل با نماینده آمریکا –و دولت آمریکا آن بدهی کوچک اش را به طرف فلسطینی ادا کند- و سایر اعضای دائمی شورای امنیت نهایی شود و آنگاه تقدیم شورای امنیت گردد و آن کافی است که تنها معطوف به رفع اشغال از اکثر مناطق فلسطینی شود و سایر مواردی که در دیگر قطعنامه های سازمان ملل آمده نیاز به تکرار در این قطعنامه ندارد که بخش بزرگی از اختلاف نظرات از آن ها ناشی میشود. درضمن، درخصوص هر مورد از جمله زمان عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از مناطق اشغالی حتماً باید در دوره ریاست جمهوری اوباما بسته شود و گرنه هر زمانی که خارج از آن در قطعنامه گنجانده شده باشد، ضمانت عملی نخواهد یافت و با تعویض دولت آمریکا قواعد بازی تغییر خواهند کرد.
در این میان چیزی که ورای انتظار رخ داد، خارج ساختن حماس از لیست تروریستی اتحادیه اروپا بود. به هر روی، آن برای هر کسی اگر موفقیت شمرده شود، برای یک مومن و حتی مسلمان حقیقی موفقیت یا پیروزی نیست، چون یک مومن یا مسلمان حقیقی پیش از این که دیگران بر روی اشتباهات و گناهان اش انگشت بگذارند، خودش بدان ها اشاره می کند و قبل از این که توسط دیگران مسئول ومقصر شتاخته شود، “خودش” خویشتن را داوری و محاکمه می کند و قبل از این که دیگران او را متهم سازد، خود به آنان اعتراف کرده و حتی توبه می کند و به حساب خود رسیدگی می کند، قبل از این که به حساب اش رسیدگی شود. از آنجایی که حماس به خوبی می داند که تمامی عملیاتی را که انجام داده چریکی نیستند و برخی از آن ها تروریستی بوده و “مردم عادی و غیرنظامی” را هدف قرار می دهند، از این سبب آن را نمی توان یک پیروزی و حتی موفقیت شمرد. نباید فراموش کنیم که کار ما ماله کشی و توجیه گناهان و اشتباهاتمان به بهانه وجود دشمنان نیست و گرنه چشم باز می کنیم و می بینیم به مشتی حیوان صفت چون وحشی های داعش یا پاسداران و ملاهای ریاکار ایران بدل شده ایم و هر دو دنیا را خواهیم باخت.