سی و هفت سال از وقوع شورش سال پنجاه و هفت می گذرد،در تمامی این سالها، ایران ،به روشهای مختلف به ورطه نابودی کشانیده شد،کشوری که علی رغم کاستی ها، قدم در مسیر ترقی و تحول گذاشته بود ودر حال ایجاد زیر ساخت های یک توسعه پایدار و هدفمند بود،درپی یک جنون جمعی که کارتلها و تراست های متضرربرایش خواب دیده بودند و در گوادولوپ به ان تحقق بخشیدند،نابود شدوامروز به جایی رسیده که در تمام مسایل کشور با بحران مواجهیم،از اب گرفته تا هوا،از اقتصاد گرفته تامسایل اجتماعی و…..
امروز به مدد رسانه های خارج از کنترل نظام وشبکه های اجتماعی ،اکثریت مردم ایران کمابیش در جریان انچه در ایران رخ می دهد هستند،و اگرچه تحلیل عمیق و مستدلل از مسایل ندارند اما کما بیش ، انچه برسرشان امده را از زوایایی غیر از انچه حکومت می خواهد نیزمی بینند.در تمامی این سالها ،علیرغم شو های مسخره جناح های به ظاهر مختلف و مخالف ،تنها یک هدف دنبال شده،حفظ حاکمیت ،از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا تنها یک وظیفه داشتند حفاظت از نظام و ممانعت از سقوط ان.جناح سازی و تلاش برای قطبی جلوه دادن فضا هم نمایش مسخره ای بیش نبوده و نیست،هربار که قرار بر نمایش مسخره انتصابات بوده و نیاز به حضور مردم برای نشان دادن مشروعیت نظام ،از ترفند های مختلف برای کشاندن مردم به حضور در صحنه ،استفاده شده است.طبق عادت مالوف با تحریک مردم واستفاده از این قصه که اگر مردم در انتخابات حضور نداشته باشند ،اصولگرا ها قدرت را قبضه و عرصه را بر مردم تنگ تر خواهند کرد و تلاش برای سرنوشت ساز و حساس نمایش دادن وضعیت، مردم را برای گزینش بین بد و بدتر،پای صندوق ها می کشانند .گاهی دعوت از سوی هاشمی ایست،گاهی خاتمی……….حالا که مشروعیت به پایین ترین سطح رسیده دوباره چهره های ضدملی داخل گود شده اند حتی ابراهیم یزدی معلوم الهویه نیز پاپیش گذاشته و دعوت به مشارکت در انتصابات می کند.
ایجاد رعب و وحشت از اینکه چه سرنوشت شومی ممکن است در نبود نظام فعلی به وجود بیاید،تاکید بر احتمال تجزیه ایران یا تصرف ایران توسط نیروهای افراط گرای مذهبی و شروع جنگهای داخلی نظیر انچه در سایر کشورهای منطقه شاهدیم ،یا …..امنیتی کردن جامعه و حضور پررنگ نیروهای بسیج و سپاه و انتظامی در جای جای جامعه ،همه و همه راهکارهای نظام است برای ممانعت از سقوط.سقوط نظامی که حالا دیگر ،دستش رو شده و پایگاه مردمیش را از دست داده است و اگر نجنبد ،رفتنیست.
اما تعدادزیادی از مردم متوهم ،علی رغم اینکه تجربه تمامی این سالها نشان داده انچه که خواسته ملت است هرگز از صندوق بیرون نخواهد امد، مثل دفعات گذشته پای صندوق ها خواهند رفت تا به امید گزیده نشدن دوباره ،دستشان را در همان سوراخ فرو کنند و التماس دعایشان را دخیل ضریح امامزاده ای کنند که تا به حال معجزه ای نداشته،چرا؟؟؟؟؟بگذریم از اقلیتی که روزیشان بسته به همین توهم است،یا انها که با یک گونی سیب زمینی ،امورات کشور را هشت سال به دیوانه ای سپردند که متقاعدشان کرده بود ،بقیه کاندیدها این راهم از مردم دریغ خواهند کرد،یا انها که چشمهایشان را بسته اند و نمی خواهند لطمات این حکومت را در سی و هفت سال گذشته ببینند.
اما چرا؟؟؟؟؟حقیقتا چرا عده ای پای صندوق های رای برای انتخاب مثلا نمایندگان مجلس،اعضای شوراها یا ریاست جمهوری……می روند؟؟
مردم دنبال چه هستند؟؟؟؟؟چه باعث می شود انها متقاعد شوند اینبار با دفعات قبل فرق دارد؟؟؟؟؟
کسانی که اینبار انتخاب خواهند شد ،قرار است چه گلی بر سر این ملت بزنند؟؟؟؟؟؟
ایا اینباردست سپاه پاسدارن از سفره مردم قطع خواهد شد ؟
ایا زندانیان سیاسی از زندان ها ازاد خواهندگشت ؟
ایا قوانین ضد زن برداشته خواهند شد ؟
ایا توزیع ثروت در ایران عادلانه خواهد شد ؟
ایا میزان اعدام ها کاهش خواهد یافت ؟
ایا دخالت روحانیون در کل امور زندگی مردم کمتر خواهد شد ؟
اصولن اینها که برایشان پی صندوق می روند ، چقدر قدرت خواهد داشت که بتوانند تغییری به وجود بیاورند ؟
اینهایی که اینبار کاندید شده اند به چه اصولی معتقدند که نشان میدهد با قبلی ها فرق دارند ؟
اینها چطور میخواهند از حقوق ملت دفاع کنند؟
ملت شریف ،بزرگوار و همیشه گول خورده ایران ،اينها قهرمانان نجات ايران نيستند. اينان شياطينی در لباس ميش هستند، گرگانی پرورش يافته در پوست گوسفند و امده اند تا لالایی مرگبار نابودی ایران را بخوانند.به همین سادگی .
چرا امروز که عدم مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی بوضوح قابل رویت است و نظام در سراشیب سقوط قرار دارد،با حضور در این نمایش مسخره،عمر نظام را طولانی تر می کنید؟؟؟؟اصول گرا یا اصلاح طلب ،هیچ کدام به فکر ایران و ایرانی نیستند،چرا با داشتن اینهمه تجربه و آشکار شدن چند باره نیرنگ و فریب این نظام دجال و فریبکار،که هیچ هدفی جز نابودی ایران ندارد،انتظار دارید اینبار برخلاف همیشه نتیجه ای متفاوت ببینید؟شما هم می دانید هرروزی که بگذرد و این حکومت دوام داشته باشد، از روز پیش بدتر خواهد شد،تنهاراه رهایی ایران ، سرنگونی «جمهوری اسلامی» ایست که با عدم شرکت در انتخابات باید نامشروعیت ان به شکل گسترده ای نشان داده شود.یادمان نرود سی وهفت سال خفقان،قتل،اعدام،پشت بام مدرسه علوی،توله های مدرسه حقانی ،سالهای طلایی ابلیس و اعدامهای فله ای،خاوران، یادمان نرود هشت سال جنگ بی دلیل،دزدیهای میلیاردی،کهریزک،یادمان نرود روزی سه اعدام،یادمان نرود بحران اب،خشکیدن دریاچه ها،تالابها،نابودی جنگلها،یادمان نرود سهممان از خزر،جزایردریای جنوب ،یادمان نرود فقر و جامعه ای که هفتاد درصد مردمش مشکل اقتصادی دارند،یادمان نرود فروش دختران در دبی ،افزایش کارتن خوابها،معتادین،اسید پاشی ها …………یادمان نرود…..
تنهاراه رهایی ایران ، سرنگونی «جمهوری اسلامی» و تشکیل حکومتی مدافع آگاهی، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر است. این نظام غیر قابل اصلاح است ، چرا که جمهوری اسلامی، از لحاظ بنیانهای نظری، کارنامه سی و هفت ساله در کشورداری و ظرفیت عملی و ساختار قانونی، غیر قابل اصلاح است.
هموطن،هر رای در این نظام مفهومی جز خیانت ندارد.
به یزدان که ما گر خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
پاینده باد ایران
سهیلا زرندی
*تصویر وام گرفته از تارنمای فضول محله