خوشحال باشید، چون بیش از نیمی از مشکلات مملکت تان حل شد!

0
264

از آنجائی که در همه زندگی بشر مواردی متناقض، مانند نیش و نوش، زشت و زیبا، نیک و بد، سخت و آسان، کوچک و بزرگ و …… همیشه در کنار یکدیگر وجود دارند؛ و انسان در طول زندگی چندین هزار ساله اش در جهان، هرگز نتوانسته که این مقوله ناخوشآیند را، از پیش پای خود و دیگر ساکنان کره زمین، با این امید حذف کند؛ تا شاید بتواند بدون مصاف دائمی با بخش منفی این دوگانه های متضاد و اجتناب ناپذیر، به زندگی خویش ادامه بدهد. آدمی باید بداند که برخورد وی با چنین موقعیت های دوگانه ای، هیچ ارتباطی با ناتوانی آدم های ساکن در کره خاکی ندارد. اما، براساس قانون احتمالات، و نیز استثناء آت فراوانی که در هر نوع از زندگی انسان درون هر اجتماعی که هست؛ اگر چنین ناملایماتی در زندگی اش حضور داشته باشند؟(که در بیشتر مواقع حضور دارند)؛ برای هر چه بهتر مواجه شدن با آنها، لازم است که سیستم حیات معنوی خود را چنان قوی تر سازد؛ که هیچ کدام از شرایط نامساوی مورد نظر، در زندگی خود وی و اطرافیان اش، نتوانند ضربات سنگینی به گذران عمر و زندگانی آنها وارد نمایند. بعضی از مردمان گیتی، از این تناقض ها خوش شان می آید؛ ولی برخی دیگر چنین مواردی را به هیچوجه نمی توانند تحمل کنند!

در نهایت تأسف، مردم میهن ما که سی و هشت سال پیاپی، گرفتار حضور مشتی آخوند بی خرد و قدرت پرست در ایران شده اند؛ در مقام مقایسه می توان تضاد میان ایشان(میهن پرستان ضد حکومت اشغالگر اسلامی) و ماهیت و کلیت نظام همیشه بی نظم و خودکامه حاکمیت جانیان در ایران کنونی، ناگزیرند که بسان دو نقطه کاملا متناقض، در کنار این اهریمنان ضد بشریت و بری از انسانیت، به زندگی عادی خویش ادامه بدهند. به آسانی می توان درک نمود؛ عزیزان هم میهن که درون ایران زندگی می کنند؛ در موقعیت بسیار بسیار سختی که ایشان، با چنین کاستی های بی شماری، که به سبب حضور آخوند در اداره کشورشان دارند. با چه مشکلات حل نشدنی رو به رو می باشند. متأسفانه گاهی نیز ناچارند، که با شنیدن خبرهای حکومت بی کفایت اسلامی، که هیچ بشارتی بر بهبود زندگانی آنها ندارند؛ گوش فرا بدهند و بیش از پیش آزار ببینند!

 در چند ماه  گذشته، در بخشی از مراسم حج در عربستان سعودی، در قسمت ” دور نمودن شیطان با پرتاب کردن سنگریزه ” به دیواری، که رندان چندین قرن پیش، برای هر چه بیشتر گمراه کردن خرافه پرستان حج پندار ساخته بوده و آنجا را مکان حضور شیطان نامیده اند. تا جائی که اگر حاجی هائی که به مکه می روند؛ این بخش از فرائض و مناسک حج را به جا نیاورند حاجی نمی شوند! تعداد 472 تن از ایرانیان گمراهی که نمی دانستند خانه ی اصلی خدا، در قلب مردم یکتاپرست است. درون ازدحام ناشی از عبور کردن کاروان ولیعهد سعودی از آن مکان، در حال حاجی شدن! بودند؛ که ناگهان، جان ناقابل شان را برای بها دادن به خزئبلات اسلام ناب محمدی از دست دادند!

اما حاکمیت دلسوز! رژیم منفور اسلامی، از باب آنکه مردم را، بیشتر برای رفتن به مکه و حاجی شدن تهییج نماید. چند روز پیش خبری را منتشر نمود؛ که بر اساس آن، همه 472 تن کشته شده در مراسم یاد شده در منای عربستان، به عنوان شهید راه اسلام شمرده خواهند شد. به دلیل تصمیمی که اخیرا نماینده ولی فقیه حجت الاسلام!!! شهیدی مسؤل بنیاد شهید در این باره گرفته است؛ از این پس خانواده های 472 جان باخته شهید! خواهند توانست از تمامی امکانات اجتماعی، فرهنگی و …. که در این بنیاد برای خانواده شهداء قائل می شوند استفاده کنند!

از جمله امکانات و خدماتی، که بنیاد شهید برای خانواده های این کشته شدگان در منا در عربستان در نظر گرفته است؛ معافیت جوانان آنها از خدمت سربازی( احتمالا حتی برای نوه و نتیجه و نبیره و ندیده ایشان)، محسوب شدن این خانواده ها در سهمیه بندی استفاده از ورود ایشان به دانشگاه، البته بدون شرکت در کنکور، استفاده فرزندان آنان از مدارس ” شاهد ” در کشور، بدون در نظر گرفتن نوبت، اعزام کردن آنها به عتبات عالیات(مکه و مدینه در عربستان، کربلا و نجف و سامراء در عراق، دمشق و شام در سوریه) جهت انجام دادن حج تمتع و حج عمره و حج نیابتی( به نیابت و از سوی دیگران)، و نیز شاید ارائه دادن بسیاری دیگر از امکاناتی، که بنیاد شهید بدون اعلام نمودن آنها، به خانواده های شهدائی که نام شان در لیست این بنیاد قرار دارند!

 در نظر گرفته شدن این خدمات برای بخش نسبتا کوچکی از جامعه کنونی ایران، چه گلی به سر بقیه آحاد اجتماع در کشور خواهد زد؟ جز آن است که هم اکنون گرانی درون مملکت بیداد می کند؟ بی عدالتی های موجود درون کشور از طریق حکومت خونخوار آخوندی، که یک نمونه آن در بالا آمد(استفاده بدون رعایت نوبت اعضای خانواده شهداء از امکانات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که هم اینک در مملکت وجود دارند.) و بسیاری دیگر از مشکلاتی، که مردم ایران، به خاطر آبرومندی و حفظ کردن شئونات زندگی خودشان، هیچگاه مطرح نمی سازند!

درد سخت تر و تحمل نکردنی این نیست که مردم به چنین بیماری ها و کاستی های اجتماعی در میهن شان مبتلا هستند؛ بلکه این موضوع و مورد بسیار مهمی، که چرا این بیماران، تلاش نمی کنند که برای بهبود یافتن زندگی و زندگانی سراسر ناسالم و ناقص و غیر منطقی خودشان، به دنبال طبیب حاذقی نمی روند؛ تا به کمک وی بتوانند این مشکلات بزرگ را از سر راه خودشان بردارند. شاید هم اصلا نمی دانند که به چنین وضعیت فجیعی مبتلا می باشند؟!

” من این دو حرف نوشتم، چنان که غیر نداند

تو هم به رسم امانت، چنان بخوان که تو دانی” !

محترم مومنی

مقاله قبلیاحتمال لغو خرید ایرباس 380 با فرود نمادین ایرباس 350 در فرودگاه مهرآباد
مقاله بعدیتیم ملی فوتسال ایران قهرمان آسیا شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.