از آنجائی که در همه زندگی بشر مواردی متناقض، مانند نیش و نوش، زشت و زیبا، نیک و بد، سخت و آسان، کوچک و بزرگ و …… همیشه در کنار یکدیگر وجود دارند؛ و انسان در طول زندگی چندین هزار ساله اش در جهان، هرگز نتوانسته که این مقوله ناخوشآیند را، از پیش پای خود و دیگر ساکنان کره زمین، با این امید حذف کند؛ تا شاید بتواند بدون مصاف دائمی با بخش منفی این دوگانه های متضاد و اجتناب ناپذیر، به زندگی خویش ادامه بدهد. آدمی باید بداند که برخورد وی با چنین موقعیت های دوگانه ای، هیچ ارتباطی با ناتوانی آدم های ساکن در کره خاکی ندارد. اما، براساس قانون احتمالات، و نیز استثناء آت فراوانی که در هر نوع از زندگی انسان درون هر اجتماعی که هست؛ اگر چنین ناملایماتی در زندگی اش حضور داشته باشند؟(که در بیشتر مواقع حضور دارند)؛ برای هر چه بهتر مواجه شدن با آنها، لازم است که سیستم حیات معنوی خود را چنان قوی تر سازد؛ که هیچ کدام از شرایط نامساوی مورد نظر، در زندگی خود وی و اطرافیان اش، نتوانند ضربات سنگینی به گذران عمر و زندگانی آنها وارد نمایند. بعضی از مردمان گیتی، از این تناقض ها خوش شان می آید؛ ولی برخی دیگر چنین مواردی را به هیچوجه نمی توانند تحمل کنند!
در نهایت تأسف، مردم میهن ما که سی و هشت سال پیاپی، گرفتار حضور مشتی آخوند بی خرد و قدرت پرست در ایران شده اند؛ در مقام مقایسه می توان تضاد میان ایشان(میهن پرستان ضد حکومت اشغالگر اسلامی) و ماهیت و کلیت نظام همیشه بی نظم و خودکامه حاکمیت جانیان در ایران کنونی، ناگزیرند که بسان دو نقطه کاملا متناقض، در کنار این اهریمنان ضد بشریت و بری از انسانیت، به زندگی عادی خویش ادامه بدهند. به آسانی می توان درک نمود؛ عزیزان هم میهن که درون ایران زندگی می کنند؛ در موقعیت بسیار بسیار سختی که ایشان، با چنین کاستی های بی شماری، که به سبب حضور آخوند در اداره کشورشان دارند. با چه مشکلات حل نشدنی رو به رو می باشند. متأسفانه گاهی نیز ناچارند، که با شنیدن خبرهای حکومت بی کفایت اسلامی، که هیچ بشارتی بر بهبود زندگانی آنها ندارند؛ گوش فرا بدهند و بیش از پیش آزار ببینند!
در چند ماه گذشته، در بخشی از مراسم حج در عربستان سعودی، در قسمت ” دور نمودن شیطان با پرتاب کردن سنگریزه ” به دیواری، که رندان چندین قرن پیش، برای هر چه بیشتر گمراه کردن خرافه پرستان حج پندار ساخته بوده و آنجا را مکان حضور شیطان نامیده اند. تا جائی که اگر حاجی هائی که به مکه می روند؛ این بخش از فرائض و مناسک حج را به جا نیاورند حاجی نمی شوند! تعداد 472 تن از ایرانیان گمراهی که نمی دانستند خانه ی اصلی خدا، در قلب مردم یکتاپرست است. درون ازدحام ناشی از عبور کردن کاروان ولیعهد سعودی از آن مکان، در حال حاجی شدن! بودند؛ که ناگهان، جان ناقابل شان را برای بها دادن به خزئبلات اسلام ناب محمدی از دست دادند!
اما حاکمیت دلسوز! رژیم منفور اسلامی، از باب آنکه مردم را، بیشتر برای رفتن به مکه و حاجی شدن تهییج نماید. چند روز پیش خبری را منتشر نمود؛ که بر اساس آن، همه 472 تن کشته شده در مراسم یاد شده در منای عربستان، به عنوان شهید راه اسلام شمرده خواهند شد. به دلیل تصمیمی که اخیرا نماینده ولی فقیه حجت الاسلام!!! شهیدی مسؤل بنیاد شهید در این باره گرفته است؛ از این پس خانواده های 472 جان باخته شهید! خواهند توانست از تمامی امکانات اجتماعی، فرهنگی و …. که در این بنیاد برای خانواده شهداء قائل می شوند استفاده کنند!
از جمله امکانات و خدماتی، که بنیاد شهید برای خانواده های این کشته شدگان در منا در عربستان در نظر گرفته است؛ معافیت جوانان آنها از خدمت سربازی( احتمالا حتی برای نوه و نتیجه و نبیره و ندیده ایشان)، محسوب شدن این خانواده ها در سهمیه بندی استفاده از ورود ایشان به دانشگاه، البته بدون شرکت در کنکور، استفاده فرزندان آنان از مدارس ” شاهد ” در کشور، بدون در نظر گرفتن نوبت، اعزام کردن آنها به عتبات عالیات(مکه و مدینه در عربستان، کربلا و نجف و سامراء در عراق، دمشق و شام در سوریه) جهت انجام دادن حج تمتع و حج عمره و حج نیابتی( به نیابت و از سوی دیگران)، و نیز شاید ارائه دادن بسیاری دیگر از امکاناتی، که بنیاد شهید بدون اعلام نمودن آنها، به خانواده های شهدائی که نام شان در لیست این بنیاد قرار دارند!
در نظر گرفته شدن این خدمات برای بخش نسبتا کوچکی از جامعه کنونی ایران، چه گلی به سر بقیه آحاد اجتماع در کشور خواهد زد؟ جز آن است که هم اکنون گرانی درون مملکت بیداد می کند؟ بی عدالتی های موجود درون کشور از طریق حکومت خونخوار آخوندی، که یک نمونه آن در بالا آمد(استفاده بدون رعایت نوبت اعضای خانواده شهداء از امکانات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که هم اینک در مملکت وجود دارند.) و بسیاری دیگر از مشکلاتی، که مردم ایران، به خاطر آبرومندی و حفظ کردن شئونات زندگی خودشان، هیچگاه مطرح نمی سازند!
درد سخت تر و تحمل نکردنی این نیست که مردم به چنین بیماری ها و کاستی های اجتماعی در میهن شان مبتلا هستند؛ بلکه این موضوع و مورد بسیار مهمی، که چرا این بیماران، تلاش نمی کنند که برای بهبود یافتن زندگی و زندگانی سراسر ناسالم و ناقص و غیر منطقی خودشان، به دنبال طبیب حاذقی نمی روند؛ تا به کمک وی بتوانند این مشکلات بزرگ را از سر راه خودشان بردارند. شاید هم اصلا نمی دانند که به چنین وضعیت فجیعی مبتلا می باشند؟!
” من این دو حرف نوشتم، چنان که غیر نداند
تو هم به رسم امانت، چنان بخوان که تو دانی” !
محترم مومنی