خودزنی های ملاها برای رهائی از چه عواقبی است؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
155

یک روز ملانصرالدین سراسیمه و نفس نفس زنان به خانه آمد؛ و به همسرش گفت: « عیال جان آن قیچی را به من بده » ؛ زن ملا که تا به حال او را چنین آشفته ندیده بود؛ هراسان شد و از او پرسید: « آقا جان طوری شده؟ قیچی را برای چه می خواهی؟» ملا بر او شورید و گفت: « فضولی نکن، زود قیچی را به من بده . »!

زن ملا هم بدون معطلی بیشتر، قیچی را به دست شوهرش داد و ایستاد که ببیند؛ ملا نصرالدین می خواهد با قیچی چه کند؟ یکباره مشاهده کرد، که ملا زانوی چب خود را روی زمین خم کرد و نشست. سپس با قیچی که در دست اش بود؛ بخشی از قالیچه ای را که وسط اتاق شان پهن بود را برید. زن ملا که شعورش از خود او بیشتر بود؛ همین که کار ملا با چیدن قسمتی از قالیچه شان به پایان رسید؛ یک لیوان آب به دست شوهر آخوندش داد و او را تشویق به نوشیدن آن نمود. تا عصبانیت اش کاهش بی یابد!ملا پیش از نوشیدن آب، پوزخندی زد و به همسر خود گفت: « مگر من عصبانی شده ام که برایم آب می آوری؟ » زن دانای ملا گفت: « خیر، آب برای سلامتی بسیار مفید است. نگران تندرستی شما شدم و برای تان آب آوردم.»!ملا هم آب لیوان را نوشید و گفت : « ما علماء!!!!

مسؤل هستیم؛ که هر چه را به پیروان خویش می گوئیم. خودمان هم به آن عمل بکنیم. در غیر این صورت، به عالم بی عملی شبیه می شویم؛ که هیچ کسی حرف های او را قبول ندارد و به آن عمل هم نمی کند.» !

زن، باز هم سیاست بازی اش گل کرد و به شوهر از خود راضی خویش گفت: « دور از جان شما آقا، شما که شکر خدا همه حرف ها و عمل تان با هم برابر هستند. پس نگران چه هستید؟ اصلا چه شده که این یک تکه قالیچه را هم به این خانه روا ندانستید و آن را ناقص کردید؟» !

ملا در پاسخ همسر خود گفت: « امروز در مسجد بر روی منبر برای حاضران در باره رفع نجاسات صحبت می کردم. مردی از شنوندگان سخنانم از من پرسید: آقا، پریروز پسر من که نوزادی شش ماهه است؛ بر روی قالی خانه ادرار کرد. همسرم آن قسمت از قالی را شست. آیا به نظر شما رفع نجاست شده است؟ در جواب آن مرد گفتم: به نظر من خیر، چون نجاست تا تار و پود قالی ات نفوذ کرده و با شست و شوی ظاهر آن، برطرف نمی شود. مرد پرسید: پس می فرمائید چه کنم که بتوانم با خیال راحت بر روی آن نمازم را بخوانم؟ به وی گفتم: اگر من جای تو بودم، آن قسمت از قالی را می چیدم و دور می انداختم؛ تا نمازهایم را از باطل شدن نجات بدهم. »!

زن ملا گفت: « پس حالا چرا قالیچه خودمان را بریدید؟ » ؛ ملا به او این پاسخ را داد و گفت:« شاید وقتی که شما کودک مان را « تر و خشک » می کنید. متوجه نشده باشید، اما چند روز پیش این قسمت قالیچه تر بود. حدس زدم ممکن است که این نوزاد آنچا را خیس کرده باشد. به همین خاطر سریع از مسجد به خانه آمدم. تا خودم هم فرش مان را بچینم و « واعظ غیر متعظ » نباشم. » !!

سال ها( حدود شش سال ) از امضای توافق هسته ای میان ۱+۵ با جمهوری آخوندی می گذرد. نمایندگان رژیم ملاها در تمامی مذاکرات سیزده ساله اتمی، که با شش کشور صاحب قدرت دنیا داشتند. همواره بر این امر اصرار می ورزیدند؛ که تلاش های اتمی ایشان در چند منطقه کشور، ققط جنبه های صلح آمیز دارد و اتمی نیست. پیوسته هم به نمایندگان « آژانس بین المللی انرژی اتمی » اجازه بازرسی از مراکز مشکوک را نمی دادند!اما اکنون که « سمبه » مخالفت های غربی ها، با فعالیت های هسته ای ایشان پر زور تر شده، و ماجرای خواسته دولتمردان ایالات متحد از دیگر کشورها جهان به خصوص از اروپائی ها، جهت تمدید طولانی تر تحریم های معاملات تسلیحاتی با رژیم ملاها مطرح شده است. سران خودکامه جمهوری آخوندی بیم آن را دارند؛ که نمایندگان این کشورها در آژانس بین المللی انرژی اتمی، به اتفاق همدیگر شورای امنیت سازمان ملل را متقاعد کنند؛ که اجازه بازرسی از مراکز فعال اتمی جمهوری اسلامی، یا هر مکانی را که این نهاد به آنها مشکوک می باشند را بگیرند و به آن بپردازند!

از آنجائی که با لو رفتن مراکز فعالیت های اتمی سپاه پاسداران در ایران، خطرات زیادی این حاکمیت ضد بشری را تهدید خواهد نمود. بر آن شده اند، مراکزی را که نام شان نزد مخالفان آشکار می باشد؛ و همگی شان به زیر و بم این مرکزها آشنائی داشته، و حتی گزارش های تصویری نیز از آنها در دست خود دارند. را با به آتش کشیدن شان، به نابودی و نیستی بکشانند؛ تا که شاید بتوانند، خودشان را از چنین ننگ بزرگی برهانند!البته غیر از پارچین ورامین و نطنز و قم و اصفهان و بوشهر، بخش فعال سپاه در حوزه تاسیسات اتمی و موشکی ایشان، که در دل چند کویری که در اطراف برخی از شهرهای ایران داریم؛ به راه اندازی مراکز خاصی جهت ساختن موشک های حامل کلاهک های اتمی است و به آن مشغول می باشند؛ که حدود دو سه سال پیش، یک اکیپ اینترنتی غیر مسؤل، که تعدادی جوان آمریکائی آن را اداره می کردند؛ به گونه اتفاقی به این مراکز درون کویرهای ایران برخورد نمودند و گزارش آن را هم منتشر کردند!

اما از باب آن که سران رژیم در وحشت خنثی شدن همه آمال و آرمان های زیاده طلبانه خود می باشند. دست به از بین بردن برخی از مراکزی را زده اند؛ که احتمال می دهند لو رفته اند، و بازرسان آژانس یکسره به سراغ آنها خواهند آمد!به همین خاطر هم، آنها را با دست خودشان، درون شعله های سرکش قدرت پرستی های خویش می سوزانند. تا اثری از آنچه که در این مکان ها کرده اند باقی نماند!نه آمریکا و نه اروپائی ها، و نه اعضای آژانس انرژی اتمی، در این حد از ساده انگاری قرار دارند؛ که متوجه نشوند، تمامی این شعله های سر به فلک کشیده مراکز به عمد سوزانده شده، از شراره آتش قدرت پرستی سردمداران جمهوری پلید آخوندی بر می خیزند؟ در چنین شرایطی، حتی دو یار غارشان روس ها و چینی ها هم، نخواهند توانست به دادشان برسند؛ و آنها را از چنین شرایط مهلکی نجات بدهند. آژانس بین المللی انرژی اتمی که سازمان ملل متحد نیست؛ که روس ها و چینی ها در آن « حق وتو » داشته باشند!

در این میانه حتی خود آخوندهای جنایتکار و دزد و فاسد و شیاد هم زیان نخواهند کرد. زیرا متضرر اصلی مردم بی نوا و بی پناه ایران هستند؛ که بخش وسیعی از دارائی شان، جهت تامین مخارج به وجود آوردن این مراکز هزینه شده اند. و اینک نیز با روشن شدن یک شعله کبریت، همه آن ثروت بی حساب، درون شعله های سرکش آتشسوزی های نطنز و پارچین و …… تباه و نابود می شوند. حتی اگر در آسمان این مناطق، به جای دود سیاه، دودهای زردرنگ به هوا متصاعد بشوند؟!محترم مومنی

مقاله قبلیانجام جراحی زیبایی ممنوع شد
مقاله بعدیدبیرخانه شورای عالی امنیت ملی: علت حادثه نطنز چه بود؟
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.