بدیهی ست بین اصلاح برای حفظ و مبارزهی ساختارشکنانه، یک دنیا فاصله و تضاد وجود دارد. شوربختانه با گذشت سالها، اما هنوز بسیاری، از همپیالگی اصلاحطلبان و اصولگرایان، همچنین از اقدامات حیله گرانه ی آنان، شناخت کاملی ندارند. نمیدانند که ولایتمداران ویرانگر، بههیچعنوان ظرفیت و شایستگی اصلاح را ندارند! به همین خاطر است که؛ طی چهار دههی گذشته، خرده تغییر و برآیند مطالبات ناچیز را، در عزل و نصب عوامل دستگاه، وعدههای فریبنده سرکردگان، صندوقهای رأی و صورتکهای حقوق بشری جستجو کردهاند! زنان که نیمی از رأیدهندگان را تشکیل میدهند، همواره فراموش میکنند که با تائید حکومت واپسگرایان، درواقع خود را از حقوق انسانیشان محروم میکنند! اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات، حتی درک درستی از رابطه یا مفهوم دولت و حکومت را ندارند و حصول خواستههایشان را در رأی دادن به عروسکهای عروسکگردان میبینند! آنها با رأی خویش، ادامهی جنایتهای حاکمان را تمدید میکنند! بسیاری نمیدانند؛ وقتی مسئله و یا خواستهای را در تشکیلات اشغال گرایان مطرح کرده و حتی برای آن پافشاری میکنند، به این معناست که: اساساً حاکمیت آنان را قانونی شمرده و درمجموع با آن مشکلی ندارند، اما نقصهایی در میان است که خواستار اصلاح آن هستند! بهاینترتیب شمار زیادی از اقشار جامعه، با کم اطلاعی، اما ناخواسته، جمهوری اسلامی را پشتیبانی و تقویت میکنند!
در نظام صالح پادشاهی پهلوی، غرضورزان و نخبگان فرومایه، بهجای تلاش برای اصلاح اندک نقصهای عادی، با نیرنگ و تهمت، مردم را بر ضد شاه فقید و سایر خدمتگزاران تحریک کرده و ایران را به تباهی کشاندند. به همین سادگی آنچه میهنپرستان پس از قادسیه، طی قرنها ساختند، ایران ستیزان بهیکباره از میان بردند! علاوه بر آن، قتل، زندان، شکنجه، تبعید، فقر، تبعیض و خرد شدن زیر بار فشارهای گوناگون میلیونها نفر، ازجمله دستاوردهایشان است. اکنون همان افراد یا همفکران آنها، بهجای پیکار فراگیر و همهجانبه، برای از بین بردن سیستم استبدادی، جنایتکار و به غایت فاسد، میکوشند تا مبادا ارابه جمهوری ضد انسانی، از تاختوتاز بیافتد! هنوز هم با آدرس اشتباه، متأسفانه بسیاری از کوشندگان و براندازان را در مسیر استمرار حکومت قرار میدهند.
افرادی که به هر دلیلی راه مبارزه را گم کردهاند، از خود بپرسند: اگر حکومت به خواستههای از هم گسیختهی آنان، تن داد، آنگاه چه حرفی برای گفتن دارند؟ احتمالاً پاسخشان این است که؛ مطالبات دیگری را به میدان بازی میآورند چون میپندارند برای تغییر باید آرامآرام پیش رفت! خیر، در آن صورت؛ دشمن هم آرامآرام، هزاران مونا، زیبا، فرزاد، شهرام، ندا، ستار، نیکتا، نوید و دیگر سربازان میهن را به زیر خاک میبرد، فجایع شصت و هفتاد را به بار میآورد، جوانان آبان را به گلوله میبندد، مسافران را در آسمان به آتش میکشد، نوجوانان را در زندانها اسیر میکند… خلاصه ریشه میدواند، تجربه میکند، خرده امتیازی هم میدهد؛ آستینکوتاه، صورت تراشیده، ماهی اوزون برون و شطرنج را آزاد میکند، کوپن جدید اعلام میکند، با دفترچه بسیج، جارو و چادر گلگلی میدهد، موسیقی، آواز و ورود زنان به ورزشگاهها را مشروط میکند… خلاصه به همین ترتیب مردم را نسبتاً راضی و سرگرم نگه میدارد، ولی آیا در ماهیت رژیم، تفاوتی ایجاد میشود؟! به فرض محال، اگر هم بشود، آیا چپاولگران و قاتلان فرزندان ایران، بعدازاین همه جنایت و ویرانی، لیاقت حکومت بر میهن را دارند؟!
در یک مثال، تصور کنید؛ عدهای تبهکار، وارد خانهی شما شدهاند، اموال تان را دزدیدهاند، به دختران تجاوز کردهاند، بچهها را کشتهاند، خون عزیزانتان همهجا پاشیده شده… و درست در وسط چنین فاجعهای، از قاتلان میخواهید که؛ مراقب وسایل و اشیاءتان باشند و به شما در مرتب کردن خانه کمک کنند!
بررسی تاریخ چهلسالهی رژیم اسلامی، بهوضوح ثابت میکند که؛ یکی از دلایل پابرجا بودن آن، اتفاقاً همین اعتراضهای فرعی و پراکنده، بهجای مبارزهی ریشهای با اصل حکومت است. بدیهی ست اگر تمام نیروها تنها در ده سال گذشته روی سرنگونی، متمرکز میشد، تاکنون اثری از اشغالگران باقی نمیماند! بهطورکلی ملاها و پاسدارها با تغییرات غیر بنیادی و اصلاحات مقطعی، مشکلی ندارند، برعکس، آن را عامل یا راز پایداریشان میدانند، حتی اینگونه استراتژیها را در سیاست خارجی نیز بکار میگیرند…! تا جایی که دغدغه غرب در مورد رژیم اسلامی، تعلیق و توقف برنامه هستهای ست، نه تغییر حکومت…! بنابراین آنچه مسلم ست؛ تاکتیکها و نیرنگهای حاصل اتاقهای فکر خائنین، فیگورهای صوری کج اندیشان و کنشهای کلیشهای نخبگان از قبیل: نامه به رهبر، بد و بدتر، گفتگوی تمدنها، بازگشت به دوران طلایی امام، درخواست تماشای فوتبال، انتخابات آزاد، انقلاب هزینه دارد، پارچهی سر اختیاری، سگ گردانی در خیابان، دلسوزی برای کولبران و کودکان کار، دوچرخهسواری، اعتراض برای تخممرغ و غیره، واقعاً در اصل ماجرا، اثری ندارد، فقط دشمن را از ضعفهایش آگاه میکند، بهگونهای که شاهدیم، بهتدریج در بخشهای محدودی تغییر رویه میدهد و حقبهجانب، در میهن ابقا میشود! پس تحول و دستیابی به آزادی واقعی، هرگز اتفاق نمیافتد، مگر با گامهای خردمندانه در مسیر معین، یعنی مبارزه با تمامیت حکومت و برچیدن بیقیدوشرط آن!
کاسپین ماکان شهریور ۹۹