خطر « جنگ » را چگونه دفع کنیم؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
600

چندی پیش در حمله ای که سپاه به کردستان عراق نمود؛ سه سرباز آمریکائی کشته شدند و چند تن دیگر از نیروهای نظامی آمریکا که در آنجا مستقر بودند نیز زخمی گشتند!

در پی این جنایت رژیم و کشته و مصدوم گشتن نیروهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه، و نیز حملات هوائی سپاه پاسداران خامنه ای به مرز میان اردن و سوریه، که آنهم منجر به آسیب دیدن نیروهای آمریکائی مستقر در آنجا شد. رئیس جمهور ایالات متحده به خامنه ای هشدار داد!

دیروز آدینه ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ خورشیدی، برابر با دوم فوریه ۲۰۲۴ میلادی، خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، اقدام به منتشر نمودن بیانیه ای که رئیس جمهور آمریکا جو بایدن نوشته و در رسانه های داخل و خارج از ایالات متحده انتشار یافته نمود!

بیانیه جو بایدن در باره آغاز عملیات ارتش آمریکا در برخی از نقاط خاور میانه است. او در مورد این موضوع در بیانیه اش، خطاب به سران رژیم آخوندی نوشته است: « امروز به دستور من ارتش آمریکا، رشته حملاتی را علیه سوریه و عراق آغاز کرده است. سپاه پاسداران ایران و شبه نظامیان وابسته به آن، برای حمله به نیروهای ما، از تاسیساتی که هدف قرار گرفتند استفاده می کردند. پاسخ آمریکا امروز آغاز شد؛ و بنا بر صلاحدید ما، در زمان و مکان مناسب ادامه خواهد یافت. ما به دنبال جنگ در خاورمیانه و یا هیچ جای دیگر نیستیم؛ اما این یک هشدار بود. آنهائی که در پی آسیب رساندن به ما هستند بدانند؛ که اگر به یک سرباز آمریکائی صدمه برسانید؟ ما پاسخ خواهیم داد. »!

یک تحلیلگر بی بی سی در این باره گفته است: « ساعات یا روزهای آینده مشخص خواهد کرد؛ که آیا تلاش بایدن برای انجام حملات حساب شده و پرهیز از هدف قرار گرفتن خاک ایران ، و تنبیه شدن نیابتی های سپاه پاسداران ، آنها را منصرف کرده یا باعث تشدید مناقشه شده است؟ » !

سران حکومت آخوندها و سرداران سپاه شان، با انجام دادن حملات نظامی به پایگاه های آمریکائی مستقر در سوریه و عراق، تلاش زیادی برای نشان دادن قدرت نظامی خویش به آمریکا و شرکای ایشان نمودند. اما فراموش کرده اند؛ که با چنین رفتارهای قدرت پرستانه ای، آنها را وا می دارند؛ تا پاسخ های مهیبی به ایشان بدهند. ضمن آنکه با این « بده و بستان های » نظامی، صدمات اصلی و مهیب تر این جریان، هم خودشان را در جهان « بی ارزش ترین سکه ی یک پول » می کند؛ و هم صدمات جبران ناپذیر چنین برخوردی با آمریکائی ها، بیشترین لطمات را به ملت ایران وارد می نماید!

پس از حملات شب گذشته آمریکا به عراق و سوریه، « جوزف بورل » مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اوضاع خاورمیانه را بحرانی ارزیابی کرده و گفته است: « خاور میانه دیگ بخار در آستانه انفجار است. » !

مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در این رابطه در جمع خبرنگاران گفته است: « ما بارها و بارها تکرار کرده ایم؛ که خاور میانه دیگ بخاری است؛ که هر لحظه می تواند منفجر شود. » !

او همچنین خاطر نشان نموده و تاکید کرده است: « بیم آن می رود، که اوضاع در منطقه خارج از کنترل بشود. » !

در این رابطه، مفهوم تمامی نقطه نظرهای سیاستمداران جهان، از ملتهب بودن موقعیت خاور میانه، اعلام نمودن شرایط جنگی در این بخش از دنیا می باشد. که البته بیشتر صاحبنظران مسائل سیاسی، تشنجات اینچنینی در خاور میانه را، « بازی زرگری » میان دولتمردان آمریکا و سران حکومت آخوندها در ایران توصیف می کنند. شاید حق با آنها باشد، اما شاید هم چنین تصوری، ساده انگاری کسانی است؛ که معمولا همه چیز را با شوخی و تفنن و سیاست بازی های نا بخردانه شان تلقی می کنند!

این جریان و رویدادهای مربوط به آن، فقط به دو سوی بر پا کننده این جنگ احتمالی مربوط نمی شود. بلکه تهدیدی مضاعف علیه مردمی است؛ که هم اکنون بدون خطر جنگ هم در شرایطی بدتر و سخت تر از « جنگ زدگانی » هستند. که از همه سوی اطراف شان در خطر می باشند!

در صورت وقوع هر درگیری خطرناک یا جنگی میان ایران آخوندزده با هر سرزمین دیگری، فرزندان سران خودکامه حاکمیت اسلامی، بدون فوت وقت راهی ممالک امن و آرام می شوند. خود اشغالگرشان هم که درون ویلاهای جندین میلیاردی شان در منطقه ییلاقی و خوش آب و هوای « لواسان و ….. » مخفی می شوند. آنوقت ملتی که فرزندان آنها دوران خدمات سربازی شان را، در ارتش و بسیج و سپاه می گذرانند. طعمه های دیو جنگی می شوند؛ که عده ای اهریمن تبار برای شان رقم می زنند!

چه باید کرد؟ می بایست قبل از رخ دادن هر حمله نظامی از سوی هر کشوری به ایران، خود ملت دلاور و آزادیخواه دیارمان، شجاعانه بر اشغالگران میهن شان بتازند؛ و همگی آنها را از قدرت بر اندازند!

برای کشتن یک مار سمی و خطرناک، هر چند بار هم که دم آن را بزنید؟ شرایط موجودیت این حیوان خطرناک به گونه است؛ که به مرور دمش در انتهای پیکر او می روید و رشد می کند!

بنابراین باید سر مار را نشانه گرفت؛ تا درجا نابود شود و بمیرد. تا خطر حضورش در میهن ما زایل گردد!

« نابرده رنج، گنج میسر نمی شود **** مزد، آن گرفت جان برادر که کار کرد » !

مقاله قبلیای کاش « دوازدهم بهمن پنجاه و هفت » هرگز در سالنمای میهن ما وجود نداشت!! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدینتیجه « برداشتن لقمه بزرگ تر از دهان »!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.