خانم پروفسور مریم میرزاخانی، امسال هم دعوت بنیاد ملی نخبگان جمهوری اسلامی را نپذیرید!

0
187

بنیاد ملی نخبگان جمهوری اسلامی، که یک مؤسسه دولتی است و زیر نظر ریاست جمهوری اسلامی اداره می شود؛ و معاونت علمی و فنّ آوری رئیس جمهور قائم مقامی آن را بر عهده دارد؛ موظف است که نخبگان علوم مختلف را شناسائی، جذب و حمایت کند. تولید علم و انتشار آن از اهداف راه اندازی این بنیاد می باشد. این مؤسسه سال گذشته دومین سمینار ریاضی خویش را برگزار کرد. و پیش از برگزاری آن سمینار، از دکتر میرزاخانی استاد ایرانی دانشگاه استنفورد آمریکا دعوت کرده بود؛ که در سمینار آنها شرکت کند. اما ایشان این دعوت را به دلیل مشکلات شخصی نپذیرفته بود.

به گفته سعید سهراب پور، امسال هم که سومین سمینار ریاضی مؤسسه نخبگان جمهوری اسلامی، در ژانویه 2015 در دانشگاه صنعتی شریف برگزار خواهد شد؛ قصد دارد باز هم از ایشان برای شرکت در این سمینار دعوت به عمل بیاورد. سعید سهراب پور قائم مقام بنیاد ملی نخبگان ایران می گوید؛ کسب معتبرترین جایزه ریاضی جهان ( جایزه فیلدز) توسط یکی از دانش آموختگان دانشگاه صنعتی شریف، برای همه ایرانیان مایه افتخار است؛ حسن روحانی رئیس جمهور حکومت اسلامی نیز، پس از انتشار خبر انتخاب شدن خانم مریم میرزاخانی، جهت دریافت نمودن جایزه فیلدز در کره جنوبی، پیام تهنیت خودش به ایشان را منتشر نمود!

این پیام( تبریک گفتن روحانی ) و دعوت نمودن معاونت علمی و فنّ آوری وی از دکتر میرزاخانی، قبل از این که دوستانه و از روی حق شناسی، به دلیل ارج نهادن به یک نابغه ایرانی باشد؛ بوی تعفن سودجوئی معنوی را به همه جا منتشر می نماید. سال پیش نتوانستند از شهرت این نخبه ایرانی سوء استفاده کنند؛ اکنون قصد دارند به این بهانه، باز هم شانس سودجویانه خودشان را امتحان کنند!

خانم مریم میرزاخانی، باید قبل از پذیرفتن این دعوت ریاکارانه، به یاد خویش بیاورد؛ که در سال 76، چگونه اتوبوس حامل دانشجویان نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف، هنگام بازگشت از اهواز به سوی تهران، در دره سقوط نمود؛ و در این سانحه جانخراش، چند تن از آنها جان باختند. ایشان هم خودش از بازماندگان آن اتفاق شوم می باشد؛ غیر از اظهار تأسف ظاهری دولت وقت رژیم آخوندی، هیچ واکنش مسؤلانه ای از سران و مسؤلان همیشه مقصر این حکومت مشاهده ننمود. دست کم، حالا به این منفعت طلبان، که می خواهند از نام پرآوازه شده، و مقام برجسته علمی ایشان، به بهره برداری سیاسی بپردازند؛ بفهماند که هیچکدام از این مقامات و معاونین و مؤسسات جمهوری پلید اسلامی را، قابل نمی داند که به دعوت آنها پاسخ مثبت بدهد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیعدم توجه دادستانی به نیاز جدی طبرزدی به مراقبت پزشکی
مقاله بعدیپيشنهاد براي ساماندهي مرجعيت شيعه، شوراي مرجعيت؛ نوشتاری از مهندس کورش زعیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.