حکومت نظامی بدون سر و صدای سپاه در کشور! محترم مومنی روحی

0
573

آیا ماجرای «‌ وحشتی تر شدن گرگ تیر خورده » را می دانید؟ این حیوان وحشی موقعی که به وسیله تیراندازی یک شکارچی یا یک فرد عادی زخمی می شود؛ تاب و توان خود را چنان از دست می دهد. که خودش را بدون هدف به این سو و آن سو پرت می کند و زوزه می کشد. این حیوان در چنین شرایطی، چنان خوی و خصلت ددمنشانه خودش را آشکار می سازد؛ که حتی اگر توله های خودش هم در مسیرش باشند. خودی و بیگانه سرش نمی شود؛ و در نهایت بی رحمی به بچه های خود نیز حمله می کند؛ و به آنان نیز آسیب می رساند!
از چند ماه پس از شکل گرفتن حکومت منفور اسلامی در ایران، هنگامی که به پیشنهاد برخی از خائنان به ایران و ملت آن، نیروهای مسلح سه گانه سپاه پاسداران انقلاب پلید اسلامی، به امر خمینی دجال به وجود آمد. عده ای از جاهلان و لات و لوت های خیابان های جنوب شرقی و جنوب غربی تهران، که از همان روزهای نخست به خیابان ریختن مشتی ایرانی نابخرد و نادان و فریبخورده، جهت براندازی حکومت همواره سرفراز پهلوی اقدام به راه اندازی تظاهرات علیه پادشاه فقید ایران نمودند. این آقایان لات ها!!! در زمره اولین کسانی بودند؛ که صف های تظاهر کنندگان را تشکیل می دادند؛ و با سردادن شعارهای ضد پهلوی، شور ابلهانه ای را در میان مردم به وجود می آوردند!
هنگامی که قرار شده بود تا تشکیلات سپاه تاسیس شده و شروع به کار بکند؛ همین جاهلان و لات های بدترین منطقه های شهرهای کوچک و بزرگ ایران، به ویژه در جنوب تهران، بدون داشتن معلومات نظامیگری، نیروهای دریايی و زمینی و هوائی خودشان را تشکیل دادند. و آرام آرام حتی آرتش کشور را هم تحت تسلط خویش در آوردند!
بعد از جام زهر نوشیدن خمینی دجال جهت دادن فرمان آتش بس، برای پایان بخشیدن به جنگ هشت ساله میان ایران و عراق، فرماندهان سبپاه که دیگر نیازی به حضور در میدان جنگ نداشتند. همه هم و غم خود را بر ایجاد کردن امکانات بازرگانی میان ایران و سایر کشورهای جهان قرار دادند. تا هم خودشان را بیشتر مطرح سازند؛ و هم از این طریق بر امکانات مالی خویش بیفزایند و سودهای پر منفعتی را به دست بیآورند!
از آنجائی که یکی از حامیان و همدستان ایشان، آقازاده مقام عظمای رهبری حکومت ولایتی فقاهتی رژیم اشغالگران، مجتبی خامنه ای بود و هنوز نیز هست. هیچیک از مسؤلان تراز اول مملکت و حکومت، حتی خود سید علی خامنه ای هم هیچگاه نتوانسته اند؛ به سردمداران سپاه انقلاب اسلامی کاری داشته باشند؛ یا اشتباهات آنها را به ایشان گوشزد نمایند. به عبارتی دیگر سپاهیان، مخصوصا فرماندهان نیروهای سه گانه آنها، و سایر زیر مجموعه های این سیستم به ظاهر نظامی و در باطن تجاری محض و قاچاقچی، خودشان همیشه جامه شان را، بدون دریافت نمودن فرمانی از یک مافوق، بریده و دوخته اند!
بیش از یک هفته می گذرد؛ که سپاه به طور سرخود تصمیم گرفته، که در خیابان های اصلی و فرعی پایتخت، گشت ویژه ای را در معرض دید و توجه مردم کشور قرار بدهد. تا به قول خودشان همه جا را زیر نظر داشته باشند. سپاه به این عملکرد خودش نام « محله محور » را داده است. و از هنگام غروب آفتاب تا طلوع دوباره آن، گروه های کوچکی از ایشان، نه فقط در خیابان های اصلی و فرعی شهر ها را گشت زنی می کنند. بلکه داخل کوچه ها عریض و طویل یا باریک و کوتاه نیز می شوند؛ تا که حضور خود در همه جا را به رخ مردم بکشانند!
در کشوری که توسط نادان ترین و جنایتکارترین و دزدترین افراد این کره خاکی اداره می شود. و همه روزه توسط دسته های مختلفی با نام های « نیروی انتظامی » ، « گشت ارشاد » ، « گشت امر به معروف و نهی از منکر » ، « گشت ثارالله » و….. مورد بازرسی های همه جانبه واقع می شود. حضور گشت « محله محور » سپاه چه معنائی می تواند داشته باشد؟ !
با خط و نشان هائی که بیگانگان و دشمنان همیشگی و قسم خورده ایران و ایرانی، نه فقط جهت مقابله با رژیم ملاها در ایران، بلکه بلکه برای دوباره به آشوب کشیدن ایران، و برداشت های منفعت طلبانه خودشان در این راستا، برای رژیم منحط و عقب مانده و شیاد آخوندی کشیده اند. و با اولتیماتوم های غیر مستقیمی که سیاستگزاران شان به سران حکومت اشغالگر ملاها می دهند؛ و آنان را تلویحا به حمله نظامی جهت سرنگونی کاخ ظلم و ستم شان تهدید می نمایند. جلادان جمهوری منحوس اسلامی، و جلوتر از ایشان فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب، جهت پیشگیری نمودن از هرگونه همآهنگی های داخلی با تهدید کنندگان خارجی خویش، برپائی و راه اندازی یک حکومت نظامی سنگین و خفقان آور را برنامه ریزی کرده اند. تا که با اولین واکنش های موافق با سرنگونی حکومت شان، که از داخل مملکت هم شکل بگیرد؛ و جاده را برای ورود مخالفان خارجی رژیم صاف و هموار بسازد. مایل اند و مصمم هستند، تا که «‌علاج واقعه را، پیش از وقوع آن » بنمایند!
علاء الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت مجلس، روز شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ خورشیدی، از گشت ویژه سپاه به نام ( محله محور) دفاع کرده و گفته است: « بخش ویژه گشت سپاه به دلیل آنکه مساله جدیدی نیست؛ نیازی به تائید شورای عالی امنیت ملی ندارد. چنین گشت هائی در گذشته هم وجود داشته، و توسط نیروهای بسیج انجام شده است. بنابراین این اقدامات مسبوق به سابقه بوده و بدون اشکال است !
پیش از علاء الدین بروجردی، محمد رضا یزدی، فرمانده سپاه پاسداران محمد رسول الله در تهران اعلام کرده بود: « گشت های سرکوب سپاه پاسداران، به بهانه جلوگیری از وقوع < زلزله های اجتماعی >!!! تشکیل شده اند. » در این رابطه شبتاب نیوز هم گزارش داده، از هفته پیش به منظور جلوگیری کردن از اوج گرفتن حرکت اعتراضی مردم در ایران، سپاه اقدام به راه اندازی گشت هائی به نام گشت های « محله محور » کرده است. که از تاریکی شب تا بامداد روز بعد، در محله های شهرها و روستاهای کشور، که در اکیپ های پیاده ۳ تا ۵ نفره، به گشت زنی مشغول می شوند؛ و این آغازی برای راه اندازی حکومت نظامی در کشور است!
بارها اشاره کرده ام و باز هم می گویم: حکومت پلید جمهوری ننگین اسلامی، بیش از هر امر دیگری در دنیا، ترس و واهمه اش از ملت دلاور ایران است. و این نزد مردم میهن مان، باید به چشم بزرگ ترین نقطه ضعف سردمداران رژیم دروغپرداز و خونخوار اسلامی جلوه داشته باشد. و میهن پرستان کهندیارمان، با علم به این موضوع که هر یک فرد ایرانی به تنهائی، حکم یک گروهان زرهی کاردان را در ذهن اشغالگران میهن شان تداعی می نمایند. اگر می خواهند که برای همیشه، از یوغ ستمکاری های حکومت استبدادی اسلامی رها بشوند. و در این رهگذر، ملک و ملت را از چنگال کرکس های وحشی نجات بدهند. تا که باری دیگر بتوانند؛ سامان و آسایش پیشین را، به سرزمین باستانی و همیشه سرفرازشان باز گردانند. به خود و اقدامات میهن پرستانه خویش اعتماد به نفس کامل داشته باشند. تا با سرنگون کردن رژیم اهریمنی ملاها در کشورشان، به بیگانگان زیاده طلب نیز فرصت ندهند. تا که به بهانه حمله به جمهوری اسلامی، برای کوتاه کردن دست ایشان از کشورهای منطقه، مملکت ما را میان خودشان تقسیم و تجزیه ننمایند!
محترم مومنی

مقاله قبلیزنگ ها در یمن برای همگان به صدا در آمده است؛ راهکارهایی برای برون رفت از بحران در یمن، “همین حالا”
مقاله بعدیتصویر کوسه ۵۱۲ ساله گرینلند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.