حق را با سکوت نمی گیرند، زیرا … !

0
271

” حق ” ریشه ی واژه حقیقت است. از آنجائی که حقیقت و واقعیت با یکدیگر تفاوت دارند؛ ابتدا باید بدانیم که این دو، چه از لحاظ دستوری، و چه از نظر بنیاد خود کلمات نه هم شکل اند، و نه هم معنا می باشند. ” واقعیت از وقوع یک امری حرف می زند که در یک زمان مشخص رخ داده باشد؛ و یا امری که به دست یک فرد یا یک گروه جنبه بودن و شدن را به خودش داده است. در حالی که در مورد ” حقیقت ” اصلا چنین امری وجود خارجی ندارد. زیرا حقیقت از امری از نکته ای و از چیزی سخن می گوید؛ که به طور طبیعی و خود به خود وجود دارد !
موجودیت آفریدگار هستی یک حقیقت محض است. اما موجودیت آدمها و سایر محتویات در هستی، واقعیت هائی هستند که به وقوع پیوسته اند. عاملانی بوده اند که این واقعیت ها را جنبه موجود شدن بخشیده اند. اما چیزهای دیگری نیز وجود دارند؛ که ضمن حقیقت داشتن، واقعیت نیز دارند. به طور مثال مسأله آفرینش این جهان و آنچه که در آن است؛ مانند همین کره ای که ما بر روی آن زندگی می کنیم؛ آمد و شد روزها و شب ها، تغییرات فصل ها در طول سال و امثال اینها و هر چه که از قدرت بشر خارج است؛ حقایقی هستند که واقعیت یافته اند!
از جمله مفاهیمی که برای حق و حقیقت قائل می شویم؛ حقوق انسانی آدمها، اعم از مادی و معنوی است. حق آزاد بودن و آزاد زیستن، حق انتخاب هر چیزی، حق تساوی با تمامی آحاد یک جامعه، حق آزادی در اندیشه و در بیان، حق …….. که به انسان ها تعلق دارند. و حقوقی که متعلق به سایر موجودات در چرخه هستی می باشند!
آنچه که مربوط به دیگر موجودات زنده مانند حیوانات و گیاهان است؛ چنانچه عوامل خلقت و غریزه در اینها به وجود آورده باشند؛ مواردی هستند که به انسان ها هیچ ارتباطی ندارند. اما چنانچه اموری دنیائی مانند حقوق حیوانات و رعایت حفظ ایمنی برای ایشان، و نیز تأمین امکانات زندگی در مورد حیوانات اهلی است؛ مسائلی هستند که خود آدمها مسؤلیت آنها را پذیرفته اند. اگر در حق حیواناتی توسط انسان ها ظلمی رخ بدهد؛ آنها قادر نیستند که حق خودشان را از کسانی که به ایشان ستم کرده اند را بگیرند. بر همین اساس بوده، که تنی چند از آدمهای مسؤل و حقیقت نگر، جهت حفاظت از حقوق حیوانات در دنیا، با به وجود آوردن مؤسسات و انجمن های گوناگون، به پشتیبانی و حمایت از آنها پرداخته اند!

ولی این مسأله( گرفتن حق ) ، در باره نوع بشر، امری است که خود فرد در این باره مسؤلیت مستقیم دارد. و باید که با جد و جهد کافی به دنبال حق خویش برود و آن را به دست بیاورد. در این ارتباط با توجه به نوع حقوق از دست داده شده، و نیز با عنایت به چگونگی فردی و شخصی، و یا عمومی بودن آن، نوع تلاشی که برای به دست آوردن حق ی حقوق پایمال شده باید به عمل بیاید؛ تفاوت بسیار زیادی با همدیگر دارند !

پس گرفتن حقوق زایل شده فردی و شخصی، نیاز به هیچ حرکت دست جمعی و گروهی ندارند. ولی چون حق هیچ کسی را برای وی کادو نمی کنند و به او هدیه نمی دهند؛ بنابراین هیچ فردی حق ندارد که در انتظار چنین رویدادی که حق او را به وی برگردانند بنشیند را ندارد. بلکه ملزم بر آن می باشد؛ که جهت باز پس گرفتن حق خویش، از هیچ کوششی فرو گذاری نکند. اما اگر حقوق یک گروه خاص که درون یک جامعه به امور ویژه ای می پردازند زایل شود و به آنان داده نشوند؛ سکوت کردن و به انتظار نشستن، هیچ مشکلی را برای ایشان حل نخواهد کرد!

چنانچه یکی از همین گروه های فعال در جامعه، حقوق شان به دست مدیران رده های بالاتر این گروه، و یا به وسیله مسؤلان و سران مملکت آنها، به ایشان داده نشود؛ حرکت های فردی هیچ کاری از پیش نخواهند برد. بلکه کل گروه ناگزیرند، که با طرح نمودن برنامه ای کارساز، مانند برپائی تظاهرات خیابانی و یا تحصن در یک مکان مهم و پر رفت و آمد، برای به دست آوردن حقوق مسلم مادی و معنوی خودشان اقدام کنند!
بدیهی است که چنین اقداماتی(حرکات گروهی )، با نشستن در جائی و با سکوت نمودن کاری از پیش نخواهد برد !

” سکوت ” کردن در فرهنگ ما ایرانیان، علامت رضایت داشتن از امری که تحقق یافته است. مدتهاست که حقوق مادی و معنوی جامعه فرهنگیان وزارت آموزش و پرورش در کشورمان، به ویژه کادر آموزشی و دفتری در مدارس، و نیز کارمندان ناحیه های گوناگون در مناطق مختلف آموزشی در ایران، جهت به دست آوردن برخی از حقوق پایمال شده ایشان، در روزهای خاصی مقابل ادارات کل آموزش و پرورش در مراکز استان های مختلف مملکت، گرد هم می آیند و تظاهرات سکوت را برگزار می کنند. تا کنون هنوز هیچ نتیجه ی مثبتی از این حرکت گروهی خودشان به دست نیاورده اند. برنامه آتی گردهمآئی این زحمت کشان میهن مان، برای روز سیزدهم مهر سال جاری تحصیلی پیش بینی شده است. اما گویا همچنان می خواهند آن را در سکوت به انجام برسانند. با این تفاوت که دانش آموزان مدارس مختلف در هر شهری، می خواهند که به اتفاق خانواده های خودشان در این گردهمآئی شرکت کنند؛ و در کنار آموزگاران و دبیران و مسؤلان ادارات آموزش و پرورش شهر خودشان، به پشتیبانی از زحمتکشان فرهنگی ایران بپردازند!

به پندار من، شکوه و عظمت هر تظاهراتی که جهت به دست آوردن حقوق از دست رفته هر فرد یا گروهی تشکیل می گردد؛ با غرش فریاد آسای شرکت کنندگان در آن تظاهرات، می تواند تأثیرات بیشتری را در پی داشته باشد. بدیهی است که امکان واکنش مسؤلانی که این کار علیه آنان به انجام می رسد را در پی داشته باشد. اما به هر تقدیر، ” مرگ یک بار و شیون هم یک بار” بالاخره ضایع کنندگان حق دیگران، باید بفهمند که با آدمها هائی سر و کار دارند؛ که حقوق انسانی ایشان به دست آن مدیران نالایق و بی کفایت پایمال گشته است. شاید در این رهگذر، مثل انسان های متمدن، وارد معرکه تظاهرات بشوند؛ و به درخواست کنندگان حق خویش، قول پشتیبانی از خواسته برحق ایشان را بدهند !
محترم مومنی

مقاله قبلییادی از تصنیف ساز بزرگ دوران؛ هزار دستان با صدای شجریان (بشنوید)
مقاله بعدیآیت الله مکارم: حمله به سفارت انگلیس خلاف بود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.