حفظ تمامیت ارضی ایران یعنی چه؟

0
444

پرسش بالا به این معنا نیست که نگارنده این نوشتار، تصور می کند که هم میهنان آریائی و گرانمایه او، چه در برون و چه در درون مرزهای سرزمین اهورائی ایشان، نسبت به مملکت اشغال شده خودشان، یا هیچ توجهی به آن ندارند؛ و یا اگر هم در باره این کهندیار بی بدیل می اندیشند؛ هیچ کاری از دست شان بر نمی آید، که برای محو کردن کاستی های موجود در خانه باستانی پدری خویش به انجام برسانند!

در این پندار هم نیست، که نقش اندرزگوئی به عزیزان هموطن را ایفا نماید. چرا که ما ناگزیریم جهت شناختن میزان آگاهی های خودمان، در باره علوم اجتماعی مهم و قابل توجه میهن بزرگ و باستانی خویش، بعضی اوقات از خود بپرسیم، که از چنین موضوع پراهمیتی چه می دانیم؟ جهت پرداختن به این کار مهم، می بایست ضمن کند و کاو در چنته میهن دوستی خودمان، از آنهائی که ایشان نیز یکی از ارزشمندترین دغدغه های زندگی شان، بها دادن به یکپارچگی ایران باشد؛ بخواهیم که از ارائه هرگونه اطلاعاتی که در این رابطه داریم، به هم میهنان آزادیخواه مضایقه ننمائیم. باشد که در این رهگذر، ما هم از رهنمودهای دلسوزان نسبت به ایران و ایرانی برخوردار گردیم!

به پندار من، باید بخشی از وظایف روزانه ما این باشد؛ که ضمن تلاش برای شناختن خویشتن، به شناساندن شرایط پیچیده کنونی در سرزمین کهن خودمان به دیگران و بخصوص به ملت بزرگ مان نیز بپردازیم. این امر آسان تر و شدنی تر است، چنانچه نسبت به خیرهائی که می شنویم؛ هرچند کوچک هم که باشند، به ویژه در ارتباط با مسائل مربوط به ما و میهن عزیزمان بی توجهی و سهل انگاری نکنیم. بلکه با دقتی افزون بر دقیق شدن به رویدادهای جهانی، در مورد سرزمین قرار گرفته در دنیائی از خطر خودمان، غیرت و شرافت ملی ایرانی خویش را مورد استفاده قرار بدهیم!

 نه آنکه در نهایت ساده انگاری در تصوری اشتباه بگوئیم: ” اینها همه فرضیاتی محقق نشدنی است؛ و بعضی ها در این خصوص زیاد مته به خشخاش می گذارند. ” خیر، بدانید و بشنوید و بفهمید و بیآموزید. که این هشدارها به هیچوجه ” مته به خشخاش گذاشتن ” نیست. اینگونه نخواهد بود که نظریات برخاسته از عرق میهن پرستی و حفاظت از ناموس مام میهن مان، بافتن فرضیه و پیشداوری نمودن و ترساندن عزیزان هم میهن باشد. بلکه این مهم، دغدغه ای آشکار میان تمامی ایرانیاران راستین، و میهن دوستان حقیقی است؛ که همواره دلنگران حفظ شدن حدود و مرزهای کشور همیشه سرفرازمان هستند!

بدیهی است که با حضور حکومت ملایان اشغالگر، پول و قدرت پرست، جنایتکار و زیاده طلب، دزد و رمال و خرافه آفرین، و از همه اینها بدتر و مهم تر و قابل توجه تر، دوستی تنگاتنگ این تازی تباران بیابانگرد و مارمولک خوار، با دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی است؛ که خطر کتمان نکردنی تکه پاره شدن ایران یکپارچه، در رأس همه آنها قرار دارد. این مورد خطرناک و دقت برانگیز، نه فقط باعث نگرانی بعضی از هم میهان خارج شده از مملکت مان است؛ بلکه موجب دلواپسی بعضی از درونمرزی های میهن پرست نیز گشته است!

البته امری طبیعی است، که هراسی برخاسته از موج وحشتی عظیم، در مورد  پاره پاره شدن ایران یکپارچه، به دست همین یاغیان اشغالگر و سودجو، ایران ستیز و بیگانه پرست، دلشوره های ملت غیرتمند یران را موجب گردد. ولی این نیز طبیعی است، که حتی همین میهن پرستان آریائی تبار نیک نهاد، با حیله های دشمنان تا به دندان مسلح، به سلاح ترفندهای فریبکارنه این ریاکاران مسلمان، و همدستان کمونیست روسی، و آمریکائی های جهانخوار و سلطه جو، در شرایطی قرار داده بشوند؛ که توجه ضروری و حتمی خودشان، نسبت به ایران و تمامیت ارضی آن را، از دست بدهند و به راه دشمنان مملکت مان کشانده بشوند!

آنهائی که سری در کتاب و مطالعه دارند، و کسانی که با میل باطنی و میهن پرستانه شان، به زوایای رویدادهائی که از گذشته های دور تا به امروز، در تاریخ این سرزمین باستانی به وقوع پیوسته و می پیوندند. با نگرشی ورای آنهائی که درون بیغوله های بی تفاوتی نسبت به ایران و هم میهنان خویش بیتوته می کنند است. دلسوختگان میهن پرست ایرانی، عکس کسانی که با بی قیدی به سرنوشت مام میهن و ملت آن بی تفاوتی گزیده اند؛ به آنچه که دشمنان خارجی و داخلی کشورشان، بر سر ما و میهن مان آورده و می آورند  می نگرند. بر همین اساس نیز برخود لازم می دانند؛ که هر از چند گاهی، به مسائلی بپردازند؛ که برای آگاهی رساندن به ایرانیاران اندیشمند و نگران خویش، افشا نمودن تبانی ها و همدستی پشت پرده آنان با همدیگر مصمم گردند. حتی اگر فقط یک ایرانی اندکی از این مسأئل دردناک را درک نماید؛ و در سیستم اشتباه فکری خویش تغییری پدید اورده و تجدید نظر کنند. ما وظیفه مندیم که سخن راست و مسؤلانه و دلسوزانه خودمان را، با روشنگری هائی که باید بکنیم؛ به گوش میهن پرستان برسانیم. چه کسانی باشند که از این کار ناراضی بشوند؛ و چه کاملا و یا تقریبا با درد بزرگ میهن پرستان ایرانی آشنا باشند؛ و با ایشان هم آوائی و همراهی نمایند!

” من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم؛ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال” !!

محترم  مومنی

مقاله قبلیسومین مدال تاریخ سنگین وزن بر گردن کشتی‌گیر جویباری
مقاله بعدیاولین هواپیمای مریخی را ببینید
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.