حضور دوباره ترامپ در کاخ سپید چه بر سر خامنه ای و سپاهش می آورد ؟!

0
0

سرانجام آنچه که سران رژیم آخوندی از آن یک دنیا وحشت داشتند . بر قامت اهریمنی و جنایت پیشه حکومت آخوندی در ایران سایه افکند ؛ و موجودیت پلید آنها و حکومت ننگین شان را لرزاند !

بی جهت نبود که آخوندها چند بار برای کشتن دونالد ترامپ ، با پرداخت نمودن هزینه گزاف مالی ، برای طراحی نمودن برنامه های استخدام تروریست جهت ترور او هزینه کردند . تا رئیس جمهور آمریکا را هنگام شرکت در برنامه های انتخاباتی او هدف تیر اندازی قرار بدهند ؛ و غائله زجر دهنده حضور دوباره او در کاخ ریاست جمهوری ایالات متحده را ، که موجودیت خود و رژیم شان را مشوش و بد حال نموده است . از هستی فتنه گر خودشان حذف نمایند !

وقتی که توطئه سوء قصد به ترامپ ناکام ماند . خامنه ای و مزدورانش دانستند ؛ که با این حملات تروریستی ، خودشان را در چه موقعیت خطرناکی قرار داده اند ؟ و اکنون با اخباری که از برنامه های ترامپ در دومین دوره ریاست جمهوری او انتشار یافته ، هستی ننگین خامنه ای و حاکمیت مزدور پرورش بوی مرگ و نیستی گرفته اند !

حتی اگر تیم ترامپ اعلام نمی کردند ؛ که او در نخستین روزهای بازگشت به کاخ ریاست جمهوری ایالات متحده ، قصد دارد که با دوباره به قدرت رسیدنش ، تعداد دویست برنامه کارآمد برای ایجاد تغییرات سرنوشت ساز و ارعاب چند تبهکار بین المللی از جمله « مادورو » و « خامنه ای » را به اجرا خواهد گذاشت . ترس و وحشت سردمداران حکومت اسلامی افزایش بیشتری یافته ، و هیچگاه در چنین شرایطی که اکنون هستند نبوده اند ؛ و کاملا مستاصل و مذبوحانه آرامش خودشان را از دست داده اند !

خامنه ای و فرمانده هان سپاه پاسداران هنوز نسبت به این خبر که تیم ترامپ منتشر کرده واکنش مستقیم و آشکاری نشان نداده اند . ولی مشاهده می شود « پیش لرزه های » این رویداد ، که احتمال سرنگونی ملاها از قدرت در ایران را تسریع خواهد نمود . آسایش و آرامش روحی – روانی رهبر جنایتکار حکومت آخوندی ، سرداران سپاه جلاد و بسیج و عناصر نیروهای انتظامی بد نام و دیگر مزدوران حکومت اسلامی ایشان را مختل کرده و روزگارشان را به شب تیره تبدیل نموده است !

ویژه آنکه در شرایط کنونی ، با وقوع کشته شدن دو تن از رو سیاه ترین قاضی های جانی درون قوه قضائیه شان ، به دست یک ایرانی دلاور کشته و نابود گشته اند . و آنها همگی اعم از رهبر و دولتی ها و سایر مسؤلان حکومتی ، با آنکه بسیار محدود به این قضیه اشاره کرده اند . ولی بدون تردید بیمناک جان بی ارزش خودشان هستند ؛ و حتی از همدیگر نیز واهمه دارند !

ظاهرا برای منتفی کردن این موضوع که فرد کشنده قاضی مقیسه و قاضی رازینی ، به گونه غیر مستقیم به همگی شان پیام داده است : مشابه خطر ترور و کشته شدن دو قاضی آنهم به دست آبدارچی قوه قضائیه خودشان ، سرنوشت محتوم برای بقیه آنها نیز هست ؛ و به زودی گریبان آنان را هم خواهد گرفت !

هنگامی که خودی ها به جان همدیگر می افتند . ماجرا دیگر یک ترور عامدانه نخواهد بود . بلکه نمایانگر این حقیقت است ؛ که در میان خودشان هم بحث و دعوا شیوع یافته ، و هیچ اعتمادی به یکدیگر ندارند . که البته این نیز روال عادی میان بسیاری از دست اندرکاران حکومت های دیکتاتوری است . و به خاطر بی اعتمادی شان به یکدیگر ، از سایه همدیگر نیز وحشت دارند !

با توجه به دیدگاه های تحلیلگران داخلی ، که بعضی شان پایان فضاحت بار حکومت آخوندی را پیش بینی کرده اند . ملت ایران اکنون به دانه های « باروت » می مانند ؛ که حتی به مجرد نزدیک شدن شعله کوچک یک عدد کبریت هم مشتعل می شوند ؛ و بود و نبود و هستی این اشغالگران بی رحم میهن شان را به آتش خواهند کشید . تا درس عبرتی برای بازماندگان این قوم وحشی باشد ؛ و از این پس ، هیچ آخوند زاده و همدستان ایشان ، جرات سروری و قدرت نمائی به ملت شریف ایران را نداشته باشند !

و به همین دلیل ترس و وحشتی کشنده بر وجود همگی شان رخنه نموده ، و در این حالت عصبی ناشی از مبهم بودن سرنوشت خود و حاکمیت رسوای شان ، آنها را به جان هم انداخته است !

رئیس جمهورشان جلوی دور بین تلویزیون دولتی اقرار نموده است ؛ که خزانه مملکت خالی گشته و برای تامین مخارج بسیاری از برنامه های از پیش تعیین شده ، پولی در بساط ندارند ؛ و بی هدف و منفعل گشته اند . که البته این جریان نتیجه « کاشتن باد و درو کردن طوفان » است !

« بار کج هرگز به منزل نمی رسد » !

مقاله قبلیاعلام دوستی و برادری میان حکومت اسلامی و روسیه سوسیالیستی کمونیستی !
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.