حکومت هر سرزمین مستقلی در این جهان، با یکی از روش ها و شکل های متداول و گوناگون، از نوع سیاستی که برای خودش انتخاب می کند به اداره کشوری که زیر سلطه خویش دارد می پردازد. بدیهی است آنچه که دست اندر کاران حاکمیت در یک سرزمین، به عنوان خط مشی سیاسی بر می گزینند؛ بایستی که با مفاد قانون اساسی موجود در کشورشان انطباق کامل داشته باشد. در غیر این صورت، هیچ موفقیتی در اداره آنجا در هیچ زمینه ای نصیب شان نخواهد شد. اگر برحسب اتفاق در میان دست اندرکاران اداره آن مملکت اختلافات سیاسی هم وجود داشته باشد؛ چگونگی و نوع مماشات دولتمردان چنین مملکتی، در میزان آرامش آن سرزمین و نوع آسایشی که شهرندان آن حاکمیت به دست می آورند؛ تأثیرات چشمگیر و قابل توجهی خواهد داشت!
از اینرو، جامعه شناسان و متخصصان امور اجتماعی در دنیا، بر همآهنگ بودن اهداف حاکمیت در یک کشور، با نوع به اجرا درآمدن برنامه های آن هدف ها توسط قوه مجریه در سرزمین مورد نظر، از اهمیت زیادی برخوردار است. چنانچه این همآهنگی در میان حکومت و دولت یک سرزمین وجود خارجی نداشته باشد؛ باید هر دو سوی قضیه، بدون ” برو و برگرد” غزل خداحافظی از حاکمیت خودشان را بخوانند و از آن دست بردارند و بروند!
خوشبختانه در حاکمیت کنونی در کشور اشغال شده ما به دست رژیم منفور و متحجر اسلامی، از رأس هرم این حکومت جانی و خبیث گرفته، تا دامنه های ننگ آفرین آن، که در مدیریت اشخاص بی سواد و دزد و فرصلت طلب قرار دارند. چنان با همدیگر دارای اختلافات پنهان و آشکار هستند؛ که گوئی از ابتدا هم دشمن خونی یکدیگر بوده اند؛ و در طول این سه دهه و اندی که استیلای ناجوانمردانه شان بر میهن باستانی ما می گذرد؛ در این انتظار نشسته بوده اند؛ که تا بالاخره آواز ناهنجار ناهمآهنگی با هم پالکی های خویش را همزمان سر بدهند؛ و با هر حیله و نیرنگی که می توانند و می شناسند؛ به جان همدیگر بیفتند و در سرعت بخشیدن به سرنگونی حکومت اهریمنی شان بپردازند!
صدالبته تحقق یافتن این موضوع(سرنگونی حکومت آخوندی)، مهم ترین آرمان ملت میهن پرست ایران است؛ که حتی هرگز نباید به ” فروپاشی ” جمهوری واپسگرای اسلامی هم رضایت بدهند. بلکه همه تلاش خویش را، فقط و فقط برای سرنگونی این حاکمیت مفلوک و قدرت پرست و دزدهای سرگردنه به کار ببرند. زیرا ” فروپاشی ” مجموعه ای که به اداره کردن یک کشور اشتغال دارد؛ امری اساسی نیست. چون با فروپاشیدن حکومت عقب مانده جمهوری پلید اسلامی، برخی از آنانی که در رده های پائین تر بر مسند کاری دست داشته اند؛ و نسبت به هسته مرکزی آسیب کمتری خواهند دید. بعد از زمین خوردن حکومت شان و فروپاشیدن آن، با ایجاد نمودن حلقه های سیاسی متشابه با رژیم کنونی آخوندها، یا به انواع کارهای تروریستی خواهند پرداخت؛ و یا در جان گرفتن دوباره این درندگان وحشی یاری رسان ایشان می گردند!
اما چنانچه تلاش های شجاعانه مردم میهن پرست سرزمین اهورائی ما، به نتیجه ای که آرمان داریم برسد؛ سرنگونی حکومت جنایتکار و دولت بی کفایت رژیم مفلوک اسلامی حتمی خواهد بود. سرنگون شدن آنها مانند فروپاشی ایشان نخواهد بود؛ چون در معیار سرنگونی چنان به زمین گرم خواهند خورد؛ که تمامی اندام منحوس حکومت ددمنش ایشان، به طور کامل و همزمان متلاشی خواهد گردید. حال آنکه با توجه به توضیحی که در بالا آمد؛ فروپاشی بسیار نرم تر از سرنگونی خواهد بود؛ و در چنین صورتی فقط نقطه مرکزی رژیم منفجر می شود؛ ولی بدنه و اطراف آن به هر سوئی پاشیده می شوند و خطر همچنان باقی می ماند!
با روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی، آن دسته از رؤسای رهبر انقلاب، که سید علی خامنه ای بدون صلاحدید ایشان آب هم نمی نوشد. چون مایل بودند که یکی از میان خودشان به ریاست جمهوری رژیم برسد(مانند زمانی که سپاه با ترتیب دادن آراء تقلبی برای روی کار آوردن محمود احمدی نژاد، که کمک های قابل توجهی هم به سپاه کرد؛ و دست شان را برای قبضه نمودن تجارت جمهوری اسلامی در بازارهای بین المللی در جهان باز گذاشت. و آنان را به چنین مرحله ای از قدرت و ثروت در کشور رساند.) ؛ چون روحانی از خودشان نبود و نیست، حتی هیچگونه حرف شنوی هم از آنها ندارد؛ از هر فرصتی برای زخمی کردن رئیس جمهور استفاده می کند. و از پشت سرش دشنه سرکوفت زدن به وی را بارها تکرار می کند. تا از قفا جان اش را بگیرد و سرش را زیر آب نماید!
بر این اساس، وقتی که خوب توجه کنیم؛ این کشمکش های دو جانبه میان سپاه و رئیس جمهور، به مراتب و با پیش آمدن هر دلیل کوچک و بزرگی تکرار می شوند. ویژه آنکه از پس از تحقق یافتن ” توافق جامع ” و از زمان عملی شدن ” برجام ” ، و نیز از موقعی که روحانی بر اثر فشارهای برخاسته از ” عقب نشینی قهرمانانه ” به میدان قواعد بین المللی پرتاب گردید؛ تلاش می کند که جهت کم کردن روی دشمنان سپاهی و اصولگرایان تندروی خود و دولت اش، روال قدیمی را تا رسیدن به ” برجام ” های بعدی ادامه بدهد. وی نام این کار را ” تعامل با دیگران(دولت های دیگر در دنیا، بخصوص با اروپا و آمریکا ) گذاشته است. روحانی که نمی خواهد قافیه را به سپاه پاسداران ببازد؛ در ادامه دادن بازی برای به نتیجه رساندن برجام های بعدی، کوشش های زیاد می نماید؛ ولی با ننگ مطرح شدن دستمزد بگیران دهها میلیونی در دول اش، برای از ” تک و دو ” نینداختن خود و دولت یازدهم، در صدد برداشتن گام های بیشتری برای بر کرسی نشاندن صحت کارهائی که نمایندگان دولت وی در حین مذاکرات انجام داده اند؛ گام های جدیدی بر می دارد. اما در هر گامی که به جلو می رود؛ درون چاله های از پیش کنده شده توسط باندهای رقیب سقوط می کند!
سرداران سپاه که بر روی خطی موازی با کار های روحانی مستقر هستند و فعالیت می کنند؛ خوب توجه دارند که رئیس جمهور نیز به همین ترتیب بر روی خط موازی دیگری قرار گرفته و به راه خودش ادامه می دهد. جنگ سرد داخلی میان همگی شان، نوید بخش متزلزل بودن پایه های حکومت ناخلف و غیرقانونی جمهوری است. از آنجائی که همگی شان جز به داشتن پول فراوان و قدرت بسیار نمی اندیشند؛ هرگز با هم به یک سو حرکت نخواهند کرد. موقعیت کنونی رژیم آخوندی در ایران، با همه تلاشی که در مخفی نگاه داشتن آن می کنند؛ چنان بد و رو به سقوط است؛ که اگر مردم ایران کمی به خود بیایند و با اراده ای استوار، برای نجات دادن مملکت و هم میهنان شان به پا خیزند؛ سرنگونی آنها و به پایان رسیدن حضورشان در ایران باور کردنی است!
محترم مومنی