دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
در روزهای گذشته دیدیم که چگونه اوضاع در سوریه تقریباً به نفع همگان –به جز داعش، پیش رفت و یکی از بزرگترین گره های موجود در تاریخ جنگ ها چگونه با چند حرکت ظریف باز گشت و اگر خواهان باز بهبود بیشتر شرایط هستیم، باید هم از نحوه پیشرفت گذشته مان درس بگیریم و هم گره موجود آتی را بدرستی شناخته و آن گاه باز کنیم.
ما در صفحه سوریه به جای گفتگوهای بی حاصل و بی پایان روی اختلافات، تنها روی مشترکات گفتگو و توافق کردیم. رفتن اسد، مشارکت در حملات به تروریست ها، دولت انتقالی، تدوین قانون اساسی، نوع و ساختار حکومت، موارد اختلافی بودند که تاکنون بحث پیرامون شان تنها اتلاف وقت نشان داده و اگر کسی بر آن اصرار دارد، می تواند ادامه دهد. اما کسانی که امید به بهبود شرایط برای همگان و به ضرر تروریست ها دارند، بدانند که می بایست روی “مشترکات بعدی” کار کنند.
عدم رسیدن به اجماع توسط هیئت های مختلف اپوزیسیون نه تنها قابل انتظار و طبیعی بود که اگر عکس اش اتفاق می افتاد، جای شگفتی بود. چرا؟ چون هویت مذاکره کنندگان و اهداف و نحوه مبارزه شان بسیار با هم متفاوت بود. ما هیئت هایی انقلابی داشتیم که مستقیماً در چند سال گذشته تاکنون در حال جنگ با حکومت اسد و متحدانش بودند، در حالی که هیئت های اصلاح طلبی داشتیم که از جنگ به دور ماندند و خواهان اصلاحات بوده و هستند. کاملاً طبیعی است که انقلابیون با ماندن اسد مخالف باشند و اصلاح طلبان با ماندنش موافق. سازمان ملل و به خصوص قدرت های جهانی که در این زمینه تلاش ارزشمندی را صورت می دهند، باید به خوبی به این تفاوت و عدم امکان انعطاف بیشتر از طرف هر یک از طرف های درگیر توجه کنند و بدانند که هر تلاشی برای شکستن آن چون گذشته بی حاصل خواهد بود. اما راه حل چیست؟ “راه حل اجازه دادن به هر یک از طرفین در همان نوع مشارکتی است که بدان مایل اند”؛ یعنی انقلابیون (هیئت های وابسته به عربستان، امارات، قطر و ترکیه) در مناطق کاهش تنش و آتش بس –که اینک در اختیار دارند، با تشکیلاتی -انتخابی و انتصابی- به اداره مناطق تحت کنترل بپردازند و اجازه ورود انواع کمک های انسانی و ضروری فراهم شود و بازسازی و خدمات رسانی به مردم هر منطقه صورت گیرد و کشورهای متحدشان نیز به انواع کمک هایی که خودشان تمایل دارند، اقدام ورزند. می ماند، اصلاح طلبان (هیئت های مورد حمایت روسیه و مصر) که با ماندن اسد مشکلی ندارند. آنان باید در اداره، خدمات رسانی و حکومتی که در مناطق تحت تسلط شان است، طی روندی دموکراتیک –زیر نظر مقامات روسیه، پروسه انتخابات و انتصابات را طی کنند و به غیر از مناصب نظامی و امنیتی، در سایر زمینه ها، اولویت با مردم محلی باشد. بازسازی زیرساخت های نابود شده نیز باید در دستور کار قرار گیرد.
درضمن، “باید مناطق کاهش تنش نیز به مناطق آتش بس کامل تبدیل گردند”. پس از آن است که بازگشت آوارگان به مناطق خود، “مسئولانه” خواهد بود و گرنه خطرناک است و بدین معناست که تنها می خواهیم آن ها را از سر خود رفع کنیم.
یکی از حرکات استراتژیک که در نبردهای سوریه ورق ها را به ضرر شبه نظامیان و تروریست ها-داعش و القاعده- برگرداند، تغییر بازی بازیگران بزرگ از تقویت متوازن شبه نظامیان و تروریست ها به “تضعیف، تحدید و حتی تخریب متوازن شان” بود. این راهی است که در هر کجا برای شکست تروریست ها و شبه نظامیان غیرقانونی جواب می دهد. اگر قدرت های جهانی درصدد رقابت و حتی حمایت از گروه های متخاصم مورد نظرشان بر علیه یکدیگرهستند، باید به تخریب متوازن شان روی آورند، نه تقویت متوازن شان. در افغانستان یکی از عللی که نیروهای تروریست دوباره قدرت گرفتند، تقویت متوازن تروریست های متخاصم بود. در حالی که “تضعیف، تحدید و تخریب متوازن شان” است که چون سوریه و عراق راه گشاست. یعنی اگر داعش در نبرد با طالبان دست برتر را یافت، نباید به تقویت طالبان اقدام ورزید، بلکه باید به تضعیف –کاهش کمک ها- و تخریب –حملات هوایی- داعش اقدام ورزید و برعکس. هر طرف نیز به تضعیف و تخریب طرف مقابل اقدام ورزد –یعنی مثلاً طالبان اگر توسط روسیه حمایت می شود، در صورت قدرت گرفتن داعش، داعش را مورد حمله و بمباران (در مناطق مرزی با افغانستان) قرار دهد و نه تقویت طالبان، و آمریکا نیز اگر دید طالبان دست برتر را یافت، به تضعیف و بمباران طالبان مبادرت ورزد و نه تقویت گروه های متخاصم با طالبان- این تخریب و تقویت باید “متوازن و تدریجی” صورت گیرد تا وزنه به نفع یک طرف نچرخد؛ به خصوص سرویس های امنیتی باید به این استراتژی توجه کنند.