به موجب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي كه در 16 مهرماه 1341 به تصويب هيئت دولت رسيد، شرط باور به اسلام و سوگند به قرآن از شرايط انتخاب شوندگان حذف شده بود و به زنان حق رأي داده ميشد. هدف از تصويب اين لايحه فقط آزادي زنان نبود بلكه با ورود نیمی از جمعیت که تا آنزمان در سیطره مذهب و سنت از هر گونه حقوقی محروم بودند ،دست طبقه مفت خور روحانی را از تسلط برجامعه کوتاه می کرد.بدین ترتیب، مخالفتهاي صريحي از جانب آنان به ويژه خميني ,از جمله مرتجع ترین افراد این قشر،اعلام شد و خواهان الغاي سريع اين مصوبه شدند.
و طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشتند. اما اسدالله علم به آنها پاسخی نگفت. خمینی ، خواستار ادامه تلاش روحانیان تا الغای کامل آن لایحه به صورت علنی بود.
محمدرضا شاه در جهت تغییر بنیادین در ایران به دنبال انقلاب سفید (لوايح ششگانه شاه) بود و آن را به رفراندم گذاشت كه با تحريم رفراندم از طرف خمینی بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و تظاهرات بزرگي در مسير ميدان توپخانه، سرچشمه و بهارستان برگزار شد و گروهی به منزل آیتا… خوانساری و آیتا…. بهبهانی رفتند.خمینی و عمالش به تحریک اساتید اعظمشان که برنامه ریزی طولانی مدتی برای نابودی ایران را در لژ های لندن در دست طراحی داشتند واز دوباره جان گرفتن امپراتوری ایران که شاه فقید در مراسم تاجگزاری و جشن های 2500ساله انرا به نایش گذاشت ،می هراسیدند؛ می دانستند آگاهی و شکوفایی در ایران یعنی تخته شدن درب دکان حیله مذهب ، مخدری که تیشه به ریشه این تمدن کهن زده و نابودش کرده است.بدین ترتیب با زير سؤال بردن برنامههاي شاه وتحریک احساسات مذهبی مردمی نااگاه که در تقابل سنت و مدرنیته گیج مانده بودند،نقشه های شوم شیطانیشان را در طول آان سالها پیاده نمودند.سال 1342 سال تحریکات مردم بر علیه مصوبات لوایح ششگانه بود که چون خمینی در آنزمان چندان محبوبیت وقدرتی نداشت ، حاکمیت با داشتن اقتدار و کنترل توانست غائله را فرونشاند اما به جای تیر خلاص با حمایت سایر عمله جهل که همیشه یکشبه فراغت از تحصیل ومدرک عوام پسند در ته جیبشان پنهان دارند و می بخشند ونمونه های زیادی این اواخر از ان دیده ایم که خاطره سازهای عالیجناب سرخپوش از بارزترین انهاست، بزرگترین خیانت شریعتمداری مرجع تقلید و موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران بااعطای حکم اجتهادی که بعدها دامن اورا هم گرفت، به طوری که جمهوری اسلامی هواداران او را از برگزاری مراسم تشییع هم منع کردتا اهریمن جبران نعمت کرده باشد،صورت گرفت.
خمینی سفر تبعیدش را برای برنامه ریزی شورش ویرانگر 57 آغاز و گردانندگان جهان همه عزمشان را جزم کردند تا بابت غارت بشکه های نفت مجانی وایجاد بازار فروش مهمات و تسلیحات نظامی برای خودشان ، سریال دنباله دار انقلاب دینی به هنرمندی تعدادی وطن فروش و ملیجک سیاسی نظیر یزدی ، قطب زاده ،حسن لاهوتی اشکوری،ابو الحسن بنی صدر،محمد منتظری،صادق طباطبایی،مرتضی مطهری ،مسعود رجوی……..را که البته هیچکدام از مراتب مرحمت ابلیس خونخوار بی بهره نماندند و یا علنا زندانی یا اعدام شدند یا به لباس مبدل از اغوش کعبه دلهایشان خمینی منحوس به پاریس گریختند یا به دست گروههای نا شناس به درک واصل شدند تا عقوبتی سزاوار باشد برای انها که به گفته خودشان این کابوس را برای ملت ایران تدارک دیدند.و با نقش اولی خمینی،هندی تبار دیوانه ای که از ننگین ترین دستاوردهایش قتل،غارت،جنایت،انسان ستیزی………و ننگ نصب نشان خرچنگ گونه ی سیک ها بر درفش شیر وخورشید نشان سرزمین اهوراست.وخیانت ریزه خواران سفره رضا شاه کبیر ازجمله فردوست ها و قره باغی ها که گرگانی بودند در پوستین بره.
و در این سالها اشتباهات پی در پی که اکثریتشان به هدایت سناریو نویسان فراماسون لندن نشین و دشمنان فرصت طلبی در لباس دوست که پادشاه ایران را بر پشت میز بازی شطرنجی نشاندند که همه حرکات برای شکست ایشان طراحی شده بود و وااسفا که ایشان بسیار دیر فهمیدند که رودست خورده اند و همانها که سرمیز بر خوان نعمتشان می نشستند تا مدحشان را بگویند ،چک های میلیون دلاری می فرستادند تا اهریمن بتواند افغانی ولبنانی اجیر کند برای به اتش کشیدن ایران ، پاریس ویلای امن در اختیار اهریمن می گذاشت و امکان ارتباطات رسانه ای برای جهانی کردن صدای او ، آیت اله بی بی سی شبانه روز انجام وظیفه می نمود تا کمی و کسری نباشد.کاپیتالاسیون ، سکوت و بی جواب گذاشتن دروغهایی که عوام ایرانی استعداد شگرفی در باورشان دارند از مرگ تختی و بهرنگی گرفته تا نمایش غیر ضروری دادگاه توده ای های ایران ستیزی که مثلا به اعدام محکوم وبعد از 36 سال در فرانسه رویت می شوند که جانشان و این 36 سال زندگی مرفه شان را مدیون دکتر نصر ها می باشند.سخنرانی غیر ضروری که رضا قطبی ها و نصر ها نوشتند تا باور کاذب انقلاب را قوت ببخشند ، همه و همه اشتباهاتی بود که اگر نمیشد امروز ایران در پرتگاه سقوط و ویرانی نمی ایستاد.
سال 1357 ،خون بازی، چله به چله کشته شدگانی که صد برابر اعلام می شد تا تاثیر گزارتر باشد و اگر عمادالدین باقی قدم پیش نمی گذاشت هنوز توهم هزاران لاله پرپر میدان ژاله قابل باور بود نظیر کیسه کیسه ناخن های کشیده شده توسط سازمان امنیت که هرگز صاحبان انگشتانشان رویت نشدند.
بهانه های واهی برای شورش از مرگ تئوریسین ابله کراواتی ،دیوانه ای به نام شریعتی که استاد رنگ کردن کلاغ و فروش ان به نام قناری بود تا به اتش کشیده شدن سینما رکس ابادان که بعدها معلوم شدکار سید احمد نورچشمی دیو بزرگ است و حقیقتا پسر کو ندارد نشان از پدر….. اونخواسته بود عقب بمانداز قافله اهریمن و این به اتش کشیدن تصویر ابتدایی از جهنمی بود که 36 سال است ایران در ان می سوزد اما در انروزها به یاری جادوی دین ،مزخرفات دلالان دین و مغز شویی مقدس کسی باورش نشد.
استعفاي دكتر جمشيد آموزگار از نخستوزيري و انتصاب مهندس جعفر شريف امامي از سوي شاه به جاي وي. اعلام سياستهاي «دولت آشتي ملي» به وسيلهي شريف امامي ، اعلام ممنوعيت هر گونه اجتماع از سوی دولت، انتصاب ارتشبد غلامعلي اويسی به سمت فرمانداری نظامي تهران، استيضاح شريف امامي از سوي مجلس شوراي ملي، آزادی هزار و صد و بيست و شش زندانی سياسی، استعفاي مهندس جعفر شريف امامي از نخست وزيري، نخستوزيری ارتشبد غلامرضا ازهاری و تشكيل دولت نظامی. پخش نطق عذرخواهانه شاه از تلويزيون،بالماسکه محرم و تحریک احساسات دینی،راهپیمایی های سازمان یافته مشتی عوام که اصلا نمی دانستند چه می خواهند، استعفاي ارتشبد ازهاري از نخستوزيري و انتخاب دكتر شاپور بختيار به جاي وي، آغاز كنفرانس گوادلوپ نقشه شوم و بی شرمانه وننگینی که موجب سقوط ایران شد، اعلام تشكيل شوراي انقلاب ، تشكيل اولين جلسهي «شوراي سلطنت» با حضور شاه و دقیقا با یک روز فاصله در23 دی ماه ، و پس از آن خروج شاه و فرح از كشوردر 26 دی ماه، استعفاي سيدجلالالدين تهراني از رياست شوراي سلطنت و غيرقانونی خواندن اين شورا،خیانتی که هرگز قابل بخشش نیست. درگيریهای شديد در شهرهای كشور، انتخاب مهدی بازرگان به نخستوزيری دولت موقت از سوی خمینی ،مردی که اگر به جای پیوستن به دسته اشرار دعوت شاه برای همکاری را پذیرفته بود به جای حق الزحمه تصدی دولت موقت وپس از ان رانده شدن به حاشیه ،شاید می توانست از ناجیان ایران و موانع سقوط باشد اما در مواقع بحرانیست که سره از ناسره …….اسفا که مردان بزرگی چون او آگاهانه چنین سرنوشتی را برای ایران رقم زدند.. انتشار متن فتواي خمینی بر باطل بودن قسم وفاداري ارتشيان به شاه، اعلام بيطرفي ارتش. سقوط حكومت 2500 ساله شاهنشاهي و پيروزي شورشیان.سال پنجاه و هفت سال شوم ویرانی با این همه اتفاق پیاپی.
دیو در 12 بهمن امد و در 22 بهمن پیروز شد.ابتدای سرمستی بود.سرمستی الینه کردن ملتی با جادوی دروغ ودین.همان هیچ مرموز در اسمان ،نوید بلایی بود که نازل می شد.مردی با وعده های پوشالی که ملتی را فریفت تا نه تنها زندگی مادی بلکه معنویاتشان را نیز به گند بکشد.شروع موجی از اعدامها ، که عمدتاً با رای دادگاه انقلاب اسلامی ایران صورت پذیرفت. این دادگاه به دستور خمینی وبه ریاست خلخالی تشکیل و تعداد زیادی ازشریفترین فرزندان این مرز و بوم در ان محکوم به اعدام شدند. بنا به گزارش سازمان عفو بینالملل از پیروزی انقلاب تا اسفند ۱۳۵۸ تعداد ۴۳۸ نفر توسط دادگاه انقلاب اعدام گردیدهاند
از شاخص ترین چهره هایی که در این کشتار قربانی شدند می توان به:
امیرعباس هویدا نخست وزیر ، فَرُّخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش و اولین وزیر زن ایران ، عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه دولت امیر عباس هویدا ،غلامرضا کیانپور وزیر اطلاعات و جهانگردی و دادگستری کابینه هویدا و آموزگار، غلامرضا نیکپی شهردار تهران ،منوچهر آزمون وزیر مشاور، وزیر کار، رییس خبرگزاری پارس ،محمدعلی علامه وحیدی سناتور ، محمود جعفریان مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملی و قائم مقام حزب رستاخیز ،پرویز نیکخواه مدیر واحد مرکزی خبر تلویزیون ، محمدرضا عاملی تهرانی وزیر اطلاعات و جهانگردی ، رتشبد نعمت الله نصیری رئیس ساواک ، سپهبد نادر جهانبانی ،سپهبد امیرحسین ربیعی ، سپهبد مهدی رحیمی ، سپهبد ناصر مقدم و…..بسیاری از این افراد به دلیل اینکه هیچ جرمی در پرونده شان موجود نبود با رهنمود های تئوریسین های خائنی چون یزدی به اتهام مفسد فی الارض بودن به جوخه اعدام سپرده شدند.قهرمانانی که اگر زنده می ماندند سرزمین اهورایی ایران در دست اهریمنان غصب نمی شد.این کشتار وسیع گربه کشتن بر در حجله قدرت اهریمن بود تا کسی جرات عرض اندام نداشته باشد. شوی مسخره گروگانگیری یادمان نرود با انبوه هزینه هایی که روی دستمان گذاشت.و بعد چیدن بساط نمازهای جماعت انبوهی بی خرد که در طول هفته در بسیج ها و هسته های مساجد تحت مغزشویی های مقدس بودند تا اخر هفته ها با جادوی نفس عمامه داران ،معصیت هایشان را تطهیر کنند و اینگونه بود که ملتی با 7000 سال تاریخ و 2500 سال تاریخ شاهنشاهی که منشور حقوق بشر جهان دستاورد اوست به خودکشی دسته جمعی اقدام نمود و در 36 سال گذشته دست در گردن اهریمن نابودیش را به پایکوبی نشست.
ملتی که آیینش نیک گفتاری و نیک پنداری و نیک رفتاری بود به فتوای ابلیس مامور تجسس همسایگان وفامیل شد تا اخلاق فروپاشیده شود ،مبادابه دشمنی با اهریمن در پستوی خانه همسایه دلاوری پرورده شود به خونخواهی ایران به پا خیزد،چرا که اهریمن درسش را خوب اموخته بود.اما کافی نبود،باید در مرزهای غرب دیوانه ای را تحریک می کردند تا جنگ شروع شود.جنگ مانع می شد مردم بیاندیشند.جنگ باعث می شد مردم بترسند و مطیع باشند و یوغ استبداد دینی را بی مقاومت بر گردنشان بیاویزند.کارخانجات تولید کننده مهمات کشورهای توسعه یافته بازار مصرف نیاز داشت و مهمتر از همه مشتری خوبی که جنس را به دهها برابر قیمت بخرد که خدایی ناکرده جیب واسطه ای خالی از سود نماند.بیش از ۲۶۲ هزار نفر کشته و ۶۷۲ هزار نفر زخمی شدند. ۴۲ هزار نفر از نیروهای ایرانی هم که به اسارت نیروهای عراقی درآمدند، ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه برای دولت ایران. ۹۴ تا ۱۱۲ میلیارد دلار برای هدایت جنگ و ۱۱٬۲۶ میلیارد دلار برای واردات نظامی هزینه شد. هزینه غیرمستقیم ناشی از کاهش درآمدهای نفتی و تولیدات کشاورزی کشور نیز حدود ۶۲۷ میلیارد دلار برای ایران برآورد شدهاست.ناگفته نماند کروبی برادر شیخ محصور ،سوپ پاپ اطمینان قیام های بعدی ،که اخیرا به درک واصل شد در همان ابتدای شورش و جنگ ،همانوقتها که مردم ابله درخیابانها مرگ بر اسراییل می گفتند واسطه خرید اسلحه برای نبرد مقدس از برادران بنی اسراییلی اش بود .نبرد مقدسی که اگر در سالهای اول اعتنایی به پادرمیانی دول قدرتمند عربی میشد می توانست با پذیرش اتش بست از تعداد انبوه کشته ،زخمی،معلول جلوگیری کرده و حداقل هزینه بازسازی را دریافت کند اما به دلیل لجاجت اهریمن نهایتا به کوفت کردن جام زهر منجر شد .در این میان اعدام های فله ای دهه شصت خصوصا سال شصت و هفت، گلزار خاوران ،تجاوزات شب قبل از اعدام به دختران ،لواط با زندانیان انهم به فتوای تمساح یزدی و……حکایات تلخ دیگریست. هرچند به قول خائنینی چون نبوی کسی یادش نمانده،همه فراموش کرده اند.بله به مودت و همیاری خائنینی چون نبوی هاخیلی ها به نفعشان بود تمارض به فراموشی.
قتلهای زنجیره ای هم که سلاخی دگراندیشان بود ،این وسط گم شد چرا که از هر انگشت ضحاک هزاران پلیدی فرو میریخت و این شعبده یکی از هزاربود.جنگ که تمام شد ابلیس پیر به درک واصل شد اما هزار مار از ان سربراورد که هرکدام در دستبرد و تطاول این دیار گوی سبقت از ان دیگری می ربود.عالیجناب سرخپوش پشت پرده درسهایش را خوب اموخته بود.کوسه ای که پشت پوزخندش هزار حیله به صف و در هر نگاهش مکری پنهان و حقیقتا مکرالماکرین لشکر اهریمن اوست.که به عمد می نشیند گوشه ای تا انترهایی نظیر احمدی نژاد بازی نهایی را به نفع او که مظلوم مانده و دخترش را در خیابان فحش می دهند و پسرش راجریمه نقدی می کنند وحکم زندان می گیرد،برای دور بعدی قمار قدرت که خدایی نکرده کم نیاورد جلوی همپالکی هایی که پای منقل به مدد جنس خالص و اعلا خواب جبه خلافت بر اندام مجتبی می دوزند که بعد از دور دوم کوفت شدن جام زهر مشتری برایش کم نیست.وای بر ما که اختیارمان افتاد دست عده ای مهر ننگ به پیشانی که ریش هر کدام را بالا بزنی مهر ساخت uk بر ان حک شده.حالا بماند که مصلوب های یواشکی که زاییده ذهن خلاق خاتمی این وسط نقش پری بلنده را بازی می کنند یا تریتا ها و گنجی ها و واحدی ها و کرباسچی ها و نوری زاده های داخلی و خارجی و عبادی ها که سنگ اسلام به سینه میزنندبی خیال سازگاراهایی که تا ابد بنشینند و تئوری ساماندهی اعتراضات مردمی طراحی کنند باز ننگ سپاه پاسداران بردوششان است.بی خیال تلوزیون ها و رسانه هایی که عمله ظلمند،بی خیال جبهه آزادیخواهان مردم ایران که کوتوله ها و از پشت کوه امده ها به نام نمایندگان اقوام ایران شور مبارزه را به سخره گرفته و به بخس ثمن به باد دادند،بیخیال شورای ملی ای که مشاورین ارشدش، لکاته هایی سخیف که با تئوری صیغه و تسلسل ان از کاظمینی ها به کانادا برای جهاد النکاح پر می کشند یا دلبرانی پاریس نشینند که تاریخچه مبارزاتشان به منش گری طراحان سپاه می رسد و یا رقاصه گانی که بزرگترین نبردشان قرکمربود در فیلم فارسی های قدیم که هر کدام به تنهایی مثنوی هفتاد من کاغذیست.بیخیال اپوزسیونی که نود درصدشان دو پاسپورتی اند.بیخیال هشتاد وهشت وخیل جوانانی که بیگناه به خون غلطیدند،کهریزک هم خاطره شد.بیخیال مردمی که گل حماقت افاقه نکرده به سبزه صفات کریه هم اراسته شده اند ،از اخوند نفرت دارند و هیچ مراسم شان بیحضور دلالان معمم برگزار نمی شود.قیمتها و تورم چندصددرصدی کمرشان را خم کرده اما برای درمانش سکوت می کنند.مردمی همیشه منتظر،مردمی که میدانند ونمی خواهند.مردمی مسخ که تمام عمر تمام بدبختیشان از اسلام بوده و اخر عمر بخشایش را در زمزم و هروله و سنگ پراندن به شیاطینی که تمام عمر بردگیشان را کرده اند می جویند.تا ابدالدهرراندوو کاترینها و جوادها،ژنو 1ژنو2 ………شوهای مسخره میشل ،اختلاس های میلیاردی و سلاطین شکر و لاستیک و…….هیهات هم قسمان نجات ایران به مشکوک ترین شیوه ها به قتل می رسند و ما بیانیه هایی را باور می کنیم که عجولانه پافشاری می کنند در پی دو تیر خلاص پای نفر سومی در میان نیست.
این سی و شش سال آنقدر درس برای آموختن داشت که اگر آموخته بودیم امروز ایران در منجلاب فقرو ویرانی و نابودی دست و پا نمی زد.کار به جایی رسیده که ملتی گروگان یک مشت وحشی ،حالا دیگر سنت ها و آیین هزاران ساله شان حرام شمرده می شود.انگار ما ایرانی ها بیش از هر چیزی به ماهی ها شبیه ایم.با حافظه ای که تاب بیش از دو ثانیه را ندارد.برای همین است همیشه از یک سوراخ گزیده شدیم.برای همین است هزار و چارصد سال دور خودمان چرخ زدیم،برای همین است نفهمیدیم چرا و چطور به اینجا رسیدیم.حالا به مدد این همه،راستی در فردای تاریخ ،جز نام، چیزی از ایران بزرگ خواهد ماند؟
آسوده بخواب کورش ،اینجا هیچ کس بیدار نیست ،انگار خاک مرده پاشیده اند.
دریغ بود ایران که…………
سهیلا زرندی
*تصویر وام گرفته از تاربرگ خودنویس