فلورانس بِلِویه، رییس ائتلاف جهانی ضد مجازات اعدام
عبدالکریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر
روبر بادَنتِر، وزیر پیشین دادگستری فرانسه[i]
میلیشیای فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا در دهه 1930 گاهی پیروزی هایشان را با شعار «زنده باد مرگ» جشن می گرفتند. آری، همیشه کشورهایی بودند و هنوز هستند که مرگ را بالاتر از زندگی و توحش را بالاتر از عقل قرار می دهند. و باید پرسید: آیا نمادی بهتر از مجازات اعدام برای این ایدئولوژی کهنه وجود دارد؟
در هنگامی که این متن را می خوانید، 58 کشور در سراسر جهان ـ از جمله کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، دمکراسی و دیکتاتوری ـ هنوز بر اساس قانون شهروندانشان را به مرگ محکوم می کنند. از این میان بیست و یک کشور در سال 2012 از اختیار خود برای کشتن استفاده کرده اند. قاتلان بیش از هرچیز به خاطر محروم کردن قربانی از پرارزش ترین چیز ممکن مورد انزجار هستند. این کشورها نیز بنیادی ترین و عزیزترین حق شهروندان خود را نقض می کنند: حق زندگی.
قابل قبول نیست که افرادی به این حق احترام نگذارند: دولت ها باید قاتلان را محکوم و از وقوع جنایت جلوگیری کنند. اما برای این کار، آنها نباید به بازتولید کشتن بپردازند، نباید مانند قاتل تسلیم خونخواری شوند. در حقیقت امر، جوامع عادلانه و مدرن را نمی توان بر ایدئولوژی مرگ ـ اجرای عدالت بر اساس چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان ـ بنیاد گذاشت.
این موضوع حیاتی است و در مرکز استدلال های فلسفی و حقوقی دفاع از الغای مجازات اعدام قرار دارد. جوامع ما باید سر بلند کنند و از بی رحمی تلخ انتقام فاصله بگیرند. اصطلاح کهن چشم در برابر چشم تمام جهان را کور خواهد کرد و آن هم در زمانی که عدالت نیازمند بینایی است. زمانی که قضات یک کشور با کشتن مجازات می کنند، زمانی که زندان ها محل مرگ می شود، زمانی که کسانی که توانایی بخشش دارند از آن دریغ می کنند، دولت آن کشور چه پیامی از این طریق به مردم خود می دهد؟ چه خشونتی بیش از این، چه نشانه ضعفی آشکارتر از این که قدرت ناگزیر از کشتن شهروندان خود باشد؟
در واقع، اعدام همیشه خشن و غیرانسانی است. زندانیان در ژاپن و ایران با طناب دار و در ایالات متحده امریکا و چین با تزریق مرگبار اعدام می شوند. این روش اجرای اخیر به جای این که یک اقدام پزشکی باشد اغلب ممکن است به مرگی ظالمانه و دردناک بیانجامد. در حقیقت، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای شکنجه، اعدام را از جمله موارد مورد رسیدگی خود قرار داده است.
و در کنار این نکات قانع کننده، این حقیقت قرار دارد که مجازات اعدام به شدت ناعادلانه و غیرموثر است. هیچ نظام عدلی در روی کره زمین از امکان اشتباه در قضاوت و محاکمه ناعادلانه بری نیست و همه زندانیان محکوم به اعدام از استطاعت داشتن وکیل مناسب برخوردار نیستند. به علاوه، هیچ مدرکی تایید نمی کند که مجازات اعدام تعداد قتل ها یا اقدامات خشونت آمیز در جامعه را کاهش می دهد.
اما بگذارید فرض کنیم که قاتل به صراحت ارتکاب به جنایت خود را می پذیرد؛ بگذارید فرض کنیم که تحقیقات تقصیرکار بودن او را بدون هرگونه تردیدی به اثبات می رساند. آیا مرگ واقعا «جزای عادلانه» اوست؟ ما می گوییم جواب این سوال فقط «نه» است. جوامع ما توانایی خلّاقی را برای تدوین مجازات های جزایی فراتر از اعدام نشان داده اند و باید نشان دهند.
در سال 1981 که فرانسه مجازات اعدام را ملغا کرد، بیش از 150 کشور هنوز حکم اعدام را صادر و اجرا می کردند. امروز، تنها 21 کشور باقی مانده اند. در پنج سال گذشته، ازبکستان، آرژانتین، بروندی، توگو، گابُن و لتونی (لاتویا) شر مجازات اعدام را از سر خود کنده اند. بسیج جامعه مدنی بار خواهد داد و الغای مجازات اعدام به زودی سراسر جهان را فرا خواهد گرفت.
[i] Robert Badinter وزیر پیشین دادگستری فرانسه در سال 1981 لایحه الغای مجازات اعدام را به تصویب پارلمان فرانسه رسانید.