سران رژیم بدنام و تبهکار حکومت اسلامی ، با تمام خرفتی و نادانی شان فهمیده اند ؛ که برای باقی ماندن بر سر قدرت در کشور ما ، چگونه ملت ایران را به گروه های متفاوت تقسیم بکنند ؛ و از آنها مخالفان و موافقان با حکومت ننگین خویش را پدید آورند !
در میان مبانی مسائل سیاسی ، یک ایده بی معنا و دور از حقیقت نیز وجود دارد که می گوید : آنانی که کارشان درست است و به بیراهه نمی روند . کسانی هستند که بیش از بقیه دارای مخالف و بدخواه و دشمن می باشند . اما این پندار در باره همه آنها نه صدق می کند و نه می توان آن را در مورد همگان به کار برد !
در جهان سیاست چهره های مختلفی حضور داشته و دارند ؛ که برخی شان پاک نهاد بوده و هستند ؛ اما تعدادی دیگر ، فقط از بخش بدنامان این گروه می باشند ؛ که فعالیت های سیاسی خویش را ، در مسیرهائی انجام می دهند ؛ که منافع خود و همفکران شان را تامین نماید و آنها را به آنچه که با مصالح شان مغایرت نداشته باشد برساند !
پیش از رخ دادن انقلاب ننگین آخوندی اسلامی در ایران ، بخش کوچکی از هم میهنان ما در مسیر سیاست گام بر می داشتند ؛ که وابسته به گروه های متفاوت سیاسی در کشورمان بودند . عده ای از آنها سیاستمداران خدمتگزار به حکومت پادشاهی بودند ؛ و در مراکز دولتی و زیر مجموعه های وزارتخانه های کشور به کار اشتغال داشتند ؛ بعضی دیگر هم در مجالس کشورمان به نمایندگی از سوی ملت ، در حوزه تصویب قوانین و لایحه های مفید برای موکلین خویش وظایف وکالت ملی خود را انجام می دادند !
اما کسانی که به دلائل پوچ و بری از منطق با حکومت ایرانساز پهلوی دشمنی داشتند ؛ جهت بر اندازی سیستم شاهنشاهی در ایران ، پایگاه های بی ثبات احزاب سیاسی در ایران را پدید آورده بودند ؛ که در اصطلاح عنوان « چپی های » مخالف نظام پادشاهی نامیده می شدند . که جز خیانت به مردم ایران و قرار دادن ایشان درون آتشکده حاکمیت سیاه و ضد بشری آخوندی ثمر دیگری نداشت !
اکنون که نزدیک به نیم قرن از آن واقعه شوم در میهن مان می گذرد . گروه بزرگی از هم میهنان ما ، هنوز از محتوای سیاست چیز زیادی نمی دانند ؛ به همین خاطر هم « باد از هر طرفی ک بوزد » به همان طرف می روند و خودشان را فعال سیاسی می دانند !
عده ای از هم میهنان ما پس از رویداد فرو پاشی نظام پادشاهی در ایران ، و به قدرت رسیدن حاکمیت آخوندها در میهن شان ، چون هیچگونه توافقی با رژیم اسلامی نداشتند ؛ و از شرایط پیش آمده نا راضی بودند . از سرزمین اشغال شده شان به ممالک دیگر مهاجرت نمودند ؛ تا در مکانی بدون حضور بیگانگان اشغالگر کشورشان زندگی بکنند !
گروه اندکی از این مهاجران ، با ایجاد نمودن شبکه های مختلف « دیداری – شنیداری » پارسی زبان در محل اقامت خودشان ، که تا حدود زیادی مورد استقبال ایرانیان هم قرار گرفتند . به اصطلاح خودشان به روشنگری و ارائه خدمات میهن پرستانه به ایرانیان غریب و دور از وطن پرداختند !
آنانی هم که در ایران مانده بودند به چند گروه بزرگ و کوچک متفاوت تقسیم می شدند . بخش برزگ جامعه را کسانی تشکیل می دادند ؛ که به « خیر و صلاح » دیگران کاری نداشتند و زندگی شان را ادامه می دادند . ولی افرادی هم بودند ، که به راحتی از کنار این جریان عبور نکردند ؛ و به مخالفت با رژیم ضد ایرانی آخوندی ادامه می دادند . ولی گروه دیگری هم بودند ؛ که به راحتی به همکاری با آخوندها پرداختند و « شرم و حیا » را قورت دادند و آبرو را بالا آوردند . و با همدستی با تازی تباران حاکم بر ایرانزمین ، در رساندن خودشان به « قله بدنامی و بی آبروئی » در قلمرو دشمنان اصلی ملت ایران ، برای آزار مردم و همدستی با اهریمن ، مردان شان ریش گذاشتند و با پوشیدن پیراهن های « یقه آخوندی » ، و زنان شان نیز با پوشش حجاب اسلامی ( چادر و مقنعه و روبنده ) در خدمت تبهکاران اسلامی ، به اذیت کردن مردم ایران ، به ویژه زنان میهن مان بر خاستند ؛ تا نهایت بی شرمی و خیانتکاری شان به ما و میهن مان را در معرض قضاوت جهانیان بگذارند !
زنان دلاور ایرانزمین به خودشان اجازه ندادند ؛ که مانند خیانتکاران به این ملک و ملت ، مانند همدستان آخوندها و همکاران ایشان ، به آزار دادن همنوعان خویش بپردازند ؛ در پایگاه افتخار بر انگیز میهن پرستان به پا خاستند . تا با انجام دادن « نا فرمانی های مدنی » به دشمنان خود و سرزمین شان نشان بدهند : « که یک من ماست چقدر کره می دهد ؟ » !
سردمداران حاکمیت مستبد آخوندی ، که به هیچوجه زورشان به ملت آزادیخواه ایران نمی رسد ؛ ناگزیر کشتند که با استفاده از قانون واپسگرای « حجاب اجباری » ، زنان نستوه و مبارز میهن ما را ، درون « منگنه ظلم و شقاوت » بیدادگری های ابلهانه خودشان در فشار بگذارند . تا در این رابطه قانون عصر حجری اسلامی شان را بر آنها تحمیل نمایند !
جماعت آخوند هرگز نمی توانستند در باور خویش بگنجانند ؛ که دخت دلاور ایرانزمین ، « آهو دریائی » دلیر و بی باک ، در مقابل چشم های این اراذل و اوباش حکومت شیطانی خامنه ای دجال و جنایتکار ، لباس هایش را در بیاورد و با « بی کی نی » جلوی مزدوران حکومتی بایستد . تا به جیره خواران این حکومت سفاک و ضد بشری بفهماند . زنان ایرانی که خودشان را به این جنایت پیشگان نفروخته اند ؛ و مانند « فاطمه کماندوهای » مزدور آخوندها در خدمت این قوم فاسد و سیه دل و جانی نیستند . و تا آخرین نفس در برابر ظالمان دیکتاتور و غاصبان میهن شان می ایستند !
نا گفته نماند ، که در آستانه ابلاغ و اجرای قانون ننگین حجاب اجباری ، این موضوع دستآویزی جهت ایجاد اختلاف میان اعضای درونی باندهای متفاوت حکومتی گشته است !
علت بروز چنین بحرانی در میان مزدوران حاکمیت فناتیک و عقب مانده رژیم ، احساس خطر نمودن سر سپردگان حاکمیت آخوندهاست ؛ که از بیم خیزش های حق طلبانه ملت آزادیخواه ایران ، و احتمال سرنگونی حکومت ضد بشری شان در کشور ما می باشد !
بر همین اساس مایل نیستند ؛ که این زورگوئی ها به مردم ایران ، به خصوص زنان میهن مان ، منجر به یک قیام ملی علیه خودشان بشود ؛ و تحقق یافتن تمامی آمال ددمنشانه این حکومت و اعوان و انصار سران خودکامه این رژیم ضد بشری گردد . و خطر فروپاشی و سرنگونی رژیم اهریمنی شان را فراهم بیاورد !
امری که چه این خیانتکاران به ایران و ایرانی ، و خود فروختگان به دشمنان اصلی این سرزمین باستانی بخواهند یا نخواهند ؟ توسط ملت شریف ایران شکل خواهد گرفت ؛ و آرمان پلید روضه خوان های عرب تبار و ایرانی های خائن به میهن ما را ، رهسپار سقوط حتمی شان درون چاه عمیق حقارت و بی آبروئی شان خواهد نمود !