جنایتکار نیستم اما: اگر ایران بودم، بدون لحظه ای مکث تو را می کشتم!

0
1

لحظاتی پس از تحویل سال کهنه و آغاز گشتن نوروز، یکی از رسانه های پارسی زبان خارج از ایران به روال همیشه، گزارشات مربوط به سال نو را منتشر می کرد. در بین آنها پیام خبیث ترین دشمن ما و میهن عزیزمان ( آیت الشیطان سید علی اهریمن زاده خامنه ای ) هم بود.

این مردک روانی و خودکامه و جلاد، بدون بیان یک عبارت به مناسبت فرا رسیدن نوروز باستانی به ملت ایران، تنها چیزی که گفت: تقارن ماه مبارک رمضان شان با سال نو بود. و گرامی داشتن یاد و خاطرات همپالکی های ننگ آفرین خودش از جمله: رئیسی و هنیه و نصرالله و بقیه جیره خوارانش بود.

ای ملت شجاع و شریف ایرانزمین، تا چه وقت در برابر اهانت های این قوم ظالم و بازماندگان اعراب بدوی و وحشی، به خصوص رهبر دجال و اشغالگر میهن تان سکوت می کنید و اراجیف او را تحمل می نمائید؟

خامنه ای « گجستک » ضمن اشغال نمودن میهن شما، هم دارائی تان را برای تروریست های دست پرورده خودش می فرستد ؛ و هم عزیزان شما را به قتل می رساند.

حضور دلاورانه تان در خیابان های میهن مان به مناسیت چهارشنبه سوری و آغاز سال نو را دیدیم و لذت بردیم. ای کاش یک بار هم با چنین شور و حالی، جهت خوار نمودن سران فرومایه حکومت پلید آخوندی ، به ویژه رهبر بی شخصیت آن به پا خیزید؛ و همگی شان را به کام نیستی و نابودی و زباله دان تاریخ بیندازید.

صبر و تحمل کردن اینهمه نا ملایمات اندازه دارد. چنین صبوری هائی منطقی و عقلائی نیست.

ای کاش به زودی زود بمیرد و یا « بمیرانندش » ؛ تا نه فقط ملت ستمدیده ایران، بلکه سایر ساکنان این کره خاکی نیر از شر حضور اهریمن و شاگران جنایتکار او آسوده گردند.

« یا رب، روا مدار گدا معتبر شود *** گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود » !

مقاله قبلیتأثیر اجتماعی و شیوه کار مسعود کیمیایی، بخش سوم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.