در میان تمام چیزهائی که آدمی، به کمک سلاح چشم و گوش و ادراک خویش، آنها را برای خودش دارای درک و تشخیص می نماید؛ جلوه هائی از اجسام و احجامی هستند، که توسط ابزار حواس پنجگانه در وجود آدمها، قابلیت دیدن و شنیدن را می یابند. گاهی، از آنچه که با حواس خودمان می بینیم یا می شنویم؛ کاملا غرق دریای غرور خویش می گردیم؛ و یا به تمامی از لذت دیدن و شنیدن و حس کردن آن، همه جان مان در گرمای شادی و رضایت ذوب می شوند. عکس آن نیز صادق است؛ چون در برخی از موارد نیز، چنان از دیدن و شنیدن یک خبر، یک رویداد طبیعی یا رخ داده به وسیله بشر، دچار اندوه و غم کردارها، و گفتارهای بعضی از به اصطلاح آدم های روزگار کنونی در جهان می شویم؛ که یک دنیا تأسف و حرمان در وجودمان انباشته می گردند!
به اعتقاد فلاسفه، در کنار هر محنتی، دست کم تا چهار نعمت نصیب انسان می شود. اما این امر بستگی کامل به نوع محنتی دارد که در وجود آدمی رخنه می کند. زمانی یک فرد، دچار محنتی که شخص خودمان را در بر می گیرد می شو. گاهی هم، غمهائی ما را احاطه می کنند؛ که به افراد زیادی آسیب های جسمی و روحی فراوانی را وارد می کند. در شکل اول، چون که مسأله فردی و شخصی است؛ میزان تألم خاطر ما اندک خواهد بود. اما در مورد نوع دوم، چون که لطمات پیش آمده، تعداد زیادتری از افراد جامعه از یک مجموعه مدنی را شامل می گردد؛ نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت؛ و از روی دادن چنین ناهنجاری های اجتماعی در امان ماند!
از همان هنگامی که ساکنان کره زمین، مورد هدف تیربارهای انواع دیدگاه های دینی، و تأثیر شوم آن آئین و مقررات فرقه های برخاسته از دل آن افکار باطل واقع گردیدند؛ بیشتر تلاش سازندگان ادیان الهی!!! بر پایه جبر و تحمیل آن عقاید مذهبی و دیدگاه های فرقه ای، بر مردمان این جهان موجودیت یافتند. به طوری که از فحوای دستورات و اصول مترتب بر آئین هائی، که جاهلان آنها را به خدا نسبت می دهند؛ کاملا مشخص است، که محتوای این آئین های خرافه پرور، نه به نفع زندگی کنونی انسان های دنیا هستند؛ و نه به سود آینده مبهم ایشان می باشند. در این راستا، آنچه که کوچک ترین شبهه ای در آن نیست؛ فرمانروائی یک اقلیت منفعت طلب و بی منطق، بر یک اکثریت جاهل و تاریک اندیش است!
این حقیقت تلخ، بیش از بقیه مذاهب مشتق شده از انواع دینهای مطرح در گیتی، نزد مذاهب دوگانه دین اسلام(اهل تسنن و شیعه) و نیز فرقه های فراوانی که از مشتقات همین دو مذهب می باشند(شیعه های اثنی عشری< دوازده امامی>، شش امامی، علی اللهی، اسماعیلیه، شیخی گری، صوفی گری، و ….! و همینطور در اهل تسنن، سنّی های حنبلی، هنزلی، شافعی، وهابی، و….. )؛ انسان های متدین به یکی از این آئین های خودساخته به دست بشر را، چنان در وادی اشتباه و تردید و خودخواهی های ناشی از دیدگاه های غیراصولی فرقه هائی که کاتولیک تر از پاپ نیز را به بیراهه کشانده اند. که در مقام مقایسه از خود محمد نیز در سخت گرفتن به مسلمانها پیش تر رفته اند!
آبرو و عزت انسانی همه آدمهای روی زمین، با حضور خودکامگانی مانند روح الله الموسوی الخمینی(رهبر جنایتکار انقلاب اسلامی در ایران)، اسامه بن لادن ( رهبر ذوب شده در آئین خشک و بی انعطاف اهل سنّت)، مّلا عمر گور به گور شده (رهبر گروه آدمکش و بی منطق طالبان در افغانستان و پاکستان)، و در این برهه زمانی، ابوبکر البغدادی ناانسان و جانی پرور و جنایت پیشه(رهبر دولت خودخوانده اسلامی عراق و شام” داعش ” ) که برای ابراز توحش ذاتی خود و گروه وحشی اش، هیچ مرزی قائل نیست. همگی شان با رفتارهای ددمنشانه خویش، چنان پرده های ابهام را از روی چهره ی واقعی اسلام ناب محمدی کنار کشیده اند؛ که گوئی مأموریت ایشان، نمایان کردن جلوه های نازیبای اسلام و همه مشتقات آن بوده است!
تا جائی که بسیاری از خود مسلمانها نیز، حتی آن دوآتشه هائی که بدون طهارت اسلامی شب و روزشان را نمی گذرانند؛ بدون وضو دست به آنچه که نزد ایشان مقدس است نمی زنند؛ در تنهائی و در حالت بیکاری، بدون خواندن انواع وردهای دینی عمرشان را طی نمی کنند؛ بدون دادن و پرداختن خمس و زکات و حق امام و ردّ مظالم، روزگارشان را ادامه نمی دهند. اینها نیز با چنان تنفری از اسلام داعشی سخن می گویند؛ که انگار کردار ناصواب این گروه وحشی، در پیش پای رشد و تعالی این دین سرا پا خودکامگی و زن ستیزی و ابله پروری، سد عریض و طویلی بنا کرده است؛ که دیگر این آئین برخاسته از تراوشات ذهن ” سلمان پارسی ” و مطرح شده به وسیله محمد ابن عبداله(جوجه خروس خدیجه بسیار ثروتمند شبه جزیره عربستان)، تا ابد هم نخواهد توانست بر پایه ای که اکنون هست باز گردد!
محترم مومنی
*تصویر وام گرفته از تارنمای ژونال روزانه