در سال هزار و سیصد و بیست چهار هجری قمری، حدود صد و هفت سال پیش، پس از سالها تلاش بی وقفه سرداران دلاور و میهن پرست سرزمین اهورائی ما، سرانجام مظفرالدین شاه از سلاطین سلسله استبدادی قاجار، حکم تبدیل شدن حکومت استبدادی به حاکمیت مشروطه را امضاء نمود؛ و آن را به مجلس ملی کشور ابلاغ کرد.
رویداد چهاردهم امرداد سال 1285 خورشیدی، که به روز مشروطیت نامگذاری گردیده است؛ با کوشش سرداران میهن پرست ایرانی، ستارخان و باقر خان، که از خطه قهرمان پرور آذربایجان برخاسته و زمانی طولانی در جنگهای داخلی با نیروهای دولتی در پیکار بودند؛ برای تحقق این آرمان بزرگ ملی خویش، با تمام وجودشان، و نیز با تعداد اندکی از نیروهای خودجوش و میهن پرست آذری، مبارزه های بی وقفه ای را که با نیروهای دولتی داشتند را به ثمر رساندند؛ و در کمال افتخار، این روز خجسته را، در تقویم تاریخ ایرانزمین ثبت کردند.
پس از این پیروزی بی نظیر، و تثبیت برتری نیروهای مردمی نسبت به نیروهای دولتی، روز رهائی آزادیخواهان کشورمان، از یوغ استبداد و سلطه حکومت قجرها، به نام پر افتخار ” روز مشروطیت ” نامیده، و از آن پس به همین نام در دفتر سالنمای ایران، با همین نام گرامی در میان مناسبت های تقویمی کشور ثبت شده است. بعد از پیروز شدن افراد شبه نظامی گروه مبارزان، که به همراه آن دو مرد نام آور ایرانزمین، در مقابل لشگر بزرگ دولتی، و شکست دادن آنها در آن جنگ و جدل نابرابر، بعدها مردم قدرشناس ایران، ستارخان را به لقب سردار ملی، و باقر خان را هم به سالار ملی ملقب نمودند؛ و هنوز که هنوز است، این دو نام افتخار برانگیز، بر تارک رفیع قله ی میهن پرستی ایرانیاران میهن پرست می درخشند، و از برجسته ترین ایشان به شمار می آیند.
حدود چهل و دو سال پیش، در موزه ملی شهر تاریخی تبریز، در بخش یادبودهای نام آوران متحول کننده حکومت وقت ایران، از حاکمیت استبدادی، به مشروطه، عکسی را دیدم که تا آن زمان فقط نامش را شنیده بودم. صاحب آن عکس تاریخی یکی از همراهان و همرزمان ستار خان و باقرخان در آن لحظات سرنوشت ساز در میهن مان بود. نوه دختری او، در انجمن دانشوران ایران، واقع در خیابان هدایت دروازه شمیران در تهران، دبیر آن انجمن بود. وی که به من در فراگیری علم ” عروض و قافیه ” کمک بسیاری نموده است؛ در ارتباط با فعالیت های پدربزرگ قهرمان خودش، در هنگام مبارزه با استبداد قجری، مطالب فراوانی را، که از مادرش آموخته بود به من نیز انتقال می داد. در باره کوشش های ” حیدر عمواوغلی ” که عکس وی را در موزه تبریز مشاهده نموده ام؛ مطالب بسیاری را آموخت.
مشهور است که شب نامه های هیجان برانگیز او، که تهیه می کرده و در خانه های ساکنان شهر تبریز می انداخته است؛ یکی از عوامل یاری دهنده در جریان پیروزی مردم، بر نیروهای دولتی بوده است؛ مطالب پراکنده ای را شنیده بودم. اما به یاد ندارم هرگز در همه آثار هنری که هنرمندان توانای کشورمان، در ارتباط با تحقق یافتن جشن مشروطیت، و فداکاری های سردار و سالار ملی، ستار خان و باقرخان تهیه کرده اند؛ اشاره پررنگی به نام ” حیدر عمواوغلی ” شده باشد!
از آن جهت که یادآوری موارد تاریخی به هم میهنان، در نظرم از منزلت والائی برخوردار است؛ بسیار عالی خواهد بود، که همگی ما، در اندازه بضاعت فکری خودمان، دلاوری های آن دو سردار نام آور میهن مان، و نیز دیگر همراهان قهرمان ایشان در آن برهه تاریخی را، همواره ارج نهیم؛ و از تأثیرات بی نظیر زحمات گرانقدر آن دو بزرگوار، و یاران میهن پرست ایشان، که در جهت برداشتن یوغ اسارت استبداد از گردن مردمان ایران، در آن روز و سال تاریخی، از همه وجودشان سرمایه گذاری نموده اند؛ به وجه شایسته ای یاد بکنیم.
اما شایسته است، کسانی که از علاقمندان تاریخ میهن باستانی ما هستند؛ دست کم جهت آگاهی یافتن جوانان عزیز ایرانی، از آنچه که می دانند به آنان نیز بیاموزند؛ تا لحظات ارزشمند تاریخی میهن مان، و نیز تلاش های گرانبهای آن دلاوران، در محفظه ی قلب های همگی ما به یادگار بمانند و به فراموشی سپرده نشوند!
وقتی مردم ایران، به ویژه نسل جوان کشورمان، اطلاعات بسیار محدودی نسبت به رویدادهای ملی و تاریخی کشورشان دارند؛ چگونه می توان از آنان انتظار داشت، که ایشان هم دانسته های خودشان را به دیگران، مخصوصا به فرزندان خودشان منتقل بکنند؟!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی