” جریان خاص ” سرانجام در تله تحریمها گرفتار شد!

0
272

بسیاری از ما، که خبرهای مربوط به میهن مان را پیگیری می کنیم؛ گهگاه با عبارت ” جریان خاص ” روبرو شده ایم. این عنوان را، کسانی که وابسته به یک مرکز حکومتی یا دولتی در جمهوری منفور اسلامی می باشند؛ زمانی که می خواهند امری را به سپاه پاسداران انقلاب بدنام اسلامی مرتبط کنند. یا وقتی ناچار هستند، که به گونه غیر مستقیم، از کنش های ایشان در هر زمینه ای انتقاد نمایند. از آنان با این عنوان ” جریان خاص ” نام می برند. به قول خودشان با به کار بردن این عبارت، به جای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سعی می کنند چنانچه انتقادی به کارهای ایشان دارند؛ و مایل هستند که از یک یا چند کار آنها به بدی یاد بکنند؛ با نامیدن آنان به عنوان ” جریان خاص ” ، راه گریزی برای خودشان باز بگذارند. تا اگر مورد اعتراض آنها واقع شدند؛ مقصودشان را تکذیب کنند و بگویند مراد ما شما نبوده و نیستید!

به هر تقدیر دیروز پنج شنبه 27 ژوئیه 2017 میلادی، برابر با پنجم امرداد 1396 خورشیدی، مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا مبنی بر ایجاد تحریمهای بسیار جدی تر و شدیدتر از پیش از برجام، علیه حکومت آخوندی در ایران، به ویژه در مورد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، که در مجلس نمایندگان به تصویب اکثریت آراء رسیده بود. توسط سنای این کشور نیز مورد تصویب 98 درصد رأی موافق، در برابر 2 درصد رأی مخالف قرار گرفت. فقط مانده که به امضای رئیس جمهور آمریکا برسد؛ تا که با دستور وی به مرحله اجرا گذاشته بشود!

حالا دیگر این مجموعه ” جریان خاص ” نیست؛ چرا که با تمام رجزهائی که رؤسای شان ضد آمریکا سر می دادند؛ اکنون دیگر نمی توانند، به یاوه سرائی های شان ادامه بدهند؛ و در این رابطه دیگر ” حنای شان رنگی ندارد” ؛ تا باز هم برای دولتمردان حریف نقشه بکشند؛ و آنها را تهدید نمایند. طرحی که به تصویب دو مجلس نمایندگان و سنای آمریکا رسیده است؛ رئیس جمهور این کشور را ملزم و موظف می کند؛ که جهت مقابله با برنامه های موشکی، و حمایت های سپاه و رژیم آخوندی از تروریست ها، همچنین سرکوب نمودن شهروندان ایرانی، افراد و نهادهای وابسته به سپاه پاسداران را، در لیست سیاه خودشان بگذارند!

چندی پیش، سرکرده سپاه پاسدارن، در تهدیدی بی پرده علیه آمریکا گفت: ” اگر آمریکا بخواهد سپاه را تحریم کند؛ باید پایگاه های نظامی خود در منطقه را، تا عمق هزار کیلومتری در اطراف ایران جمع کند. ” ! عمق هزار کیلومتری به این معناست، که از شمال و جنوب و شرق و غرب ایران، به شعاع هزار کیلومتر، هر کجا که پایگاه نظامی آمریکا وجود داشته باشد؛ در معرض خطر حتمی حملات موشکی سپاهیان قرار خواهند گرفت!

هزار کیلومتر یعنی تقریبا فاصله ای از تهران تا شیراز یا تا مشهد، چنانچه این فاصله تقریبی را، از شمال کشورمان در نظر بگیریم؛ اگر به پایگاه نظامی آمریکا در ترکمنستان نرسیم؛ صد در صد به یکی از این پایگاه ها که آمریکا در ترکیه دارد خواهیم رسید. از جنوب هم به شیخ نشین های حوزه خلیج پارس و بحر عمان خواهیم رسید؛ که آمریکا در چند تا از این سرزمین ها چنین مراکز نظامی را دارد. از شرق به افغانستان و پاکستان، و از غرب نیز به عراق و کردستان عراق نزدیک خواهیم شد. که همگی شان دارای چنین مقرهای نظامی آمریکائی در سرزمین های خویش می باشند!

و این محاسبه سرانگشتی به آن معناست، که سرکردگان جنگ جویان سپاهی، در این رابطه یا حرف مفت نا به جا می زنند؛ و یا که می خواهند به طور حتم، جنگ بزرگ دیگری را در منطقه راه بیندازند. بدیهی است که این سخنان گزافه گوئی های ابلهانه ای بیش نیست؛ چرا که نه آنها(سپاهیان و نیروهای مسلح رژیم) توان جنگیدن همزمان در چندین جبهه را دارند؛ و نه دولت های کشورهای نامبرده، چنین اجازه ای را به ایشان خواهند داد. که بخشی از مملکت ایشان ” وجه المصالحه ” میان ایران و آمریکا واقع بشوند!

بنا بر این، پاسدار مسعود جزایری سخنگوی ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که گفته است: ” سپاه پاسداران با شیطنت های آمریکا، مقابله پشیمان کننده ای خواهند داشت. ” بد نیست که ابتدا به امکانات خودشان توجه نمایند. سپس برای بزرگ ترین قدرت نظامی در جهان رجز خوانی کنند؛ و با چنین یاوه ای که هیچ ارزش نظامی هم ندارد به آنها اولتیماتوم بدهند. فرض می کنیم چنین امکاناتی را هم داشته باشند(که ندارند)؛ آیا اندکی به شرایط مردم ایران، که آیا تحمل یک جنگ فرسایشی دیگر را دارند یا خیر، فکر کرده اند؟!

شاید هم بهتر است، که مردم ایران خودشان، به این موضوع اندیشه ای واقع بینانه داشته باشند. که….آیا به مصلحت شان می باشد که دوباره باز هم عده ای از جوانان شان، در راه خودخواهی  ها و خود بزرگ بینی های سرکردگان سپاه پاسداران انقلاب دزدان و قاچاقچیان اسلامی، و حاکمیت پلید آخوندی در کشورشان، که جز به منافع خود و بقای رژیم جنایتکارشان نمی پردازند؛ در راه رسیدن این جانیان به مطامعی که دارند. قربانی نفس پرستی های جاهلانه این قوم زبون و اشغالگر و بی هویت و غیر قانونی در کشورشان بشوند؟!

” گره ای را که با دست باز می توان کرد، با دندان باز نمی کنند. ” گره کور حضور این اشغالگران تازی تبار در ایران، جز با انگشتان توانا و میهن پرستانه مردم این کهندیار باز نخواهد شد. هنر به انجام رسیدن هر کاری در آن است؛ که به موقع و سر وقت عملی گردد. اکنون بهترین موقعیت مطلوب، جهت سرنگونی حاکمیت این شیادان و دروغپردازان است. چنانچه به موقع اقدام نشود، سوزش پشیمانی از دیر جنبیدن مردم در این باره، کم تر از حضور خود اهریمن شان نخواهد بود. سوزشی که هیچ طبیبی مرهمی برای آن نساخته است؛ مگر استفاده نمودن به موقع از غیرت ملی برای بیرون راندن بیگانگانی، که هیچگونه رابطه خونی و نژادی و ایمانی و فکری با مردم ایران ندارند؛ یک وظیفه انسانی و ملی و میهنی است. که با تحقق یافتن اش، آبروی از دست رفته سی و هشت سال و نیمه مان، را به جسم و جان و روح و روان خود، و هر ایرانی پاک نهاد دیگری باز خواهیم گرداند!

محترم مومنی

مقاله قبلیخوابیدن ملی‌پوشان ایران در ایستگاه مترو!
مقاله بعدینزار زکا به اعتصاب غذای خود پایان داد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.