“جان جهادی” = “محمد اموازی” قصاب داعش یک کویتی انگلیسی است!

0
319

امروز پنج شنبه 26 فوریه 2015 میلادی، هویت جنایتکاری که بی رحمانه، گردن اسیران گرفتار آمده در چنگال تبهکاران وحشی گروه تروریستی دولت اسلامی(داعش) را با کارد قطع می کند؛ و ویدئوی این عمل ددمنشانه را نیز منتشر می کند. توسط روزنامه واشنگتن پست افشاء شد. این فرد از موقعی که ویدئوی قطع نمودن گردن ” جیمز فولی ” خبرنگار آمریکائی منتشر شده است؛ موضوع تحقیقات پلیس فدرال آمریکا قرار گرفت. از همان موقع که صدای لهجه بریتانیائی جلاد داعش به گوش مردم جهان رسید؛ مهم ترین موردی بود، که می بایست به وسیله پژوهش های ” اف بی آی” پلیس فدرال آمریکا شناسائی می شد. بر این اساس هم تصمیم گرفته بودند، که هویت این مرد(نامرد) مشکی پوش نقابدار بلند قامت، که هنگام قطع کردن گردن اسیران شان، به زبان انگلیسی ولی با لهجه بریتانیائی صحبت می کند را کشف و افشا نمایند!

تحقیقات پلیس فدرال آمیریکا، و شرکای بین المللی آنها از جمله بریتانیا، به طور بسیار گسترده آغاز به کار کرد. به گفته فراری هائی که از داخل داعشی ها گریخته اند؛ و نیز به کمک کارشناسان متخصص کشف صاحب یک صدا، کشف گردید که این صدای اعصاب خراب کن، متعلق است به فردی که در گروه داعشیان وحشی، به نام ” جان جهادی ” مشهور است. اما هنگامی که پژوهش های پلیس وسعت یافت؛ مشخص گردید، که او یک جوان 26 یا 27 ساله است؛ و فرزند یک خانواده متوسط کویتی است؛ که پدرش یک راننده کویتی الاصل است. و نام حقیقی فرزند او ” محمد اموازی ” می باشد!

محمد اموازی که در سن شش سالگی اش وارد انگلستان شده، و در همانجا نیز رشد کرده است؛ در رشته برنامه نویسی کامپیوتر فارغ التحصیل گشته، او در سال 2012 به سوریه رفته، و بعدها نیز به داعش پیوسته است. محمد اموازی در غرب لندن زندگی می کند، در یک مسجد در گرینویچ در جنوب شرقی لندن نماز می خواند. دوستان و آشنایان وی معتقدند، که او پس از چند سفر به آفریقا و خاورمیانه، جنبه افراطی بیشتری پیدا نموده است. روزنامه واشنگتن پست می نویسد، اموازی وقتی در سوریه بود، دست کم یک بار با خانواده و یکی از دوستان اش تماس گرفته است!

گزارش می شود که مقامات امنیتی بریتانیائی متوجه او بوده اند؛ اما آنها تا کنون این مورد را تأیید نکرده اند. اما جیمز کومی رئیس پلیس فدرال آمریکا(اف بی آی )، در ماه سپتامبر گذشته، یک ماه پس از منتشر شدن ویدئوی قطع نمودن گردن جیمز فولی خبرنگار آمریکائی به دست فرد سیاهپوشی که گفته می شود محمد اموازی بوده است. به خبرنگار واشنگتن پست گفته است؛ مقامات امنیتی با استفاده از کاربرد تحقیقاتی مختلف از جمله فن صدا شناسی، و نیز در گفتگو با گروگان هائی که آزاد شده اند؛ توانسته اند هویت ” جان جهادی ” را کشف کنند!

به نوشته روزنامه گاردین، معاون سخنگوی دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا گفته است؛ دولت نمی تواند هیچ مورد مرتبط با مسائل اطلاعاتی را تأیید و یا تکذیب کند. ولی به نوشته روزنامه دیلی میل، یک سخنگوی ” مرکز مطالعات بنیادگرائی” در دانشگاه ” کینگز” لندن گفت، به اعتقاد این مرکز، هویت این عضو داعش، که روزنامه واشنگتن پست آن را منتشر کرده صحیح است!

جالب است که خانواده محمد اموازی که به جان جهادی شهرت دارد، انجام گرفتن یک مصاحبه با آنها را رد نموده اند.

شاید که حق هم داشته باشند، چون با گزارش هائی که از فرار اینهمه جوان در همه جای دنیا بخصوص از اروپا، از خانواده های خویش می گریزند که به سوریه فرار بکنند و جذب این گروه جانی بشوند؛ اعمال شان هیچ ارتباطی با خانواده های ایشان ندارد. آنچه که بر خانواده های دارای دخترها و پسرهای جوان می باشد؛ توجه دقیق آنها به کارهای فرزندان جوان خودشان است؛ که با چه کسانی مماشات دارند؛ اوقات فراغت شان را با چه افرادی و در کجا سپری می کنند. چه تغییراتی در چهره و فرم لباس پوشیدن جوانان آنها به چشم می خورند. نوع نگرش ایشان و اظهار نظرات شان چه تفاوت هائی با پیش از این یافته اند. و بسیاری موارد مشابه، که از نظر هیچ پدر و مادر مسؤلی مخفی نخواهند ماند!

محترم مومنی

مقاله قبلیفیلتر دو سایت جماران و بهارنیوز
مقاله بعدیجسیکا چاستین و امیلی بلانت به دنبال سفید برفی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.