جام زهر حقیقی، جام زهر مجازی!

0
397
تصویر وام گرفته از تارنمای خودنویس

شوکران، نام زهر بسیار خطرناکی است، که در زمان سقراط، حکیم و دانشمند برجسته یونانی به شهرت رسیده بود. از آن زمان تا کنون، هیچ نوع زهر و سّم کشنده ای که به اندازه شوکران شهرت جهانی یافته باشد مورد بحث مردم دنیا قرار نگرفته بود. اما در نیم دهه ی اخیر، از وقتی که حکومت اشغالگر آخوندی، با حیله های سازمان سیا و وزارت امور خارجه ایالات متحده، و همدستان آنان بر میهن ما چیره گشته است؛ یک نوع زهر دیگر هم به وجود آمده، که پیش تر شهرت چندانی نداشته و نزد ما و سایر مردم ممالک دیگر ناشناس بوده است!

این زهر ویژه دارای امتیازات خاصی می باشد. اولین امتیاز آن این است، که با جسم کسی که این جام زهر در مورد وی به کار برده می شود هیچ کاری ندارد. اما روح و شخصیت و موقعیت آن فرد را، آنچنان تخریب نموده و مضمحل می سازد؛ که گوئی از ابتدا هم در جسم وی، هیچ نشانه ای از روح و خصایصی که دارد موجود نبوده است. چون که تهیه این زهر نوظهور، به گونه ای است که از هر کسی بر نمی آید؛ و خصوصیت اختصاصی آن نیز چنان است، که از آن به دو شکل مختلف استفاده می شود. به همین خاطر می توان دوگونه این سم خطرناک و مخرب را، ” جام زهر حقیقی ” و ” جام زهر مجازی ” نامید. به همین دلیل، بهره برداری کردن از هر دو نوع آن، نیازمند به کار گرفته شدن شگردهای خاصی است؛ که از عهده همگان بر نمی آید. تنها کسانی می توانند آن را بسازند و در موقعیت مقتضی مورد استفاده قرار بدهند؛ که هم با فرمول ترکیبات آن آشنائی داشته باشند؛ و هم به خوبی بر مسایلی که موجب می شوند تا ضرورت استفاده از آن الزامی گردد اشراف کامل  دارا باشند!

غرض از اشکال حقیقی و مجازی برای استفاده کردن از این سّم نوظهور، نوع کاربرد آن و خوراندن اش به کسی است، که باید دانسته و نادانسته، چه بخواهد و چه نه، این جام زهر ویژه به او خورانده بشود. ساختن و خوراندن آن به فرد مورد نظر، کار هر کسی نیست و از کمتر شخصی هم بر می آید. چون….. ” کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می خواهد و مرد کهن” !

با این توضیح، و نیز با توجه به چند مورد خورانده شدن هر دو نوع مورد نظر از این جام زهر در حکومت آخوندی در ایران، تنها گاو نری که می توانست و همچنین نیز می تواند؛ به کوفتن این خرمن نا مرغوب بپردازد؛ شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی است؛ که یک بار جام زهر حقیقی پذیرفتن پایان جنگ هشت ساله میان ایران و عراق را به خمینی دجال خوراند. و پس از آن، دو سه بار دیگر هم، چام های زهر حقیقی و مجازی خاصی را، در جریان مذاکرات هسته ای، که به طور مستمر میان پنج به علاوه یک با رژیم منفورشان انجام می گردید، را به سید علی خامنه ای به عنوان رهبری انقلاب اسلامی بخوراند!

اما از آنجائی که حق به رهبری رساندن خامنه ای توسط رفسنجانی، همچنان بر گردن خامنه ای سنگینی می کند؛ و نیز از باب آنکه خامنه ای ناسپاسی در مورد رفسنجانی را، به میزان وسیعی مرعی داشته است. حتی فرزندان وی را هم به عناوین مختلف زیر مهمیز خود و یاران خویش کشیده است. شیخ کوسه و روباه مکار این حاکمیت شوم و جنایتکار، جهت بیشتر تخریب کردن روحیه و شخصیت رهبرانه خامنه ای، با فرستادن دخترش فائزه به ملاقات تعدادی از بهائیان و رهبرشان که تازه برای استفاده کردن از مرخصی به طور موقت از زندان رژیم آزاد شده است. جام زهری مجازی را، چنان با این کارش در حلقوم خامنه ای ریخته است؛ که وی هر چند که دچار مرگ جسمی نمی گردد؛ اما روحیه تخریب شده او(رهبر حکومت اسلامی)، از این کار هاشمی چنان لطمه ای خورده و می خورد؛ که اگر سرطان پیشرفته پروستات دخلش را در نیاورد؛ فضاحت دیدار نمودن دختر یکی از یاران رهبری، فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با جمعی از بهائیان کشور، که به طور مختلط و بی حجاب در آن نشست شرکت داشته اند. پائین ترین امتیاز مثبت را هم از رهبر انقلاب می گیرد؛ و به جای آن بزرگ ترین امتیاز منفی او در هدایت انقلاب شان را به او می دهد!

ویژه آن که، رفسنجانی موزمار و حیله گر، برای بیشتر سوزاندن خامنه ای، در رسانه های گروهی کار فائزه را اشتباه بر می شمرد. حال آنکه خود فائزه اتهامات دیگران و پدرش را هم پاسخ نمی دهد و آنها را مردود می شمرد. تا بر زخم رهبر و یاران تندروی او نمک هم بپاشد. بدون تردید همین نیز یکی از ترفندهای هاشمی رفسنجانی بوده؛ که با ایفا نمودن دو نقش پنهان و آشکار در این مورد(تشویق پنهانی فائزه برای ترتیب دادن چنین دیداری، و نیز مذمت کردن کار فائزه به طور آشکارا نزد خبرگزاری ها)، هر دو جام زهر حقیقی و مجازی را، یکجا در کام سیدعلی سرازیر کرده، تا که بیش از پیش مراتب برتری های حیله گرانه خودش را، به همگی شان به اثبات برساند!

” تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیصداوسیما سخنان علی لاریجانی را سانسور کرد
مقاله بعدیکشف جوان‌ترین جنین مومیایی‌شده در یک تابوت کوچک مصر باستان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.