بهشت و جهنم، فاکتورهائی هستند؛ که انسانها جهت رسیدن به داشتن جوامعی عاری از گناه و بزهکاری، در اذهان خویش ترسیم کرده بودند؛ که چنین دیدگاهی نزد اهالی دینمدار، همچنان نیز وجود دارد. کاربردی که این دو واژه استفهامی در میان ملل گوناگون با دیدگاههای متفاوت دارند؛ اختلاف چندانی با یکدیگر نداشته و ندارند. ترسیم نمودن یک محل زیبا، که برای ساکنان آن آکنده از آسایش هم باشد؛ اشاره به همان بهشتی می کند، که هزاران سال است وعده اش را به مردمان گیتی داده اند. و عکس آن، که یک محل نازیبا و بدون هرگونه آسایش و آرامشی برای ساکنان آن مکان دیگر است؛ تداعی دوزخ را در افکار مردم به وجود می آورد؛ که توسط آفریدگار هستی، برای بدکاران و بزهکاران جهان در نظر گرفته شده است !
در کتابهائی که به آسمانی بودن شهرت دارند( از جانب خدا و توسط پیامبران او برای هدایت مردم فرستاده شده باشند) آمده است؛ بهشت و جهنم دارای طبقات گوناگونی هستند؛ که به نسبت گناهکار یا بی گناه بودن آنها، جهت یک اقامت جاودانه اختصاص می یابند. بالاترین طبقه بهشت، که طبقه هفتم آن است؛ ” خلد برین ” نام دارد، که عرش پرودرگار عالمیان است؛ و بر روی شانه های فرشتگان او مستقر قرار دارد. و سایر طبقات آن به ترتیب اهمیت، متعلق به پیامبران، صالحان، و دیگر کسانی است؛ که به نسبت ثواب هائی که در جهان فانی انجام می دهند؛ به ایشان تعلق می یابند. دوزخ هم که دارای طبقاتی چند می باشد، پائین ترین و بدترین طبقه اش، ” درک و اسفل السافلین ” نامیده می شود؛ که آن نیز به نسبت گناهانی که افراد در این دنیا مرتکب گشته اند؛ جایگاه ابدی آنها می گردد!
در طول تاریخ بشری در سراسر گیتی، کسانی بوده اند که به این دیدگاهها هیچگونه اعتقادی نداشته اند؛ بلکه آن را ایده ای تمسخر آمیز و دور از حقیقت نیز می پنداشتند. اما فلاسفه در این پندار بودند؛ که این دو معنا، مراتبی از زندگانی بشر هستند؛ که آنها به مرور زمان و در طول زندگانی خویش به وجود آورده اند. بازتاب مثبت یا منفی هر مرحله ای که این انسانها، با کردار خود در زندگی خویش ایجاد می کنند؛ در مراحل بعدی عمرشان تأثیر به سزائی دارند. که خوش یا ناخوش بودن شان، نماد همان بهشت و جهنمی هستند؛ که ایشان با کارهائی که انجام داده اند به وجو می آورند !
شاید به همین دلیل نیز باشد؛ که مسلمانها معتقدند، بهشت و جهنم از همین دنیا آغاز می شوند. چنین انگاره هائی تا چه میزان صحت داشته باشند؛ دست کم از ظرفیت تعقل و افکار انسان کنونی خارج می باشند. اما اخیرا دو تن از آخوندهای رژیم اهریمنی اسلامی، سخنانی گفته اند که این دو مکان نادیده و به اثبات نرسیده را، چنان معنا نموده اند؛ که گوئی قباله های موجودیت هر دوی این جایگاه ها، در دستهای بی کفایت ایشان است!
هنگامی که محل اجرای کنسرت های هنرمندان داخل کشور، مورد حمله برخی از لباس شخصی های بی هویت واقع شدند؛ و جلوی برگزاری آنها را گرفتند. همچنین از موقعی که باری دیگر، موضوع بدحجابی دوشیزگان و بانوان مبارز ایرانی، مورد انتقاد مسؤلان حکومتی، و نیز همه رسانه های داخلی جمهوری بدون منطق و عقب مانده اسلامی واقع گردیده اند. از آنجائی که رئیس جمهور دولت یازدهم رژیم آخوندی، برای گرفتن ژست اعتدال محوری خودش، که یکی از شعارهای انتخاباتی وی بود؛ از این درگیری های درون اجتماع، جهت بیشتر مردمی جلوه دادن خودش نسبت به سایر آخوندها و مسؤلان حکومتی، و صد البته برای کوبیدن مخالفان تندروی اصولگرای خود، ضمن بیاناتی گفته است: ” به زور نمی شود مردم را به بهشت فرستاد. ” !
آخوندک کریه المنظر اصولگرا، شیخ احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری، که خطبه های نمازهای جمعه که او ایراد می کند؛ همواره حرف و سخن فراوانی را به دنبال دارند. در پاسخ حسن روحانی گفته است: ” ما نمی خواهیم به زور کسی را به بهشت بفرستیم. شما با اظهارات خود، جاده جهنم را برای کسی صاف نکنید. ” !
آنچه که مسلم است ( دست کم نزد نگارنده)، بهشت و جهنم تعابیری انحرافی برای فریب دادن مردم، جهت رساندن خودشان به جایگاه هائی هستند؛ که ایده های شوم ایشان را برآورده نمایند. تفاوتی نمی کند که این دو آخوند چه گفته اند؛ آنچه که این دو تعبیر را می تواند کمرنگ تر کرده و جلوی یکهّ تازی های سرکردگان این قوم فاسد را بگیرد؛ به خود آمدن مردمی است، که همه کاستی های مملکت را باید متحمل بشوند. دختران و زنان نجیب و دلاور ایرانی ، که به قول حکومتی ها ” بد حجابی ” می کنند؛ از کیان پر ابهت زنانه خویش دفاع می نمایند. هنرمندان میهن مان نیز، در وانفسای عدم آزادی های شخصی و حرفه ای، با برپا نمودن کنسرت هائی که می گذارند؛ از آزادی هائی که باید داشته باشند و ندارند سخن می گویند. جای دارد که بقیه مردم هم، در هر نقش و پایگاهی که درون جامعه دارند؛ می توانند با انجام ندادن دستورات اجباری که از سوی مسؤلان رژیم و دستگاه های وابسته به آن، مراتب نارضایتی های خودشان را، با ” نافرمانی های مدنی ” در معرض قضاوت دیگران بگذارند. شاید در این رهگذر، ملت به خواب فرو برده شده ایران، تکانی بخورند و از این خواب سنگین بیرون بیایند؛ تا با هشیاری کامل بتوانند؛ شرّ این دیوسیرتان را از سر خود و سرزمین شان کوتاه گردانند. اگر بخواهند که چنین بشود ؟!
” سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا می کرد “
محترم مومنی