« جائی بنشین که بر نخیزانندت » ! به خامه بانو محترم مومنی روحی

0
0

در زبان و ادبیات شیوا و بسیار غنی میهن ما، غیر از دیوان اشعار شاعران خوش قریحه کشورمان، و نیز کتاب ها و دیباچه های پر محتوای نویسندگان نامدار ایرانی، تمثیل های فراوانی هم وجود دارند؛ که در قاموس شان آموزه های بسیاری از نوع صحیح ارتباطات اجتماعی میان آحاد جامعه را مطرح می کنند !

عنوان این نوشتار نیز که یکی از همان « ضرب المثل های » پر محتوای ادبیات ایرانزمین را در بر دارد. دارای دو اشاره متفاوت برای نوع بشر است !

یکی از مفاهیم آن که جنبه رعایت نمودن ادب و احترام جوان ترها به سالمندان می باشد. به ما می گوید: وقتی به درون یک میهمانی یا گردهمآئی دوستانه، و یا حتی جلسه ای رسمی و اداری وارد می شوید. یکسره به سمت بالای آن سالن نروید؛ و بر جایگاهی که برای شرکت کنندگان عالیرتبه و افراد مسن آن جلسه در نظر گرفته شده است ننشینید !

این امر فقط برآمده از تشریفات رسمی میان ما ایرانیان نیست؛ بلکه روشی محترمانه در مبانی فرهنگی ما می باشد. تا نسبت به بزرگ ترها و سالمندان با هر مقام و تشخصی که دارند بی احترامی نشود !

مفهوم دیگر آن هم برای کسانی است؛ که وقتی به یک پایگاه مهم درون جامعه خویش وارد می شوند؛ دچار « خود بزرگ بینی » غیر متعارف نگردند. و از باب آنکه مقام شان بالا است و دارای رتبه ای مهم تر از بقیه شرکت کنندگان در یک اجلاس رسمی می باشند. بر خویشتن خودشان مغرور نگردند؛ و عدم اسائه ادب و ادای احترام نسبت به دیگران، به خصوص مسن ترها را رعایت کنند !

اما چنانچه هر دو مفهوم بالا رعایت نشود؟ کسی را که بدون توجه به بند نخست این قائده، آن را رعایت نکرده باشد. به او یادآوری می کنند؛ که برخیزد و آنجا را برای افراد مسن تر یا متشخص تر خالی نماید؛ و به بخش عقب تر برود و در آنجا بنشیند !

با کمی دقت می توانیم این روش را، در مورد سیاستمداران و شخصیت های رده بالای یک سرزمین نیز اتلاق بکنیم؛ که « پای شان را از گلیم خود جلوتر نگذارند » ؛ و در حد بضاعت وظائفی که دارند عمل بکنند !

دیروز پنج شنبه یکم آ‌ذر ۱۴۰۳ خورشیدی، برابر با بیست و یکم نوامبر ۲۰۲۴ میلادی، دیوان کیفری بین المللی لاهه در کشور هلند، حکم جلب بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و یوآو گالانت وزیر دفاع پیشین این کشور را صادر نمود. اما این دو شخصیت بالای دولت اسرائیل به این تصمیم قضات و مسؤلان این دادگاه واکنش تندی نشان دادند؛ و ادله ی دادستان این دادگاه را غیر عادلانه بر شمردند !

دیوان کیفری بین المللی گفته است: مبانی کافی وجود دارد؛ که بتوان برای این دو مقام اسرائیلی، در ارتباط با جنایات جنگی مسؤلیت مجرمانه در نظر گرفت. دولت اسرائیل این اتهامات را رد کرده است !

وزیر خارجه اسرائیل در واکنش به تصمیم « کریم خان » دادستان دیوان کیفری بین الملی گفته : دیوان کیفری بین المللی تمامی مشروعیت خود را با این تصمیمات و موضع گیری های پوچ از دست داده است !

یائیر لاپید رهبر اپوزیسیون نیز با اشاره به صدور حکم جلب نتانیاهو و گالانت چنین گفته: « این اقدام به منزله پاداش برای تروریسم است. اسرائیل از حیات خود در برابر نهادهای تروریستی دفاع می کند. » !

کریم خان دادستان این نهاد بین المللی، یک شهروند هلندی که اصالت مراکشی دارد می باشد. در میان خارجی تبارهای ساکن در این کشور اروپائی، « ترکیه ای ها و مراکشی ها » دو ملیتی هستند؛ که زنان شان با پوشش « حجاب کامل » در معابر عمومی حضور می یابند. بدیهی است که « کریم خان » با بینش اسلامی خود نسبت به قوم یهود، از مخالفان صد در صدی دولتمردان اسرائیلی باشد؛ و جهت پشتیبانی از گروه تروریستی « حماس » به حمایت از آنها بکوشد !

اینجاست که باید اذعان نمود؛ که معتقدان به « اسلام ناب محمدی » ، فقط منافع خودشان را در نظر می گیرند؛ و اگر لازم باشد؟ حق و حقیقت و عدالت را زیر پا می گذارند. تا به منویات خودشان جامه عمل بپوشانند !

کدامیک از طرفین جنگ میان شاخه نظامی حزب الله ( حماس ) ، یا دولتمردان اسرائیل آتش این جنگ را افروختند ؟ سران کدام حکومت خودکامه ای، که تار و پودش با مخالفت با قوم یهود انسجام یافته ( جمهوری آخوندی در ایران ) جهت تضعیف کشور اسرائیل، بخش بزرگی از دارائی ملت زیر سلطه خودش ( ایرانیان دچار استیلای حاکمیت ددمنش آخوندی ) را، به تروریست ها می دهد؟ تا آنها را به نیابت از طرف خودش، به این سو و آن سوی منطقه خاور میانه اعزام نماید. که جهت ایجاد پایگاه « امپراطوری اسلامی » خودش، یک منطقه بسیار بزرگ از این کره خاکی را، در شراره های جنگی خانمانسوز به آتش حقارت خویش بکشد !

دشمنی سران رژیم آخوندی در ایران با یهودی ها، فقط به زمان ظهور آئین اسلام، و عدم پذیرش این دین توسط پیروان موسی که ساکن در شبه جزیره عربستان بودند مربوط نمی شود !

آخوندهای حاکم بر میهن ما، بیش از هر مورد دیگری از حق شناسی یهودی ها از « کوروش کبیر » و ملت ایران در عذاب هستد. چون هنگامی که در ۲۵۸۳ سال پیش، تعداد زیادی از پیروان موسی در بابل در اسارت « بطلمیوس » حاکم آن دیار بودند . شاهنشاه عدالت گستر ایرانزمین ( کوروش هخامنشی ) پس از فتح بابل، یهودی های در اسارت آن دیکتاتور دیو صفت را آزاد نمود و به زادگاه شان فرستاد !

از اینرو، یهودیان سراسر جهان ایرانی ها را دوست خودشان می دانند؛ و از ظلمی که در این چند دهه از طرف سران رژیم آخوندی به آنها می شود اظهار تاسف می کنند !

سران جنایتکار حاکمیت اشغالگر اسلامی چه بخواهند و چه نه ؟ دو ملت ایران و اسرائیل سابقه دوستی چند هزار ساله با همدیگر دارند؛ و به خاطر دشمنی تازی تباران با این دو ملت دارای پیشینه دوستی، اتحاد خودشان را حفظ خواهند کرد !

بنابراین، بهتر است که آخوندها، با دراز کردن پای خود از گلیم خودپسندی و بی عدالتی شان، به همان جائی که پیش تر بودند برگردند؛ و به اندازه دهان شان حرف بزنند !

مقاله قبلیاز پسِ پشتِ صحنه تصمیمات جهانی، ملغی سازی طرح های ادغام سازی و نهادسازی خارجی در منطقه؛ بقلم دکتر کاوه احمدی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.