توافق جامع در مذاکرات هسته ای شطرنجی نیست، بازی تخته نرد است!

0
150

سه شنبه سی و یکم مارت 2015، تاریخ ضرب الاجل برای رسیدن به یک نتیجه منطبق بر ” توافقی جامع ” میان 1+5 با نمایندگان مذاکره کننده از سوی جمهوری اسلامی، بر سر مذاکرات هسته ای ایشان است. با توجه به دیدگاه های انتشار یافته از هر دو سوی قضیه در این رابطه، آمریکا خواستار رسیدن به نتیجه ای ” برد ، برد ” می باشد؛ حال آنکه رهبری جمهوری آخوندی، در سخنرانی هائی که در این مورد ایراد کرده و می کند؛ نظرش فقط بر روی نتیجه ” برد ، باخت ” به نفع خودشان متمرکز است!

چنانچه این دو دیدگاه متفاوت با همدیگر را مورد بررسی اجمالی قرار بدهیم؛ نتیجه نه چندان خوبی از آن به دست می آوریم. آنچه که مسلم است، رسیدن به نتیجه ” برد ، برد ” ، به خودی خود ناشدنی است. چرا که بالاخره در هر جریانی(به شرطی که جنبه نمایشی نداشته باشد و در قاموس حقیقت مطرح شود.) ؛ اگر دو یا چند گروه در رابطه با یک مورد خاص، در مقابل یکدیگر قرار بگیرند؛ چنانچه لازم باشد موضوع مورد طرح در آن جریان به نتیجه ای نهائی منتهی بشود؛ در بیشتر مواقع، یک سوی آن می برد و طرف دیگر بازنده آن جریان می گردد. با توجه به همین نکته، داشتن آرمان دسترسی به توافقی جامع، که بر نتیجه ای ” برد ، برد ” تثبیت شده باشد؛ گزافه گوئی بیش نیست. مگر آنکه در این ارتباط، کاسه ای زیر نیم کاسه شان مخفی کرده باشند!

قدرت های بزرگ جهان، که از سال 1381 خورشیدی که مسأله فعالیت های اتمی جمهوری واپسگرای اسلامی نزدشان افشا گردید؛ جهت جلوگیری از دسترسی سران رژیم اشغالگر به سلاح های هسته ای، به قول خودشان می خواهند که با ایجاد کمترین خشونتی با آخوندها، و صد در صد با روش های دیپلماسی، این مسأله را حل کنند و به نتیجه ای مثبت برسانند. از اینرو، از همان سال تا کنون، طرف های مذاکره کننده با نمایندگان آخوندها در این رابطه هستند؛ معتقدند که همه تلاش خودشان را برای رسیدن به یک نتیجه ” برد ، برد ” به کار بسته اند. اما در میان سران حکومت ملاها، در این باره اختلاف نظر وجود دارد!

تعدادی از ایشان طرفدار دسترسی به نتیجه ” برد ، برد ” می باشند. در حالی که رهبری خودکامه این رژیم فناتیک، جز بر نتیجه ” برد ، باخت ” البته به نفع خودشان، رضایت ندارد. نمایندگان مذاکره کننده از سوی حکومت اسلامی نیز، نظرشان در این رابطه را، مانند سایر مذاکره کنندگان در این نشست ها، رسیدن به توافقی جامع که بر نتیجه مبتنی بر ” برد ، برد ” انطباق یافته باشد ابراز نموده اند. لیکن به پندار نگارنده، همگی شان، پاسخ درست از نتایج به عمل آمده در گفتگوهای این نشست های مکرر را، با خوش بینی های ساده لوحانه پیش بینی کرده اند!

بر سطح آشکار صفحه شطرنج مذاکرات مورد نظر، حقیقتی عریان جلوه گر است. در بازی یا مسابقه شطرنج، برای طرفین بازی موقعیت تمام مهره های خود و حریف شان به آشکارا ادراک شدنی است. وقتی بازیکن یک سوی شطرنج به حریف خود اعلام کیش می کند؛ چنانچه طرف مقابل وی بازیکن وارد و ماهری باشد؛ درک می کند که با چند حرکت دیگر ” مات ” خواهد شد. مگر آنکه از پیش مهره های خودش را به گونه ای بر سر راه حریف خویش قرار داده باشد؛ که هیچ کیشی را بدون پاسخ نگذارد، و خودش را از مرحله ” کیش ، مات ” دور بدارد!

وقتی که هر دو سوی مذاکرات هسته ای(غیر از سید علی خامنه ای، که با تلقینات اصولگرایان تندروی رژیم، که با همه کارهائی که دولت روحانی به انجام می رساند مخالفت دارند.) اعلام می کنند؛ که به نتیجه ای جز ” برد ، برد ” رضایت نخواهند داد. مفهوم آن این است، که می خواهند به طور کامل نتیجه ای را در این مذاکرات به ثمر برسانند؛ که حاصل آن منافع شش قدرت بزرگ جهان، همچنین سران جنایتکار حکومت پلید اسلامی را به طور دلخواه طرفین به دست بیاورند. می توان اندیشید، که این سخنان برای کسانی مطرح می گردند؛ که صحنه نشست های یازده ساله این مذاکرات را، شطرنج گونه پنداشته اند. در حالی که حقیقت اینچنین نیست؛ بلکه طرفین مذاکره کننده، در دو سوی یک بازی تخته نرد برای همدیگر رجزخوانی می کنند!

چون در این بازی، تعیین کننده اصلی برد یا باخت، در مرتبه نخست شماره های تاس هائی هستند که تکلیف بازیکن را مشخص می نمایند. این شماره ها که هیچگاه قابل پیش بینی نیستند؛ معلوم می سازند که در نهایت کدامیک از بازیکن ها برنده خواهد شد. در تخته نرد مذاکرات هسته ای میان 1+5 با جمهوری ولایتی فقاهتی اسلامی، باید در هر لحظه منتظر چرخش تاس های بازی در فضای میان دو بازیکن بود؛ که یکی از آنها را برنده و آن دیگری را بازنده کند!

رویدادهائی که در سراسر جهان رخ می دهند؛ چنانچه مبنائی اقتصادی یا سیاسی داشته باشند؛ همان تاس های مورد نظر در تخته نرد مذاکرات هسته ای خواهند بود؛ که شماره های آن، بر روی الف تا یای این گفتگوها تأثیرگذار می باشند. رویداد عمدی بیش از حد مجاز صادر شدن نفت توسط عربستان سعودی در دنیا، موجب شده که چند کشتی نفتکش جمهوری اسلامی، در سواحل خلیج پارس در تنگه هرمز متوقف بمانند و پیش نروند؛ که این خودش یکی از بزرگترین شکست ها برای زعمای امور در این رژیم بی خردان است. به فروش نرسیدن نفت ایران، آنهم در این وانفسای بحران اقتصادی در کشور، خودش به تنهائی شماره ای از یک تاس تخته نرد مورد نظر است؛ که جز به ” باخت ” جمهوری اسلامی منتهی نخواهد شد. آخوندها به دلیل اهداف خطرناکی که برای ریاست خویش در منطقه دارند؛ نمی خواهند که دست از فعالیت های هسته ای خویش بردارند. چنانچه غیر از این بود، می توانستند نسبت به درخواست های مکرر آژانس بین المللی انرژی اتمی، جهت بازدید از مراکز هسته ای ایشان، انعطاف بیشتری از خودشان نشان می دادند؛ که به بازرسان آژانس اجازه بدهند، تا از مراکز هسته ای مورد تردید آژانس مانند نطنز، فردو و اراک بازدید به عمل بیاورند. البته این سخن تا جائی کاربرد داشت و دارد؛ که ریگی درون کفش ها(نعلین های ) آخوندهای تازی تبار ضد ایران و ایرانی نباشد!

محترم مومنی

مقاله قبلیسنگسار شهروند عراقی توسط داعش در خیابان شهر
مقاله بعدیپناهندگی دبیر پیشین روزنامه ایران ورزشی به اتریش
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.