دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
مسأله انتخابات افغانستان، اگر از زاویه “سناریوهای مختلفی” که می تواند به نتایجی منتهی شود، نگریسته شود، نشان می دهد که ما برای “برون رفت” از بحران دچار “محدودیت هایی چند” هستیم که لغزیدن در هر یک می تواند به تداوم بحران و حتی خلق بحرانی جدید برای افغانستان بحران زده و درگیر منجر شود و حل این پازل را دشوارتر می سازد. نگاهی گذرا بدان ها خواهیم افکند تا راه یا راه های برون رفت محتمل را جستجو کرده و بهترین گزینه را به معرض پیشنهاد بگذاریم.
مشکل تقلب در انتخابات در افغانستان در دفعات گذشته نیز خود را عیان ساخته بود و زمانی آن نگران کننده تر شد که این تقلب ها “سازمان یافته و توسط نهادهای مسئول انتخابات” که وظیفه پاسداری از آرای مردم را داشتند، مورد دستبرد و خیانت قرار گرفت. کرزای و باند کثیف او در هر چند تقلب دست داشتند تا به هر طریقی که شده فساد و قدرتی را که بدان چنگ زده اند، رها نسازند (با این همه آنان بزودی درخواهند یافت که باندی که از ایشان حمایت کرده حتی خودشان را نمی توانند نجات دهند، چه رسد آنان را و همان گونه که در عراق به طریقی که حتی در کابوس هایشان نمی دیدند، اینک مثل سگ هلاک می شوند، آنان نیز به مجازات اعمال شان می رسند)، دیگر پشت پرده نیستند و همگان آنان را می شناسند. انسان باید خیلی پست و حتی پست فطرت باشد که مردمی را که پس از نیم قرن خشونت و کشتار، تازه به صندوق های رأی امید بسته بودند، با تقلب در انتخابات دلسرد و ناامید سازد (و به همین سبب مجازاتی که کرازی خواهد شد، حتی طالبان تا آن میزان از شدت و حدت مجازات نخواهند شد) و هر نوع اعلام یکی از کاندیداها به عنوان پیروز انتخابات نیز عملاً گروه دیگر را ناامید و دلسرد می سازد. علاوه بر آن، عبدالله عبدالله این دومین بار است که قربانی تقلب می شود و علاوه بر این که به نتایج تقلبی رضایت نداده و متقلبان را رسوا ساخته موجب بروز خشونت و رفتارهای غیرمسئولانه نیز نشده و این جای تقدیر دارد. در کنار آن اشرف غنی احمدزی نیز با وجود این که ظاهراً توسط کمیسیون انتخابات به عنوان فرد پیروز برگزیده شده، ولی از هر گونه اظهارنظر غیرمسئولانه پرهیز کرده و رفتارهای بسیار پخته و خویشتندارانه ای از خود بروز داده که از انسان تحصیل کرده و باتجربه ای چون او نیز که بخواهد در کشور بحران زده ای چون افغانستان قبول مسئولیت کند، انتظار می رود. بازشماری آرا و باطل شمردن برخی از صندوق ها نیز کمکی به حل مسالمت آمیز مشکل نمی کند و حداقل در گزینش صندوق های باطل شده بحرانی جدید بروز می کند. مهمتر از همه، کسی که بخواهد بالاترین مسئولیت را در کشوری چون افغانستان برعهده گیرد، نیازمند درایت، همفکری و ظرفیت بالایی از تعامل و حتی توافق با همه طوایف و جریانات در افغانستان است و اگر از پس حل این بحران بر نیاید، بی شک از توان حل مشکلات بعدی افغانستان عاجز خواهد بود و چه آزمونی بهتر از این که با شخصی مسئول و توانا -که دارای قابلیت احراز پست ریاست جمهوری تشخیص داده شده، بتواند تعامل و توافق کند. مهمتر از این که چه کسی می تواند به عنوان پیروز انتخابات معرفی شود، در سیستم ریاستی برخلاف سیستم پارلمانی این نقطه ضعف هست که همواره آن بخشی که بیشترین رأی را نیاورده مشارکتی در دولت ندارد و از این سبب طرف پیروز انتخابات افغانمستان بخشی از مشارکت مردمی را در دولت از دست می داد. جالب این که یکی از وعده های انتخاباتی عبدالله عبدلله همین حرکت از سیستم ریاستی به سوی سیستم پارلمانی بود. در نتیجه، در این میان ما به نظر می رسد که اینک تنها یک انتخاب راهگشا برای این پازل داریم که می تواند بحران را هم به طرز ظریفی حل کند و هم مشارکت همگان را در دولت تضمین کند، به طوری که تمامی رأی دهندگان احساس کنند، رأی شان بی تأثیر نبوده و دلگرم نسبت به “راه انداختن رأی در صندوق” به جای “مسیر چکاندن ماشه سلاح” بمانند: دولتی ائتلافی که به مدت دو سال یکی از کاندیداها رئیس جمهور و دیگری معاون باشد و پس از دو سال جایشان با هم عوض شود. این گزینه علاوه بر تأمین خواسته های رأی دهندگان، هم عملاً هیچ یک از کاندیداها را از راهی که مردم برای شان برگزیده اند، دور نمی سازد و هم عملاً در یک سیستم ریاستی به نوعی مشارکتی را که در نظام پارلمانی وجود دارد، تأمین می نماید. در غیر این صورت، و با توجه به پازل پیچیده ای که از بحران های گذشته افغانستان و مشکلات کنونی آن پیش روی ماست، هیچ راه حل دیگری به نظر نمی رسد که بتواند خواسته های همه را تأمین کند و برد-برد برای همگان باشد. درضمن، مقامات و حقیقتاً مسئولان آمریکایی چه در بحران افغانستان و چه در سایر بحران های خاورمیانه (عراق، فلسطین، کردستان، یمن و غیره) بسیار پخته، بی طرفانه و آن گونه گه در شأن مسئولان “یک تمدن مترقی” است، از خود تلاش و پیگیری نشان دادند و بی شک بدون آنان ما در خاورمیانه دچار مشکلات عدیده تری می شدیم و حق آن است که ضمن سپاسگزاری از تلاش های شان، امیدوارم باشیم که مسئولان خاورمیانه نیز به چنان پختگی برسند که اکثراً بدون نیاز به میالنجی گری طرف های دیگر مشکلات شان را بدون تقلب، بادرایت و مسئولانه –و البته بدون ساخت و پاخت- حل و فصل کنند.