دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
جای خرسندی است که هم جانیان و هم فتنه گران در سوریه تنبیه شدند و هم مقامات و هم نظامیان آمریکا و روسیه موفق شدند، به ترکیبی از توافق در حملات دست یابند که هیچ نوع درگیری بین شان روی ندهد، چه رسد صلح جهانی به خطر بیافتد. همیشه از کار با اشخاص حرفه ای و مسئول که همزمان به اصول انسانی پایبند باشند، احساس رضایت کرده ام.
کار در سوریه همچنان ادامه دارد و کماکان بازی بر اساس به جان هم انداختن جانیان و فتنه گران پیش می رود. قرار نبود که اسد و حتی تیم امنیتی-نظامی سوریه نابود شود (ای کاش واقعاً بحران های متعدد و هزارتوی سوریه با رفتن اسد یا یک فرد حل می شد!)؛ چون آنان باید باشند و با تروریست های سراسر جهان که به گرداب سوریه کشیده می شوند، بجنگند و بکشند و سپس خودشان مجازات شوند و کشته شوند؛ البته به همراه مزدوران متحدشان و البته با هزینه خودشان. در بخش شمال شرقی سوریه ما موفق شدیم، “همچنان صلح و آرامشی را برقرار کنیم” که با وقایع اخیر پیش آمده ثابت شد که تا چه حد حضور آمریکا و متحدانش در سوریه ضروری است و تنها سخن از خروج می تواند چه پیامدهای خطرناکی در پیش داشته باشد، چه رسد عمل بدان. یازده سپتامبر ثابت کرد که ما دیگر نمی توانیم به امید دوری یک فاجعه از خودمان، نسبت به بدان بی تفاوت باشیم، چون چیزی طول نمی کشد که فاجعه به سمت ما و دیگران خواهد آمد. برای اول امنیت آمریکا و اروپا و سپس امنیت جهانی حضور نیروهای آمریکا و اروپا در سوریه تا مدتی نامعلوم ضروری است؛ به خصوص که مدتی است به فرمولی دست یافته ایم که حضور موثر بسیار اندکی از فرماندهان نظامی آمریکا و نیروهای ویژه و متحدانش در سوریه کافی است تا ضمن تأمین اهدافمان در آنجا، از گسترش نفوذ رژیم ایران در سوریه ممانعت به عمل آوریم، از تنها نیروهای شبه نظامی سکولار و موفق خاورمیانه حمایت کرده و همزمان مانع از حمله رژیم اسد و ترکیه به کردها شویم تا دوباره نظاره گر کشتار و ویرانی و سیل آوارگان به سراسر منطقه نشویم و از مواضع متحدان عربمان -و همین طور کردها- در سوریه حمایت کنیم (و آنان تصور نکنند که “در نهایت آمریکا آنان را تنها می گذارد” و به فکر ائتلاف با متحدان دیگری بروند. متقابلاً کشورهای عرب سکولار و متحد آمریکا نیز باید نقشی پررنگ تر و موثرتر هم در امور نظامی و هم سرمایه گذاری در مناطق شمال سوریه صورت دهند و به وعده بسنده نکنند) ضمن این که حالا در سوریه تقریباً بدون تلفات انسانی برای آمریکا و اروپا و تقسیم هزینه ها بین شرکای مختلف جهانی و منطقه ای امکان انعطاف بر اساس وقایع غیرقابل پیش بینی را داریم. تصور می کنم اینک آقای ترامپ بهتر متوجه می شود که جایگاه رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا چیست و روی میز بازی در یکی از کازینوهای آتلانتیک سیتی ننشسته است که بتواند طی بازی گاه بلوف بزند و بعضاً اشتباه بدون هزینه کند یا حتی جا بزند (اصطلاح پوکربازی آن “برود تو”)، بلکه او به عنوان رئیس جمهور قدرتمندترین و تأثیرگذارترین کشور جهان حق حتی یک اشتباه را ندارد -چون آن می تواند به فاجعه ای برای جهان و البته آمریکا بدل شود- و یک بلوف یا حتی توئیت غیردقیق- به جنگ و خونریزی کشیده شود که برخلاف بازی یا پول برگشت پذیر نیستند. خوشبختانه او ژنرال هایی بزرگ و خاورمیانه شناس در اختیار دارد که اگر من جای وی بودم، همچون گذشته تصمیم گیری پیرامون آن منطقه را با اختیارات مکفی بدان ها می سپردم و صرفاً هر از چند گاهی گزارش عملکرد می گرفتم.
نباید منکر شد که “نقش سیاستمداران و به خصوص جناب پوتین در حل بدون هزینه بزرگترین بحران -برای وقوع جنگ بین ابرقدرت ها، پس از بحران موشکی کوبا بسیار مکمل بود”. برخلاف نظر استراتژیست های آمریکا، پوتین -به همراه آقای لاردروف- پخته ترین و حرفه ای ترین سیاستمداران حال حاضر روسیه است و اگر آنان نبودند، معلوم نبود که اینک وسط کدام میدان جنگی در جهان گیر افتاده بودیم. فشارهای ناپخته برخی سیاسیون و مقامات به پرزیدنت ترامپ پیرامون رابطه اش با روس ها می رود که کار دست تمام جهان دهد. فشارتان برای این که پرزیدنت ترامپ پیرامون هر تصمیم اش در مقابل روسیه، طوری رفتار کند تا نشان دهد ملاحظه روس ها را نمی کند، در همین مورد اخیر چیزی نمانده بود که کار دست همگان دهد. تا همین حالا نیز اقداماتی که توسط گروه های فشار در آمریکا علیه روسیه صورت گرفته از حد و حتی “عقلانیت سیاسی” فراتر رفته است و دارد به ضرر تمام جهان تمام می شود؛ در حالی که ما برای حل بحران های جهانی و عدم وقوع بحران و چه بسا فاجعه ای جدید به همکاری تمامی قدرت های جهانی نیاز داریم و در رأس این لیست آمریکا و روسیه قرار دارند. فقط فرماندهان نظامی روس در سوریه باید بهتر و بیشتر توسط سیاستمداران روس توجیه شوند. رفتار آنان به گونه ای است که انگار هنوز در دوران جنگ سرد به سر می برند و تنها دفاع چشم بسته از هر اقدام متحدان را مدنظر دارند. آنان باید آگاه شوند که برخی از متحدان شان می توانند و “برخی می خواهند” برای روسیه درگیری با آمریکا و متحدان ایجاد کنند و نسبت به هر فتنه و شیطنت میدانی رژیم ایران و متحدانش در منطقه حواس شان جمع باشد که در دام آنان نیافتند و کاملاً آگاه باشند. واقعیت این است که برای هر شیطنت رژیم ایران در سوریه نباید یک بلوا و بحران در جهان راه بیافتد و بسیاری از این دست واکنش ها با حملات نظامی محدود به مواضع فتنه گران می تواند “تنها با هماهنگی های میدانی ژنرال های آمریکایی و روس” صورت گیرد (این نتیجه حملات را نیز موثرتر نیز می سازد و مانع از آمادگی قبلی فتنه گران می گردد)؛ هم چنان که پیش از این در حملات اسرائیل بین روسیه و اسرائیل (به استثنای آخرین حمله اسرائیل در سوریه که متأسفانه اسرائیل بدون اطلاع قبلی روسیه آن را انجام داد) چنین هماهنگی میدانی در پشت صحنه بود.
باید توجه کنیم که حملات شیمیایی هوایی همواره توسط هلیکوپترهایی صورت گرفته است که بشکه های انفجاری پرتاب می کنند. پس از خواهش من، آقای پوتین حملات بشکه های انفجاری در مناطقی از سوریه را که زیر مسئولیت نظامی وی قرار داشت، متوقف کرد. اما بخشی که زیر دست سپاهیان رژیم ایران قرار داشت، نه تنها آن را متوقف نکردند، بلکه شدت نیز بخشیدند و از آن زمان بی وقفه ادامه داشته است. پس برای فلج ساختن موثر رژیم اسد از بابت پرتاب بمب های شیمیایی از طریق هلیکوپترها “باید پایگاه های استقرار هیلکوپترها به شکلی موثر مورد حمله قرار گیرند و تأسیسات مربوطه نیز کاملاً ویران شوند” که مهمتر از نابودی هواپیماهای جنگی و پایگاه های شان جهت توقف حملات شیمیایی است.
نکته ای را نیز باید پیرامون “رفتار غیرمسئولانه” و غیرقابل قبول بریتانیا متذکر شوم که اصلاً از کشوری با حد و اندازه های آن انتظار نمی رفت که چنین ناپختگی صورت دهد و همه را دچار مشکل سازد. در بحران مسمومیت یک جاسوس روس، متأسفانه آن را به بحرانی جهانی بدل کردند و سطح روابط جهانی بین کشورهای غربی با روس ها به بدتر از زمان جنگ سرد رساندند!؟ هر رفتار اشتباه هر طرفی باید همیشه با اقداماتی “مساوی، هم وزن و مربوط به آن پاسخ داده شود و جبران گردد. اقدامات روسیه در زمینه جاسوس ها باید با واکنش هایی در همان زمینه جاسوسی و امنیتی پاسخ داده می شد و حتی واکنش تان نباید به امور سیاسی و اخراج دیپلمات ها کشیده می شد و چه رسد که تهدیدات از سیاست فراتر رود و به المپیک کشیده شود! عجیب تر این که بریتانیا در بحرانی که به شکلی غیرمستقیم و غیرمسئولانه در آن نقش داشت -تخریب آخرین اعتماد و همکاری متقابل غرب با روسیه که می رفت در سوریه به فاجعه ای منتهی شود- تنها زمانی حاضر به مشارکت شد در حمله به سوریه شد که از طرف آمریکا مطمئن گشت که برای حمله به سوریه با روسیه هماهنگی هایی صورت گرفته و تا قبل از آن لندن نمی خواست در آن مشارکت کند!! علاوه بر آن، اگر به سیاستمداران خاورمیانه باید متذکر شد که ورزش و دنیای هنر را سیاسی نکنند و حق دخالت در آن را ندارند، به سیاستمداران کشورهای پیشرفته هم باید یاد داد؟! (اینجا یک پرانتز بزرگ باید باز کنم و خاطر نشان کنم که فدراسیون های جهانی ورزشی همین طور که تاکنون بدرستی تمام سعی شان را برای خارج کردن تصمیمات امور ورزشی از زیر دست سیاستمداران داشته اند، باید بر اساس قوانین و تنبیه سختگیرانه برای هر کشوری مانع شوند تا سیاستمداران کشوری بتواند اجازه تحریم بازی های کشوری را به خودشان دهند؛ به طوری که در چنین مواردی قانون مشخص کند که فدراسیون و سیاسیون هر کشوری اگر بخواهند مسابقاتی را تحریم کنند با تحریم فدراسیون های ورزشی جهانی از کلیه بازی های ادواری بعدی برای چندین سال و دوره متوالی مروم می شوند تا عملاً امکان تجاوز سیاسیون به ورزش را از آنان سلب نمایند. این شامل رژیم ایران از بابت عدم بازی با ورزشکاران اسرائیل نیز می شود).
اسرائیل نیز باید برای هر حمله ای حتی اگر نمی خواهد جزییات را فاش سازد “قبلاً باید حتماً روسیه را مطلع سازد” و گرنه می تواند مشکل ساز شود. تصور می کنم روسیه نیز برای ضربه اسرائیل به شبه نظامیان مورد حمایت رژیم ایران در سوریه دست اسرائیل را برای حملات وسیع تری باز بگذارد تا نگرانی های آنان نیز برطرف شود. حملات اسرائیل باید محدود به ضربه به رژیم ایران و حزب الله لبنان و متحدانش در سوریه باقی بماند -و تنها در این صورت است که حملات شان ضمن ضربات کاری فاقد هر هزینه ای برای اسرائیل و منطقه است- و نباید به حمله به ایران و لبنان کشیده شود (جنگ با واسطه باید باقی بماند) که منجر به جنگ رسمی بین دو یا چند کشور و حتی جنگ منطقه ای غیرقابل کنترل می گردد؛ مگر این که واقعاً هدف اسرائیلی ها از حملات مستقیم به خاک ایران و لبنان اساساً ایجاد جنگی منطقه ای و کشیدن پای ابرقدرت ها به جنگ باشد!؟ کاری که در زمان پرزیدنت اوباما می خواستید بکنید و اوباما به صراحت به شما خاطر نشان ساخت که اجازه چنین اقدامات خودسرانه ای را به شما نمی دهد (و حتی بدون تعارف به شما گفت که هواپیماهایی را که برای بمباران ایران بفرستید در آسمان ساقط خواهد کرد؛ چون نمی خواهد آمریکا و منطقه را به جنگی ناخواسته بکشید) کشیدن جنگ نیابتی به جنگی مستقیم می تواند همه چیز را از کنترل خارج کند و به فاجعه ای جهانی و غیر قابل جبران با تبعات غیرقابل تصور منتهی شود. (از این گذشته حمله شما به خاک ایران، موجب می شود بسیاری از ایرانیان همچون هر ملتی به سبب وطن دوستی، تبدیل به دشمن شما شوند و ناگزیر با ملاهای ایران هم سو و چه بسا هم راه گردند، در حالی که حملات شما به مزدوران رژیم ایران در سوریه توسط مردم صرفاً نتیجه شیطنت های رژیم ایران ارزیابی می شود؛ چنان که تاکنون چنین بوده است) “ناموس تابوها در این زمینه باید توسط هم سیاسیون و هم نظامیان چه در سوریه و چه هر جای دیگر محترم شمرده شود و از سرسری گرفتن آن مدتی نخواهد گذشت که وسط یک بحران یا جنگی ناخواسته خود را گرفتار خواهیم یافت”.