تمرین دریائی بود، یا نمایش توان دریائی و قدرت خود به حریف؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
161

به گزارش آسوشیتدپرس به نقل از رسانه های داخل ایران، یک رزمناو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رژیم، در دریای عمان(دریای عمان به گفته خبرگزاری های خارج از ایران، اما خود مقامات جمهوری آخوندی می گویند در خلیج فارس) ؛ ضمن مانورهای دریائی و تمرینات خود در دل آب، به یک شناور یدک کش و پشتیبانی خودی موشکی پراند؛ که در این حادثه نوزده تن از خودی ها را کشت، و تعداد بیست و نه تن دیگر را نیز به شدت زخمی نمود!

« کنارک » نام یک شناور پشتیبان کلاس « هندیجان » است که در این رزمایش شرکت داشته، و به طور اشتباهی مورد شلیک یک موشک خودی از سوی رزمناو مربوطه قرار گرفته است. ساعاتی پیش در روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ خورشیدی، رسانه های داخل ایران نقل کرده بودند: که در اثر شلیک اشتباهی یک موشک از سوی « رزمناو جماران » به یدک کش پشتیبانی کنارک در این عملیات یک تن کشته شده است. اما در گزارش اخیر و بعدی مقامات جمهوری اسلامی، تعداد کشته شدگان در این مانور دریائی ۱۹ تن اعلام گردید. رسانه های داخلی نوشته بودند؛ که این حادثه در آب های محدوده بندر جاسک رخ داده و شناور « کنارک » را مورد اصابت این موشک قرار داده است!

کم ترین تاثیر منفی این حادثه، که ظاهر آن بنا به گفته های خودشان غیر عمدی می نماید؛ بیان نا کارآمدی نظامیان سپاهی در عرصه های هوائی و زمینی و دریائی است؛ که در چند مرحله از عملیات پیشین، چنین ننگ بزرگی را برای خود و رژیم بی کفایت شان به ثبت تاریخ رسانده اند!

چنین امری سوژه های متفاوتی را به ذهن آدمی القاء می نماید. یا بنا دارند که با خطای عمدی انجام شده، به جهانیان بگویند: که اگر می گوئیم شلیک موشک به هواپیمای اوکرائینی اشتباهی صورت گرفته و به عمد روی نداده از ما بپذیرید. یا در نظر دارند بگویند: که پس از حرکات دیوانه آسای قایق های شان در فاصله بسیار نزدیک با دو ناو آمریکائی مستقر در میانه دریای عمان و خلیج فارس، که آنها را به شدت عصبانی نموده بود. نمایش توان رزمی خودشان در مقابل ناوهائی به آن عظمت بوده است. و مقصودشان هم این است؛ که ما اگر بخواهیم دمار از روزگار شما در می آوریم!

خبرگزاری آسوشیوتدپرس به نقل از رسانه های داخل ایران می نویسد: « شناور کنارک با طول ۴۷ متر و چهل تن ظرفیت، دو سال پیش به روزرسانی شده بوده است. این خبرگزاری می نویسد که ایران به طور مرتب در این منطقه، که به تنگه استراتژیک هرمز نزدیک است. چنین عملیات بی محابائی را انجام داده وتمرین میکند؛ و این در حالی شکل می گیرد، که روزانه بیست درصد از نفت صادراتی دنیا از این تنگه عبور میکنند.
ناوگان پنجم نیروی دریائی ایالات متحده آمریکا که منطقه را رصد می کند. هنوز نظری را در این باره اظهار نکرده است!

اما با نزدیک شدن ماه اکتبر، که تقریبا دو سال از خروج پرزیدنت ترامپ از توافق « برنامه اقدام مشترک » ( برجام ) میان ۱+۵ با رژیم آخوندی می گذرد؛ و نیز با استیصال اقتصادی دولت روحانی و تورم بسیار سنگین درون حاکمیت رو به فنای جنایت پیشگان اسلامی وجود دارد. گرانی ها و بیکاری روزافزن مردم در مملکت، طاقت ایشان را به پایان رسانده و شدیدتر هم خواهد شد. و بدون تردید، و به امید اهورای ایرانزمین، شورش اعتراضی همگانی دیگری در پیش رو است؛ که حتی آخوند خندان سید محمد خاتمی نیز به آن اشاره نموده، و به گونه غیر مستقیم، رهبر خودکامه و قدرت پرست شان را نیز هشدار داده است: که جان مردم به لب شان رسیده و فرصت چندانی باقی نمانده است!

قضیه، از اتحاد ننگین حکومت و امت ضد ایرانی و خیانتکار ایشان فرا تر رفته است. اکنون دیگر این ملت شریف و جان بر کف سرزمین اشغال شده هستند؛ که با نرفتن زیر بار اینهمه نابرابری و چندگانگی در سرزمین شان، مصمم به روشن نمودن تکلیف نهائی خویش با این ستمگران می باشند!

کسانی که « کاسه صبرشان » لبریز شود؛ مردمی که از بدو حضور این ستمگران خون آشام در میهن شان، یا شاهد جاری شدن سیل های ویرانگر در برخی از شهرهای خود، و عدم مواجهه مسؤلانه سرکردگان حکومت در این باره در میهن خود بوده اند. یا با آثار بسیار مخرب چندین بار زمین لرزه های بی امان، در شمال و مغرب و مرکز میهن شان دست به گریبان گشتنه اند. یا حدود هفتاد هزار تن از هم میهنان شان، درون زندان های مخوف این جانیان شکنجه شده و می شوند. یا طی چهار دهه حاکمیت اهریمن بر دیارشان، هشتصد و نود هزار تن از عزیزان شان به اعدام محکوم و به چوبه های دار آویخته شده اند. یا بیش از هشت میلیون از کودکان و نوجوانان سرزمین پهناور و ثروتمندشان، به جای نشستن بر روی نیمکت های مدارس و سواد آموزی، به پست ترین کارهای اجتماعی اشتغال دارند. تا با دریافت نمودن چند سکه ی ناقابل، قوت لایموتی را به نزد خانواده بدبخت و بیمار و معتاد خویش ببرند. یا دختران خردسال دوازده ساله شان تن فروشی بکنند؛ که هزینه ی زندگی خواهران و برادران کوچک و گرسنه خود را، که پدر و مادر معتادشان توان سیر کردن شکم ایشان را ندارند تامین نمایند. کدام ایرانی غیرتمندی است؛ که شام مفصل بخورد و سر سالم بر بالین آسایش خویش بگذارد؟!

آخوندها بیشترشان به این امور مهم آگاهی دارند و بدان معترف هم می باشند. اما نمی دانم در ذات پست و منفور و ضد بشری ایشان چه نهفته است؟ که به اینهمه مظالم اجتماعی بی توجه اند؛ که به هم مسلک ها و هم لباس های عبا و ردا و نعلین پوش خود هشتدار نمی دهند؟ یا دست کم، برای آنکه به دیگران نشان بدهند؛ که ایشان « تافته های جدا بافته » از سید علی و روحانی و جنتی و لاریجانی و علم الهدی و سایر این پلید جامگان اهریمن تبار می باشند؟ همانگونه که در کل آفرینش همه مخلوقات پروردگار یکتا متضاد می باشند؛ ایشان هم به خود بی آیند و به همگان نشان بدهند؛ در میان قشر ایشان نیز(آخوندها)، انسان و حیوان وجود دارند؛ که یکی به داد همنوعان انسان خود می رسد. اما گروه دیگر، حتی تفاوت میان انسان و حیوان را نیز نمی داند. اگر می دانست، چرا دختر یازده ساله دست به خودکشی می زند؟ چرا زنی جوان، اول فرزند شیرخوار خویش، سپس خودش را می کشد؟ چرا مردی بی نوا و درمانده، ابتدا دو فرزند خویش را از هستی ساقط می کند؛ سپس خودش را نیز نابود می گرداند؟ هزاران چرا در پیش روی مان است؛ که رسیدگی به همگی شان، « مثوی ، هفتاد من کاغذ » می شود!!!

محترم مومنی

مقاله قبلیوکیل پیام درفشان: حکم صادر شده غیرقانونی است، دادگاه حق صدور حکم محرومیت از وکالت ندارد
مقاله بعدیدرخواست خانواده‌های قربانیان هواپیمای اوکراینی از شرکت‌های هواپیمایی: از پرواز در آسمان ایران خودداری کنید
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.