” تلنگر ” بخش نوزدهم، سناریوی سید علی خامنه ای، جهت محو یک حقیقت!

2
444

افتضاح برخاسته از موضوع تجاوزات جنسی سعید گندمکار طوسی، به چند نوجوان برجسته قاری قرآن، حکایتی نشسته بر دامان یک واقعیت بسیار تلخ است؛ که به پندار نگارنده این نوشتار، پیآمد آن می بایست به یک حادثه ای منجر می گردید؛ که دست کم تا یک سال آینده(تا بعد از برگزاری مراسم یادبود سال درگذشت یا به قولی کشته شدن علی اکبر هاشمی رفسنجانی)، نه فقط مردم ایران، بلکه بسیاری از سیاستمداران در جهان، زیر این علم به هوا بلند شده از سوی رهبر حیله گر جمهوری پلید اسلامی، و با همدستی افراد سپاه پاسداران، همینطور با کمکاری کادر پزشکان متخصص قلب بیمارستان شهدای تجریش، سینه بزنند و فقط به آن بپردازند. تا موردی به فضاحت ماجرای تجاوزات متعدد سعید طوسی به قاریان نوجوان قرآن، در مخیله هیچ احدی باقی نماند. و هیچ فردی در ذهن اش نگنجد؛ تا از آقای رهبر بپرسد. چرا نباید سعید طوسی نابکار و متجاوز، در یک دادگاه رسمی، مورد محاکمه جدی قرار بگیرد؛ و پاسخگوی این جوانان شاکی، و اولیای شرمسار ایشان، که فرزندان ده یازده ساله مورد تجاوز جنسی قرار گرفته شده آنها، می بایست که تا آخر عمر خودشان، با چنین خاطرات شومی به سر ببرند؟!

همانطوی که شنیده اید، هنگامی که سعید گندمکار طوسی کودکی شش ساله بوده است؛ روزی در مراسمی مذهبی در مشهد، موقع افتتاح آن جلسه، مسئولان و گرداندگان مراسم مورد نظر، سعید طوسی شش ساله را، جهت قرائت کردن آیاتی از قرآن پشت تریبون می برند. گویا آن پسرک، تلاوت قرآن را بسیار زیبا شروع نموده و به پایان رسانده بوده است. یکی از مهم ترین شخصیت های حاضر در آن نشست، سید علی خامنه ای بوده، که از چگونگی قرآن خواندن آن کودک چنان به وجد آمده، که همان موقع از جای برخاسته، و سعید طوسی شش ساله را روی دست بلند کرده، و از شرکت کنندگان در آن مراسم خواسته، که وی را مورد تشویق خویش قرار بدهند. خامنه ای ضمن تعریف زیاد از شیوه تلاوت قرآن سعید طوسی، آینده بسیار خوب و روشنی را، برای آن کودک پیش بینی کرده بوده است!

سعید گندمکار طوسی شش ساله، که خانواده اش از سمرقند افغانستان به ایران مهاجرت نموده و در شهر مشهد ساکن گشته بودند؛ از همآن وقتی که آقا وی را پسری با استعداد تشخیص داده بود! تحت نظارت و به گونه ای تحت قیمومیت علی خامنه ای، ضمن ادامه درس و تحصیل در مدارس مشهد، و نیز فراگیری دروس و امور دینی(که مهم ترین شان مورد تجاوز استادان قرار گرفتن کودکان نابالغ است.) رشد کرده و از صحابی” نزدیکان و هم صحبتان ” شخص سید علی خامنه ای گشته است!

او به مرور زمان و با پیشرفت های زیادی که در فراگیری قرآن و تلاوت آن داشته، پس از مهاجرت از مشهد به تهران، یکی از اساتید برجسته میان قاریان قرآن می شود؛ تا جائی که نوجوانان تحت تعلیم وی، مانند خود سعید طوسی در امر مسابقات تلاوت قرآن، دارای امتیازات بالائی می گشته اند. از اینرو، جناب شان نه فقط در بیت رهبری، بلکه در کمیته قرآن خوانان و اساتید آن، دارای نام و نفوذ زیادی هم می شود!

ماستمالی گشتن گندکاری های این فرد متجاوز، تا حدی برای مقام عظمای رهبری اهمیت داشته، که حتی پس از شکایت کردن اولیای جوانانی، که در سنین کودکی مورد تجاوزات جنسی مصاحب محبوب رهبری انقلاب قرار گرفته بوده اند. توسط معاونت قاضی دادگاه، و یکی از روحانیون داخل بیت خامنه ای، که شاکیان را به صبوری و گذشت داشتن توصیه کرده بوده اند؛ و از سوی اینها به خانواده تجاوز گشته ها پیشنهاد می شود؛ که از شکایت خویش درگذرند؛ و دست از پیگیری این موضوع بردارند!

 بدان معنا که: ” با دم مار بازی نکنید ” مار هم کسی جز خود خامنه ای نبایست باشد؛ که از همان شش سالگی سعید گندمکار طوسی، وی را مورد تفقد های جنسی خودشان قرار داده بوده اند. و اکنون که طوسی بدبخت، به سبب بازتاب های روانی دوران کودکی و نوجوانی اش، که همه آنها را درون ضمیر ناآگاه خود حفظ و ضبط کرده بوده است. مشغول تقاص گرفتن خویش از جامعه طلبه های ” فاعل و مفعول ” این رژیم اهریمنی است. تا بچه مسلمان های دیگر را، مانند دوران کودکی خودش عذاب بدهد. چنانچه پای او به صحنه دادگاه کشیده بشود؛ اولین کاری را که به انجام برساند؛ طرح شکوائیه خودش علیه مقام عظما و همه تجاوزات جنسی او به خودش خواهد بود. تا که بتواند ضمن انتقام کشیدن از فاعلانی که با خود وی چنین کرده بودند؛ خویشتن را از چنین مهلکه ای برهاند!

مقام عظما هم که بیش از بقیه به سرانجام طرح شکایت این جوانان در دادگاه واقف است؛ به دو روحانی مورد نظر گفته، برای حفظ آبروی سعید طوسی!! که از خدمتگزاران به اسلام و قرآن بوده و هست!!! شاکیان را متقاعد کنید؛ که از شکوائیه خودشان علیه این بیچاره!!!!! دست بردارند. می گویند سعید طوسی که در مشهد به شغل آرایشگری مردان اشتغال داشته، آرایشگر مخصوص رهبر نیز هست(در نظر بگیرید، هنگام ور رفتن جناب آرایشگر ویژه ، به سر و گردن و موهای خامنه ای، عظمای بزرگ چقدر از لمس شدن پوست سر و گردن و شانه هایش با دست های آرایشگر شخصی خودش، غرق لذت و تهییج حواس جنسی خویش می گردد. از اینرو، بدیهی است که ایشان جهت از دست ندادن این لذات منظم و مداوم، هرگز اجازه ندهد که سعید طوسی پایش به دادگاه و بعد به زندان باز بشود.) ؛ به همین خاطر هم تاکنون، شکایت های چند جوان عذاب کشیده از این رویداد تلخ در زندگی شان، و نیز خانواده های بیچاره آنها، به ثمری که امید داشته اند  نرسید. و آن جوانان و پدران ایشان، فعلا از پیگیری شکایت خودشان از این فرد دست برداشته اند. چون که هرچه تلاش ایشان برای مطرح کردن این مورد در یک دادگاه نهائی بیشتر گردید؛ به همان اندازه نیز، جبهه گیری های کسانی که می بایست به این شکایت ها رسیدگی می کردند هم افزایش می یافت که چنین هم شد. وقتی که سرانجام یک دادگاه نمایشی بدوی، به بررسی این موضوع اقدام کرد. همان روحانی که در بیت خامنه ای کار می کند؛ به قاضی و دادستان و وکلای مربوطه گوشزد می نماید؛ که از ادامه دادن به این کار دست بردارند!

چرا؟ به چه علتی؟ چه خطری از این ماجرا و رسیدگی به این پرونده به وسیله دادگاه، متوجه سران افیونی حکومت خودکامه آخوندی رژیم ملاها می گردد؟ که چنین بی پروا و بدون واهمه از نتیجه ممنوع کردن محاکمه یک متجاوز جنسی، به هر شکل ممکن بدان پرداخته و از عواقب آن نترسیده اند؟ ایشان و همدستان شان، به سهولت دریافته اند؛ جهت به پایان رساندن یک ماجرای آبرو بر، بهترین و مؤثرترین کار، درست کردن یک سوژه ی بزرگ تر از آن است؛ تا با به جریان انداختن موضوع جدید(به هوا بلند کردن یک علم دیگر)، افکار و همه حواس مردم را، به موضوع تازه معطوف نمایند. تا مورد قبلی تحت الشعاع آن واقع شود و از سر زبان ها برچیده گردد!

کشته شدن هاشمی رفسنجانی، بزرگ ترین علمی بود که خامنه ای می توانست؛ با بلند کردن آن به هوا، میلیونها ایرانی و غیر ایرانی را، وا بدارد که مدت های طولانی، در زیر آن سینه بزنند؛ و به عاملان آن و دلائل این رویداد عمدی بپردازند. تا در این رهگذر، موضوع سعید طوسی به کناری گذاشته بشود. و جناب رهبر و خانواده شان، از نوظهورترین خطر آبرو ریزی، آنهم با چنین شؤناتی در امان بمانند!

چه خانواده هاشمی رفسنجانی، به ویژه فرزندان او را خوش بیاید و چه نه؟ مایلم که همگی مان، یک ” تلنگر ” جانانه بر آنها بنوازیم. و به یادشان بیاوریم؛ اگر سرنوشت مردم ایران برای تان کوچک ترین اهمیتی ندارد؟ اگر به طور مستمر زندانی شدن یکی از شماها برای تان مهم نیست؟ و اگر ادراک تان در آن حدی است که بفهمید؛ پاداش آنهمه تلاش های پدرتان برای به رهبری حکومت رساندن خامنه ای، نبایست مرگ تحمیلی شده بر او باشد؟ شما نیز یاران تان را گرد آورید؛ و از این پس، یک لحظه نیز سر و کله همه آنانی را، که مانند حیوانات درون بیت رهبری ” بیتوته ” می کنند. را از ضربات ” تلنگر” های زبانی و عملی خویش بی بهره نگذارید. تا آنگاه که خود نیز دریابید؛ جهت پاک نمودن گناهان پدرتان در برپائی بلوای منحوس این انقلاب شوم در ایران، با ملت شریف ایران همسو شوید. و کارستان سقوط امپراطوری خامنه ای و اعقاب را به ثمر برسانید!

محترم مومنی

مقاله قبلیجزییات اعتراض تند فیفا به اجرای حکم اعدام در ورزشگاه نی ریز فارس
مقاله بعدیفاطمه حقیقت جو: اتهام امنیتی برای خواهرم عنوان شده و سپاه پاسداران مسوول بازداشت اوست
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.

2 نظرات

  1. تصور نمیکنم برای فراموش شدن خیانت قاری قرآن رفسنجانی را قربانی کرده باشند خامنه ای باکی از این بی آبرویی ندارد عوامل دیگری ذر این شرایط حساس باعث مرگ مشکوک رقسنجانی شده است که دانایان وآگاهان ……………دانند

  2. سرکار خانم مریم کمالی درود بر شما
    سپاسگزارم که ضمن مطالعه این نوشتار دیدگاه تان را نیز درج کرده اید.
    کاربر ارجمند، در نهایت احترام به نظرگاه سرکار، آری نازنین مسأله سعید طوسی بسیار مهم بود و هست. حتی به پندار من، از موضوع کشته شدن آخوند رفسنجانی با نقشه همدستان خودش، خیلی خیلی بی بهاتر از موضوع فضاحت بار این مردک هم فاعل و هم مفعول هم هست. شاید که سخن شما درباره اهمیت نداشتن مورد سعید طوسی از نگاه خامنه ای تا چند درصدی درست باشد. اما برای مدرسین حوزه های علمیه قم و نجف و مشهد، و نیز برای فرماندهان سپاه که همگی شان رؤسای مستقیم رهبری هستند؛ این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است. که می بایست با طرح نمودن یک مورد حاد در حد کثافتکاری آرایشگر بیت رهبری و خود خامنه ای، آن را تحت الشعاع خبر مرگ مشکوک فردی مانند هاشمی رفسنجانی قرار می دادند. از این هم گذشته، این سنت رژیم جانیان اسلامی است؛ تا کنون نیز چنین نموده و بعدها هم چنین خواهند کرد.
    با مهر بسیار
    محترم مومنی

نظرات بسته است