” تلنگر ” بخش سی و چهارم، ” سنگ بزرگ، علامت نزدن است” !

0
380

با آنکه نزدیک به چهار دهه می گذرد؛ که کسوت ننگ آفرین دست اندرکاران رژیم ملاها در کشورمان را می بینیم. پس از دیدن اینهمه قبا و لباده پوشان جمهوری مخوف و منفور آخوندی، هنوز که هنوز است، هرگاه که این کریه المنظرهای عباپوش و دستاربند و نعلین به پا را مشاهده می کنیم؛ باید که اگر ایرانی میهن پرستی باشیم؛ واقعا ننگ مان باشد و خجالت بکشیم؛ که به جای قامت همیشه راست و چهره همواره مصمم و تیپ متشخص و برجسته و بسیار جدی پدر تاجدارمان، اعلیحضرت همایون محمد رضا شاه پهلوی را به یاد بیاوریم. که هنگام دیدن مراسم سان و رژه نیروهای مسلح، و یا موقعی که به کشوری دیگر سفر می نمودند؛ و در معیت پادشاه و یا ریاست جمهوری کشور میزبان، از جلوی گروه استقبال کنندگان عبور می کردند. را در ذهن مان تداعی نمائیم؛ که به جای آنهمه شکوه و تفاخر و عظمتی که داشتیم. حالا یک مشت آخوند شپشو و بی لیاقت و بی شخصیت، با عنوان های رهبر و رئیس جمهور و رؤسای قوه قضائیه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، به اضافه آخوندهای مراجع تقلید در مدارس علمیه، و طلبه های بی مقدار ایشان، که مانند رقاصه های واریته های موسیقی، دامان پیراهن شان را می گیرند و با ناز و عشوه از این سوی پودیوم نمایش شان به آن سوی آن می روند. این حضرات اشغالگر و کثیف و بی آبرو و دزد و قاچاقچی و جنایتکار را مشاهده کنیم؛ که دامان عبای شان را می گیرند و به این سو و آن سو می روند؛ تا بزرگی و جاه و جلال نداشته خود را به رخ همگان بکشند. را ببینیم و از حضور ننگ آفرین شان زجر بکشیم!

در نخستین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری دوره دوازدهم، شیخ حسن روحانی و ملا ابراهیم رئیسی، و نیز چهار نفر دیگر مثل میرسلیم و جهانگیری و قالیباف و هاشمی طبا، هر یک در مدت های معین، که کارمند صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان مجری و گرداننده آن برنامه به این افراد می داد. نکاتی را، به عنوان نظرگاه خویش در ارتباط با آنچه که رئیس جمهور آینده، جهت ایجاد بهبود در اوضاع و احوال کشور و مردم باید انجام بپذیرد را  مطرح نمودند. که به پندار نگارنده این نوشتار، عکس دیدگاه کسانی که انتخابات این دوره ریاست جمهوری را دو قطبی می دانند؛ این دوره از گزینش رئیس قوه مجریه جمهور همواره تنفر بر انگیز اسلامی، در شکل مشخصی کاملا سه قطبی جلوه می کند!

یک قطب حسن روحانی و معاون کنونی او اسحاق جهانگیری هستند؛ که دومی آنچنان که از گفتارهای او در مناظره مشخص است؛ جهت پشتیبانی از رئیس اش حسن روحانی به این معرکه وارد شده است. قطب دوم هم، ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف می باشند؛ که از طیف اصولگراها به میدان مبارزه داخل گشته اند. قطب سوم نیز، میر سلیم و هاشمی طبا هستند؛ که ایفای نقش سیاهی لشگر را بر عهده دارند. بدین ترتیب از هم اکنون، تا حدود زیادی رقابت سرسختانه میان رئیسی و روحانی در پیش رو خواهد بود. که شکل خاصی به این دوره از انتخابات، نسبت به دوره های گذشته خواهد داد!

کاملا بدیهی و آشکار است، که این رقیبان در هر سه قطب مورد نظر، جهت به دست آوردن اکثریت آراء ، تلاش کنند تا بهترین و مفیدترین برنامه های انتخاباتی خویش را ارائه بدهند. اما از آنجائی که دشمنان ما و میهن مان، تا به اندازه ای ابله تشریف دارند؛ که نمی فهمند هر برنامه ای را که مطرح سازند؛ با توجه به شرایط موجود، غیر قابل برنامه ریزی و اجرا خواهد بود. محمد باقر قالیباف در این رابطه، گوی سبقت در بلاهت را از دیگر رقیبان خویش ربوده است. این مردک که خودش سرسلسله دزدان و بی خردان است؛ سنگ بزرگی را به عنوان برنامه آینده رئیس جمهور شدن خود در آن میانه به صحنه انداخت و بیان کرد؛ که گوئی جناب شان در این مملکت زندگی نمی فرمایند؛ و از هیچ جریانی هم با خبر نیستند!

قالیباف اعلام کرد که در نظر دارد؛ با احداث یک واحد یک میلیون تنی پتروشیمی، تعداد 200 هزار شغل جدید را در کشور ایجاد نماید. دال بر بی شعوری ایشان، در میان امثال و حکم زبان شیرین پارسی، ضرب المثلی داریم که می گوید: ” اول چاه را بکن، سپس منار را بدزد. ” ؛ این بلوف کاملا غیر عقلائی قالیباف، پرت بودن وی از کل ماجرای مدیریت درون حاکمیت آخوندها را برملا می کند. اگر چنین نبود، بایستی که می دانست؛ چنانچه این برنامه امکان پذیر بود؛ این کار در دو دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، که با شعار ” سازندگی ” به میدان رقابت در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری وارد گردید؛ چنین پروژه ای را مطرح و عملی می نمود!

 اینها همگی شان بر سر آنند، که به یک پست پر هیمنه و نان و آب دار برسند. ما به عنوان ملت ایران، به ویژه هم میهنان درون کشورمان، دل مان را به چه امری خوش بکنیم؟ و جهت دستیابی به آن، خودمان را بر سر چه موضعی قرار بدهیم؟ تا که بتوانیم خود و میهن مان را، بر یک نیاز حتمی که آرزوی سی و هشت ساله همگی ما می باشد فائق و پیروز نمائیم؟ نشاندن داغ به ریاست جمهوری رسیدن این نابکاران بر دلهای سیاه شان، نباید کار خیلی سختی باشد. چرا که می توان، پس از انجام گرفتن هر یک از مناظره های نامزدهای رقیب در این دوره از ریاست جمهوری، که بخش دوم آن در روز جمعه آینده به انجام خواهد رسید. موردی است که عملی شدن آن، همگی ما آرزومندان رهائی میهن مان، و نجات دادن مردم دربند ایرانزمین را، به حق مسلم ایشان، که مدت سی و هشت سال پیاپی به دنبال آن هستند خواهد رساند!

” تلنگر ” بسیار کوبنده یک راهپیمائی عظیم، در روز بعد از پخش شدن هر مناظره ای در سراسر کشور، با استفاده از سخنان هر شش نفر نامزدهای ریاست جمهوری، که سر نخ را به دست مبارزان خواهد داد. می تواند در چنین شرایطی که ملاها به آرامش بیشتری احتیاج دارند؛ ریش و قیچی را از دست این ظالمان خارج سازد؛ و از میزان تنفر مردم ایران نسبت به خودشان، بیش از پیش آگاهی پیدا بکنند!

بدون سرمایه گذاری فکری و عملی، هیچ آرمانی به سمت پیروزی راه نخواهد یافت. مهم ترین و کاری ترین سرمایه گذاری برای سرنگونی رژیم جانی جمهوری پلید اسلامی در ایران، خواسته خود مردم و جدیت ایشان در این مورد است. کاری که سی و هشت سال به تعویق افتاده، اما….. ” ماهی را هر وقت که از آب بگیرید تازه است.” !

محترم مومنی

مقاله قبلیترور سعید کریمیان مدیر شبکه جم
مقاله بعدیکشف دی‌ان‌ای گونه های منقرض انسان در رسوبات غارها
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.