نه در کل این سی و هشت سال نکبت اثر، که میهن مان در اشغال آزار دهنده ترین، ابله ترین، بدترین، پلیدترین، جانی ترین، خبیث ترین، دزدترین، ذلت پذیرترین، سفاک ترین، شقاوت پیشه ترین، ضحاک ترین، ظالم ترین، عبث ترین، فاسدترین، قاتل ترین، کینه جوترین، گدا صفت ترین، لعین ترین، مزاحم ترین، مشرک ترین، نادان ترین، نامرد ترین، وقیح ترین، هیزترین، (بقیه این ” ترین ها ” را خودتان اضافه بفرمائید.) حاکمیت های جهان است؛ بلکه دست کم، در نیمی از این سالهای جانگیر، پدیده کارتون خوابی در کشور کوروش و داریوش به وجود آمده است. اما باید ببینیم که مردم ایران در این باره چه کرده و می کنند؟ و به این عظیم ترین جور و ستم کنونی در مملکت شان، نسبت به عده ای از مردم بی نوا و بی پناه کشورشان، چه واکنش هائی را نشان داده و می دهند؟ و جهت رفع کردن این مشکل بزرگ در کشورشان، به ویژه درون پایتخت آن، چه کاری کرده و می کنند و خواهند کرد؟!
بگذارید نخستین ” تلنگر ” را به خودمان که در برون از مرزهای کهندیارمان هستیم بزنیم. برخی از ما، فقط شنونده ی این خبرهای آزار دهنده می باشیم. بعضی از ما، دست اندر کار انتشار دادن گزارشات غم انگیز مربوط به وضعیت اسفناک این بی سر و سامان ها در خطه زرخیز میهن مان می باشیم. عده ای دیگر از ما، با منتشر نمودن تصاویر و مطالب مربوط به این ستم دیده ها، تلاش مان جهت کمک خواستن از مردم، برای یاری رساندن به این افراد در ذلت مانده و گرفتار کشورمان را به کار می بریم. اما هیچیک از ما و شما، تاکنون هیچ راهکاری را در این باره ارائه نداده و نمی دهیم!
مردم ستمدیده درون مرزهای کشورمان هم، به بهانه های گوناگون، از مسؤلیت بزرگی که در این رابطه بر گردن دارند شانه خالی می کنند. پس چه باید کرد؟ و چرا نسبت به این افراد بی خانمان، حتی یک راه حل کوچک و منطقی وجود ندارد؟ بعضی ها می گویند: ” چشم شان کور، می خواستند معتاد نشوند. ” ! آیا همگی این کارتون خواب ها معتاد هستند؟ دسته ای دیگر از مردم معتقدند: ” حتما کار بدی کرده اند، که دارند اینگونه عذاب می کشند.” ! آیا بقیه که در کاخ های مجلل خویش زندگی می کنند؛ و یا حتی آنهائی که در حال و هوای یک زندگی متوسط روزگار خویش را می گذرانند؛ هیچ کار بدی را انجام نداده اند؟ برخی از مردم نیز، بدون هیچ احساس دلسوزی برای این تکه های بدبخت و آسیب دیده پیکره ی میهن مان، در کمال بی تفاوتی، هیچ واکنشی نسبت به این جریان قابل تعمق، که در کشورشان وجود دارد، از خودشان نشان نمی دهند!
در ایران از دوران گذشته تا کنون، بیست و پنج درصد از مردم آن، از گروه ثروتمندان بوده و هستند. از کل جمعیت کشورمان، بیست و پنج درصد دیگر هم، فقط دست شان به دهان شان می رسد؛ که یک زندگی معمولی ولی آبرومندانه را برای خود و خانواده شان تدارک ببینند. اما پنجاه درصد از مردم ایران، در طوفان بیداد فقر و نداری، به تنه ی درخت هائی که در سر راه شان هست چسبیده اند؛ تا از آسیب این تندبادهای بی رحم در امان بمانند. بدیهی است که این پنجاه درصد، جهت زنده ماندن و حفظ نمودن آبروی ظاهری شان، یا به انجام دادن کارهای آمیخته به فساد درون اجتماع روی بیاورند؛ و یا زیر بار خفت های آشکار، تن شان را به هر اسارت اجتماعی، اعم از اعتیاد، دزدی، فحشاء ، و بسیاری دیگر از این دست کارهای خفیف کننده بسپارند. تا نزد بقیه مردم تقلید زنده ماندن را نموده باشند!
در میان بیست و پنج درصدی از مردم میهن مان، که دست شان به دهان شان می رسد؛ هستند کسانی که اگر بخواهند، می توانند روزی یک تومان(تومان قدیمی که فقط ده ریال بود؛ نه تومان کنونی، که وقتی یک ایرانی درونمرزی می گوید فلان چیز را یک تومن خریده ام؛ منظورش یک میلیون است. چون مفهوم تومان کنونی، با آن تومانی که ما در سه دهه ی پیش می شناختیم؛ کاملا تغییر نموده، که این نیز از مزایای حکومت لعنتی آخوندهای جبار است.) آری اگر فقط روزی یک تومان از سهمیه زندگی خودشان را، به فرد امینی که خودشان انتخاب می کنند بدهند؛ همه روزه(چنانچه جمعیت کنونی ایران را، 84 میلیون تن تخمین بزنیم)، بیست و یک میلیون تومان می شود. که با آن می توان برای هریک از این کارتون خواب های بی نوا در تهران، دست کم یک چادر سفری بخرند. که در جائی برای او یا آنها(در صورتی که یک خانواده باشند) نصب کنند؛ تا موقتا در زندگی شان، از شر سرما و نعمت های آنً! (باد و باران و طوفان و برف) عجب نعمت هائی؟!! در امان بمانند!
بعد نوبت کمک نهائی می رسد؛ که آن را هم باید به دست توانای کسانی سپرد؛ که در بخش بیست و پنج درصد از جمعیت کنونی ایران، که در لیست ثروتمندان آن دیار قرار دارند انجام شود. اگر آن بیست و یک میلیون مردمی که دست شان به دهان شان می رسد؛ روزی یک تومان به این کار اختصاص بدهند؟ ثروتمندان جامعه، مانند بازاریان و صاحبان و مدیران مؤسسات خصوصی و شرکت های بازرگانی و صنعتی در کشور، و سایر افراد این بخش، می توانند و بایستی که بتوانند؛ با کنار گذاشتن روزی ده تومان از درآمد های زحمت کشیده، یا حتی ” باد آورده ” خودشان را، برای این دسته از مردمان محروم ایران، که درون چادرهای اهداء کنندگان قبلی زندگی می کنند اختصاص بدهند. محاسبه اش مشکل نیست، از این ده تومان هائی که بیست و پنج درصد مردم دارای کشورمان روی هم بگذارند؛ مبلغی مساوی 420000000(چهار صد و بیست میلیون تومان) به دست می آید. که می توان با آن، یک واحد مسکونی کوچک دو اتاقه ساده تهیه نمایند؛ و هر بار دو کارتون خواب را در یکی از انها اسکان بدهند. حتما می فرمائید که با این مبلغ نمی توان یک واحد مسکونی دو اتاقه آماده کرد. عرض می کنم، اتفاقا می شود؛ چون آن خانه هائی که با همه کوچکی شان بالای هفتصد هشتصد میلیون فروخته می شوند؛ نیمی از این مبلغ را صاحبان بنگاه های معاملات ملکی، و محضردارهای کشور مالک می شوند. اما اگر این کار زیر نظر نمایندگان معتمد مردم به انجام برسد؛ احتمال زیادی وجود دارد؛ که با آن وسایل داخل ان ساختمان ها را، که برای زندگی دو تن کفاف بدهد را تهیه بکنند. چنانچه چنین نشود؛ بعضی از مردم(چه ثروتمند و چه کسانی که فقط دست شان به دهان شان می رسد)، عادت دارند که وسایل قدیمی خودشان را تبدیل به نو بکنند. بنابراین، می توان این وسایل دور ریختنی را، در آن خانه های کوچک، مورد استفاده آن کارتون خواب ها، که از خدای شان است که چنین بشود قرار دارد!
تلنگر این بار را، از آن باب بر سر خودمان و دیگران می نوازیم؛ که حس انساندوستی مان را از خمودگی خارج سازیم. و آن را در مسیر ایجاد بهبودی مردمان بی سر و سامان میهن مان قرار دهیم. تا هم عرق شرم را بر پیشانی با ته استکان مهر نماز زده مشتی آخوند بی وجدان بنشانیم؛ که مایه شرمساری همگی شان نزد جهانیان گردد. و هم به مردم دنیا نشان بدهیم، که ایرانی از دیرباز صفت نوعدوستی داشته، و نمی تواند نابرابری های اجتماعی را ببیند و تحمل نماید. از این دو مهم تر، آنست که در این کار بزرگ اجتماعی دستگیرمان می شود. که اگر بخواهیم، می توانیم در کوتاه مدتی، کاخ بی عدالتی های این حکومت ننگین و قدرت پرست و جانی را، از شالوده های هستی اش برکنیم؛ و با خاک یکسان گردانیم. اگر بخواهیم؟!
محترم مومنی