در یک فیلم مستند علمی، گزارش های خیلی جالبی، از منظومه های فضائی موجود در آسمان همه این افلاک مطرح شده بود. گوینده آن فیلم گفت، که دانشمندان تا کنون، دویست میلیون ستاره و سیاره را، که بیشترشان در منظومه خورشیدی خودمان، و در مسیر ” راه شیری ” وجود دارند را شناسائی کرده اند. دانشمندان همچنین تخمین می زنند؛ که میلیاردها ستاره و سیاره دیگر نیز در این جهان وجود داشته باشند؛ که هنوز هیچ ستاره شناسی، موفق به کشف نمودن آنها نگشته است!
توجه داشته باشید، که جهت شناسائی درصد کمی از این پدیده های آسمانی، تا چه مبلغی برای کشورهای دست اندر کار علوم فضائی، هزینه شناخت آنها، و مهیا ساختن ابزارآلات و مواد و ماتریال اولیه و نهائی این کارهای مهم خواهد شد؟ همچنین تصور بفرمائید، که به علت نیاز مبرم به ماده ای به نام بنزین، که سوخت بسیار زیاد موشک ها و ماهواره های فضاپیماها را تأمین می کند؛ در کدام قسمت از این کره ی خاکی، بیشتر از سایر بخش های دنیا است؟!
بدیهی است که پاسخ منطقی شما به پرسش بالا، قاره ی آسیا، بخصوص جنوب شرقی آن، به ویژه در برخی از سرزمین هائی، که در منطقه خاورمیانه، مخصوصا در حوزه خلیج همیشه پارس هستند باشد. آنگاه کمی اندیشه کنید، کشورهائی که علاقمندی زیادی به کشفیات فضائی دارند(بیشتر جهت آینده نگری و امکانات دسترسی به کراتی که ممکن است، موجودات زنده ای درون آنها زندگی بکنند.)؛ حتی اگر مانند ایالات متحده در قاره آمریکا، و روسیه در اروپای شرقی، که خودشان هم دارای اقیانوسی از نفت، در زیر زمین های ممالک خویش باشند. باز هم چشم طمع به نفت موجود در سرزمین های قاره آسیا، بخصوص در منطقه خاورمیانه، و به ویژه در سرزمین های موجود در اطراف خلیج همیشه پارس دارند. تا نفت های خودشان را ذخیره کنند؛ و نفت ارزان تری را، از ممالک دارای این طلای سیاه بخرند. تا که به همین بهانه بتوانند(مراوده اقتصادی با این کشورها در باب خرید و فروش این ماده معجزه آسا) روابط دوستی مستمری را، با ایشان به وجود بیاورند؛ که به این وسیله بتوانند؛ هم نفت آنان را به مصرف برسانند؛ و هم از دوستی و همپیمانی با ایشان بهره مند گردند!
چنین آرمان علمی بزرگی(دسترسی بشر به سایر کرات)، و مقوله پیشرفت های علمی در این باره، نیاز به هیچ توضیحی ندارد؛ که ممالک دست اندر کار امور فضائی، با کشورهائی مانند عربستان و ایران و کویت و عراق، که به ترتیب بزرگ ترین دارندگان منابع زیرزمینی نفت در حوزه ی خلیج پارس هستند. چنانکه امکان پذیر باشد، هرچند ظاهری با آنان دوستی کنند؛ و اگر این امکان نباشد، با به وجود آوردن تمهیدات موذیانه، هم نفت آنها را تقریبا به رایگان در انحصار استفاده خویش قرار بدهند. و هم درون آن کشورها، پایگاه های سیاسی – نظامی خودشان را برپا نمایند!
جهت سر و سامان دادن به چنین خواسته بزرگی، به دنبال دلائلی می گردند؛ که موارد بالا را برای شان شدنی کنند. ترفند فروپاشاندن حکومت پادشاهی ایران، و جایگزینی آن با حکومت روضه خوان ها و فالگیرهای ناقابل و بی هویت، موقعیتی بود که آمریکا به وجود آورد؛ و در این رهگذر، خودش را صد قدم از رقیب فضائی خویش، کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق جلو بی اندازد؛ کمک زیادی به آنها می کرد؛ اگر نوکرشان خمینی دجال، به آنها پشت نمی نمود؛ و به آن زودی، ” مرگ بر آمریکا ” را راه نمی انداخت؟!
بهانه فعالیت های هسته ای حکومت آخوندی در ایران، به ایشان کمک می کند. که اگر نتوانستند از درب وارد خانه ما بشوند؛ با هر کلکی که شده، خودشان را از پنجره های ایران به داخل آن برسانند. تا بیش از هزار گام از روسها پیشی بگیرند. روسها از دیرباز، می خواستند که با هر حیله ای، سیستم کمونیستی شان، را به درون مملکت ما سرایت بدهند. تا که ملت ایران را، دچار اوهام کمونیستی و مارکسیستی کنند؛ و مردم را علیه حکومت سابق کشور بشورانند. تا جلوتر از آمریکا، از مواهب موجود در سرزمین ما سود ببرند. که در این رابطه از رقیب خویش سکست خوردند!
همه می دانیم که بر سر گفتگوهای موسوم به ” مذاکرات هسته ای 1+5 با جمهوری اسلامی” چه آمد؟ و چه نتیجه ای نصیب طرفین این سناریوی هنوز پایان نیافته(که به این زودی ها هم به پایان نخواهد رسید.) گردید. از آن پس، گاهی مقامات حکومتی رژیم آخوندی، و گاهی نیز نمایندگان کنگره آمریکا و مجلس نمایندگان ایشان، ژست هائی در مورد منحل نمودن توافق جامع، میان ایران و پنج به علاوه یک را گرفته اند. تا با این روش بی حاصل، بر روی تمایل صد در صدی خودشان به نتیجه این قرارداد، ماسک دروغینی از نارضایتی خویش را بگذارند!
پرزیدنت باراک حسین اوباما، با آن نمایشات دیپلماسی مآبانه خودش، روابط ادامه دار پنهانی حزب دموکرات آمریکا با آخوندها را تثبیت کرد. اما اکنون که دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب این کشور گشته است. همان ژست های پیشین، منتها با دکوراسیون دیگری را ارائه می دهد. البته سید علی خامنه ای نیز، در چند سخنرانی خودش، تلاش کرد که چنین ژست هائی را به نمایش بگذارد. ولی به دلیل گرفتاری های زیادی، که اختلافات مقامات درون این رژیم اشغالگر و خودکامه وجود دارد؛ نتوانست حق مطلب را ادا کند. و مراتب نوکری خویش به ارباب استثمارگر غربی خودشان نشان بدهد. آنچه که مسلم است، موضوع ” برجام = برنامه جامع اقدام مشترک” در حال حاضر تنها وسیله ای است؛ که به راحتی مردم سراسر جهان، بخصوص دو ملت ایران و آمریکا را، چنان بر سر کار پاره گشتن این توافق پوشالی قرار می دهند. که آقایان از هر دو طرف، به منافع شخصی خویش بپردازند. باز آمریکائی ها، به خاطر حضور دموکراسی در کشورشان، خیلی هم نمی توانند سر ملت شان را کلاه بگذارند. اما در ایران کنونی، که با حاکمیت مشتی شارلاتان شیاد و آخوندهای قالتاق و سود پرست اداره می شود؛ که فقط در صدد ربودن همه دارائی های مردم ایران می باشند. نه فقط در این مورد خاص، بلکه در همه زمینه ها، چنان کلاه گشادی بر سر ملت ایران می گذارند. که نه فقط حقایق را نبینند؛ بلکه این ملت اسیر، به موجودیت خودشان هم شک داشته باشند!
بنابراین، نه آنکه هیچ سندی در مورد توافق هسته ای پاره نخواهد شد؛ بلکه چه بسا به دلیل همچنان بسته نگاه داشتن دست روسها، و پیش بردن برنامه های خودشان در تمامی زمینه های موجود، دست اندر کار تعیین و امضای قراردادهای دیگری خواهند شد؛ که هیچ نیازی به پاره کردن آنها مشهود نباشد؟!
بنا بر این ناچاریم، که همگی مان به عنوان ملت دربند ایران، ” تلنگر ” های جانانه را، هم به مغزهای زودباور خودمان، و هم بر هوشیاری به خواب رفته خویش بزنیم. که… چرا نشسته ایم و امروز و فردا می کنیم؟ اگر در موقعیت کنونی نجنبیم؛ اگر همچنان باز هم اجازه بدهیم؛ که در این خواب خرگوشی خویش باقی بمانیم؟ بلائی بر سرمان خواهند آورد؛ که شرایط کنونی عراق و سوریه و افغانستان، همینطور ترکیه که بی نصیب نمانده است. در حال تجربه کردن نتایج ساده انگاری های خویش می باشند!
محترم مومنی