” تلنگر ” بخش بیست و یکم، تلنگری به ارتفاع قله دماوند بر دشمنان حکومت پادشاهی پهلوی!

0
418

همه آدم های جهان، چه مشهور باشند و چه گمنام، به لحاظ خصوصیات اخلاقی شان، دارای ” جاذبه و دافعه ” هستند. چنانکه افراد فقط دارای جاذبه محض و یا دافعه زیادتر از جاذبه باشند؛ هیچوقت نمی توانند آدم های مورد قبول دیگران در اجتماع تلقی بشوند. از این جهت، کسانی در جوامع بشری موفق و مورد قبول همگان خواهند بود؛ که وجودشان، همزمان مخلوطی از جاذبه و دافعه را، به طور توأمان نزد دیگران به نمایش بگذارند. این مورد اگر بهترین و مؤثرترین روش پیروزی مردم درون جوامع گوناگون نباشد؛ دست کم یکی از بزرگ ترین آنها خواهد بود. زیرا دارندگان ” جاذبه ” خالی یا ” دافعه ” محض، جز دشمن در اطراف خودشان نخواهند داشت!

آخوند ابراهیم رئیسی، یکی از دست اندرکاران کشتار سال 67، که مدت کوتاهی است با حکم رهبر جمهوری اسلامی، به مقام شامخ و سودبخش ” تولیت آستان قدس رضوی ” منصوب گشته است؛ و یکی از شخصیت های رژیم آخوندی، جهت جانشینی خامنه ای، برای بعد از به درک واصل گشتن او می باشد. احتمالا مورد تأیید سران حکومت و مراجع دارای نفوذ حوزه ها نیز خواهد بود. اخیرا در جائی گفته: ” جریانی در حال تطهیر نظام سلطنت است. “!

به گزارش دیگربان، آخوند ابراهیم رئیسی بیان کرده: ” جریانی در فضای مجازی و رسانه ای، به دنبال مطرح کردن، تطهیر و تقدیس نظام سلطنت است. ” رئیسی همچنین افزوده: ” این یک تحلیل نیست، بلکه یک خبر است. یعنی اتاق ها و تیم هائی در حال تحقق این منظور، تشکیل گشته و فعال شده اند. ” رئیسی اضافه نموده است: ” عده ای می خواهند، جریان خبیث سلطنت، چه سلطنت پهلوی، چه قاجار و چه هر نظام شاهنشاهی دیگر، چنانکه بوده اند به مردم معرفی نشوند. ” تولیت آستان قدس رضوی ادامه داده است: ” شورای همآهنگی تبیلیغات اسلامی و مجموعه همراه، وظیفه دارند که به مردم بگویند؛ در دوران حکومت شاه چه اتفاقی در کشور افتاد؟  سخنرانی ها و بیان مطلب در خصوص انقلاب، بخصوص در صدا و سیما کلیشه ای شده است. “!

از آن جهت این مطلب را برای نواختن این شماره از ” تلنگر ” انتخاب کرده ام؛ که بر آنانی که حق دریافت نمودن یک یا چند ” تلنگر ” درست و حسابی را دارند؛ و یا نواخته شدن یک ” تلنگر ” جانانه حق مسلم ایشان است؛ و واجب ترین کاری که ما و همراهان مان در این برهه زمانی باید که حتما به انجام برسانیم. کوفتن چندین ” تلنگر” گویا و مفید، نه فقط بر سر دشمنان خود و میهن مان، بلکه بر سر کسانی مانند این آخوند بی قابلیت، و بقیه این اشغالگران جنایتکار باشد. که…… !!

یک – هر گاه خواستند از حکومت پادشاهی پهلوی حرفی بزنند؛ ابتدا دهان کثیف شان را آبکشی بکنند؛ سپس به خویشتن اجازه بیان نمودن چنین گزافه هائی را بدهند. فردی مانند ابراهیم رئیسی، که تفاوت حکومت پادشاهی با یک نظام سلطنتی را نمی داند؛ چگونه به خودش اجازه سخن گفتن در این رابطه را داده است؟!

2- آخوند مفتخور ابراهیم رئیسی، که اکنون از شوق احتمال رسیدن به رهبری انقلاب شوم اسلامی، با دم مبارک خویش، در حال گردو شکستن است. اگر آنقدر شعور ندارد، که حکومت پهلوی و رژیم سلطنتی مشتی فلان الدوله های قجری را، در کنار یکدیگر قرار می دهد. بهتر است قبل از پرداختن به سخنان بعدی اش در روزهای آتی، خفه شود و دهان کثیف اش را ببندد!

3- ابراهیم رئیسی یاوه سرا پاسخ بدهد؛ در دوران حکومت پادشاه فقید اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، چه اتفاقی افتاده بوده، که او شورای همآهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، و مجموعه همراه آن را موظف نموده، که از اتفاقی که در دوران حکومت پادشاه میهن پرست پهلوی افتاده به مردم بگویند؟ اگر مراد وی رویداد ننگین و ایران برباد ده انقلاب شوم و پلید اسلامی شان است؟ باید بداند که این مورد، یکی از سندهای بسیار معتبر از حضور همزمان ” جاذبه ” و ” دافعه ” در جریان مدیریت آن شادروان در سرزمین اهورائی او، و عده ای از آحاد ملت وی، که هنوز به مرز ناسپاسی نرسیده بودند می باشد. نزد میهن پرستانی که اقدامات صحیح و ترقیخواهانه آن پادشاه ایراندوست را، با همه وجودشان قبول نموده و به آن مباهات می داشتند. همه اش حاوی ” جاذبه ” و افتخار بود. و از دیدگاه فریب خوردگانی مانند چپی های آموزش دیده در کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق، و نیز دانش آموختگان عضو کنفدراسیون دانشجوئی در ینگه دنیا، که همگی ایشان از جاسوسان سازمان اطلاعات و جاسوسی برونمرزی آمریکا ” سیا ” ( سی ، آی ، ای ) در آمریکا بودند؛ ” دافعه ” تلقی می گردید. موجب رخ دادن آن انقلاب ویرانگر شدند؛ و ایران و حکومت شایسته و با صلاحیت آن را، به روز سیاه انقلاب زدگی نشاندند!

 شما و رهبر و عده ای دیگر از آخوندهای رژیم منفورتان، که از دوره دیده های کلاس جاسوس پروری مسکو هستید؛ بدانید و آگاه باشید، که همین به قول شما جریان و اتاق ها و تیم های فعال در فضای مجازی و رسانه ای، که در صدد مطرح کردن و به تثبیت رساندن قداست و پاکی حکومت پادشاهی پهلوی در ایران می باشند. جهت واقعیت بخشیدن به آرمان بزرگ شان، و برای ایجاد روسیاهی بیشتر برای رژیم دیکتاتوری جمهوری تان، و استقرار دوباره سامانه پادشاهی در کشورشان، از هیچ کوششی فروگذاری نخواهند کرد. چنانچه تا کنون فقط روزها در فعالیت بوده اند؛ از این پس شبانه روز به کار میهن پرستانه خودشان خواهند پرداخت!

چرا که یک آن، یک ثانیه، یک دقیقه و یک لحظه از آن حکومت میهن پرستانه، که سراسر پنجاه سال حاکمیت اش در ایران، جز به سربلندی این کهندیار، و رشد و ترقی مردم میهن پرست آن نمی اندیشید؛ به اندازه تمامی این سی و هشت سال نکبت حضور شما جنایت پیشه گان اشغالگر، نزد مردم ایران ارزش، برتری و ارجحیت دارد. تا جائی که دو پادشاه بزرگ و ایرانساز پهلوی، اعلیحضرت رضاشاه کبیر، اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، چنان در مسیر عشق ورزیدن به ایران و ایرانی گام بر می داشتند؛ که مهر میهن و عشق به هم میهنان خویش را، با آنچه که دشمنان آنها و ما از آن دو می خواستند تا بر مسند خویش باقی بمانند معامله ننمودند!

این دو پادشاه بی همتا، از مقام ریاست بر یک سرزمین هزاران ساله، بزرگ، زیبا، ثروتمند و آکنده از نعمت های بی نظیر دست برداشتند؛ تا که قطره خونی از بینی یک ایرانی نچکد. و هیچکس در این رهگذر آسیب نبیند. چرا که آنقدر شناخت از ایرانیاران حقیقی و راستین داشتند؛ که بدانند سرانجام پیروزی همه جانبه با ملت بزرگ این سرزمین خواهد بود. و ایشان دشمنانی مانند شما اشغالگران جانی و دزد و قاتل را، برای همیشه از سرزمین اهورائی خویش خواهند راند. آقای ابراهیم رئیسی نابخرد، بعید می دانم که جنابعالی رنگ رهبر شدن تان در حکومت در حال انقراض خویش را ببینید. پس از ادای سخنان بیهوده دست بردارید؛ که ایرانبانوی ما به زودی، همگی تان را از دیار خویش خواهد راند. و صاحبان اصلی خود را در آغوش مادرانه اش خواهد پذیرفت!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیتصاویر ادای احترام مردم به آتش‌نشانان
مقاله بعدیصادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه: روحانیون معتقد به جدایی دین از سیاست٬ نقش نفوذی را بازی می‌کنند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.