همه ساله در روزهای ” دهه ی زجر ” ، مناسبت های گوناگونی توسط ایادی رژیم خونخوار اسلامی در ایران برنامه ریزی شده و به اجرا گذاشته می شوند. یکی از این برنامه های خاص، تقدیر شدن از برگزیدگان جایزه کتاب است؛ که امروز سی و چهارمین آن، با حضور شیخ حسن روحانی برگزار گردید. وی طبق معمول، کمی در حاشیه موضوع جلسه بیاناتی را ارائه داد؛ سپس براساس سنت آخوندی همه روضه خوان ها، سری هم به صحرای کربلا زد!
اینروزها، پرطرفدارترین صحراهای کربلای بین المللی، موضوع مخالفت پرزیدنت دونالد ترامپ با ” برجام ” ، و تهدید هائی است؛ که وی در این رابطه داشته، و علیه مجریان دولت سابق کشورش، و هم نمایندگان مذاکره کننده از سوی دولت حسن روحانی، ایشان را به چالش می کشد. ظرف مدتی که این مورد از سوی ترامپ مطرح گشته، غیر از چند مسئول دست چندمی رژیم ملاها، شخصیت های مهم دیگر در این باره اظهار نظر رسمی نکرده بودند. اما امروز، هم سید علی خامنه ای در جمع سران و فرماندهان نیروهای مسلح از هر دو گروه(آرتش و سپاه ) در باب تهدید حمله نظامی آمریکا به ایران سخنان ” صد من یک قاز ” خودش را بیان کرده است. و هم رئیس جمهور در مراسم سالیانه تقدیر از برگزیدگان جایزه کتاب، در ارتباط با دیدگاه ترامپ علیه ” برجام ” مطالبی را عنوان نمود!
روحانی از نظرتنگی های مخالفان ” توافق هسته ای ” دولت اش با 1+5 در داخل ایران گله مند بود. وی اشاره کرد: ” بعضی ها می گفتند، در مذاکرات سر شما کلاه گشادی می گذارند؛ ما می گفتیم، چون عمامه داریم نمی توانند. ” او از مفید بودن توافق ” برجام ” هم برای منطقه و هم برای همه جهان داد سخن می داد؛ و پاسخ خودش به مخالفان داخلی را، با تقدیم کردن یک ” مجیز ” درست و حسابی به خامنه ای ارائه کرد و گفت: ” وقتی که داخل مذاکرات بودیم، و آقایان از درون کشور ما را مورد فشار قرار می دادند؛ یکباره مقام معظم رهبری، با پیشنهاد ” نرمش قهرمانانه ” ، حضرات را ناگزیر به سکوت فرمودند. “!
این لاطائلات رئیس جمهور دولت امید و تدبیر، چنان عاری از محتوا و هرگونه امیدواری و تدبیری بیان شده است؛ که حتی خودش هم به وضوح می داند؛ که با دادن این باج های زبانی به خامنه ای، شاید بتواند خاطر تملق پذیر رهبر شان را ارضاء کرده و ملایمت وی را، نسبت به رئیس جمهور و کابینه اش جلب نماید. اما دشمنان تندروی اصولگرای خودش را، بیش از پیش نسبت به دولت اصلاحات بدبین تر و انتقامجوتر نیز خواهد ساخت. اینهمه خوش خیالی آخوند حسن روحانی، هیچ ربطی به خصلت ” اعتماد به نفس ” در وی ندارد. بلکه از نهایت بی خردی او و دولتمردان وی نشأت می گیرد؛ که خودشان را برای انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم در خرداد 96 به آب و آتش می زنند. تا باری دیگر سکان کشتی به گل نشسته جمهوری ننگین اسلامی شان را به دست بگیرند؛ و روزگار مردم نگونسار ایران را، از اینی که هست سیاه تر و آشفته تر کنند!
در این روزها، اگر یک جو عقل در سر سران حکومت منفور آخوندی باشد؛ می بایست با توجه به شایعات مربوط به تهدیدهای حمله نظامی به کشور، به جای برگزاری مراسم تنفر برانگیز سالیانه گرامیداشت بیست و دو بهمن شوم 57، به دنبال یافتن راه حل های کارساز، جهت جلوگیری نمودن از به وقوع پیوستن چنین مورد نابودکننده ای باشند. ولی همه می دانیم، که این نامردمان بی اصل و نسب و نادان به یاد می آورند؛ که آخوند خرفت و کودن، خمینی دجال، در طول هشت سال جنگ تحمیلی با عراق، پیوسته معتقد بود که : ” جنگ برای ما نعمت می آورد ” !
آن موقع همگی مان به ریش وی می خندیدیم که یاوه سرائی می کند؛ آری درواقع یاوه سرائی هم بود. لیکن پس از نوشانده شدن جام زهر نخستین توسط شیخ رفسنجانی معدوم و احمد خمینی به رهبر انقلاب، سالیان سال به بهانه جبران کردن ضایعات جنگ و ترمیم خرابی ها، از دادن حقوق های مادی و معنوی مردم ایران طفره رفتند؛ و سرمایه های خودشان را افزایش دادند!
بر همین اساس اخیرا نیز، با نمایش دادن پرتاب موشک به فضا، در حال چیدن برنامه های بهانه درست کن، جهت روی دادن یک جنگ نظامی دیگر به کشور می باشند. تا از این طریق، باز هم دهان های مردم را ببندند؛ و زبان های شان را لال گردانند؛ تا همچنان کسی به خودش اجازه ندهد؛ که برای نگرفتن هشت ماه حقوق از محل کارش، جلوی مجلس متحصن شود. تا هیچیک از آحاد ملت، نتواند برای وجود تبعیضات اجتماعی موجود در کشور، مسؤلان نادان حکومتی را مورد پرسش قرار داده و لب به اعتراض بگشاید. هرچند که چنان بلائی بر سر مردم آورده اند؛ که یک ارزن شهامت برای حق طلبی در وجودشان، کوچک ترین معنائی از اعراب را ندارد!
بی خردی محض خواهد بود، اگر که تصورمان این باشد؛ که در بین اعضای هر فامیل ایرانی درون میهن مان، همگی شان شجاعت باخته و نادان و بی تفاوت باشند. همانگونه که به غلط بگوئیم؛ فقط ما ایرانیان ساکن در خارج از کشور، دارای عرق میهن پرستی و عشق بی انتها به خانه پدری و مام میهن مان هستیم. بسیارند عزیزان هم میهنی، که در این رابطه دلسوخته تر از ما نیز هستند. اما تفاوت ما با ایشان در یک امر است؛ تا کسی از میان ایشان، دل به دریا نزند و اعتراضی را مطرح نکند؛ دیگران هرچند که بر همه کمبودها نیز واقف باشند؛ باز هم منتظر می مانند، تا کسی جگرکند و پیش بیفتد؛ تا بقیه هم به دنبالش روانه شوند!
از اینرو، از داناهای درون هر فامیل کوچک و بزرگی بخواهیم؛ اگر راحت طلب نیستید؟ اگر دل تان برای ایران و ایرانی شور می زند؟ اگر نسبت به شرایط موجود در کشور، و بسیاری از پلیدی هائی که دامنگیر هموطنان گشته، احساس مسؤلیت می کنید؟ و اگر بر این حقیقت آشکار(تا نگرید طفل، کی نوشد لبن؟) آگاهی کامل دارید؟ از همین حالا با خودتان عهد ببندید؛ هرکجا به فامیل دور یا نزدیک، به همکاران همدل و یکرنگ، به دوستان شفیق و سنجیده، به همسایه ای فهیم و انسان برخورد نمودید. که گوشه هائی از وظایف ملی خودشان را به وادی فراموشی سپرده اند؟ اما شما هرگز فراموش نفرمائید؛ که این افراد را با کمال حسن نیت و حس بشردوستی خویش، به ” تلنگر” های کوبنده و سازنده ای میهمان کنید. تا خودشان را از شر یک قاعده کاملا اشتباه(منتظر یک رهبر و پیشوای پرچم به دست و پیش قراول) ننمایند. تا آنچه را که به مصلحت خود و خانواده و میهن شان تشخیص می دهند؛ بدون در انتظار نشستن جهت به پاخیزی دیگران و پیگیری بعدی خودشان، از ننگ رکود بی جا و شرمساری بی تفاوتی نسبت به سرنوشت خود و میهن شان برهانند!
محترم مومنی