” تلنگر” بخش بیست و پنجم، اشغالگران مزدشان را از فلسطینی ها گرفتند!

0
311

هشت ماه دیگر، دقیقا سی و نه سال کامل از حضور جمهوری بیدادگر و دروغپرداز و جنایت پیشه حاکمیت ضد ایرانی اسلامی در ایران خواهد گذشت. در طول اینهمه سال، کمک های بی وقفه سران خونخوار این رژیم اشغالگر و جانی و دزد به فلسطینیان، امری دائمی و بدون توقف بوده است. یکی از دلائل عمده حمایت آخوندها از بشار اسد نیز، استفاده کردن ایشان از مرزهای بین سوریه و لبنان، جهت رساندن انواع کمک های شان به حزب الله لبنان و حکومت خودگردان فلسطین است. به همین خاطر، مردم ایران در یک واحد زمانی، دو زیان بزرگ را متحمل می شوند(ارسال پول و مهمات کشورشان به فلسطین، و چرب کردن سبیل رئیس جمهور سوریه، که اجازه استفاده از مرزهای کشورش را به جمهوری اسلامی بدهد!

شاخ به شاخ شدن چهل ساله ملاها با اسرائیل نیز، فقط و فقط به خاطر کمک های تسلیحاتی فراوان آخوندها به حزب الله لبنان و اعراب فلسطینی است. که در اثر آن، حماس با امکانات بیشتری می تواند به اسرائیل حمله کند. جریانی که اختلاف میان اعراب فلسطین و یهودیان اسرائیل را موجب گشته، و مسلمان های ساکن در این منطقه با بنی اسرائیل را، به یک جنگ فرسایشی مبتلا نموده، که صدالبته به نفع قدرت های بزرگ در جهان نیز می باشد؛ از قرار مندرجات زیر است!

پول پرستی فلسطینیان و رندی اسرائیلی هاست؛ که موجب شکل گرفتن این جنگ فرسایشی شده است. در هنگامه فراگیر شدن جنگ دوم جهانی، که انگیزه دشمنی آشکار آدولف هیتلر با یهودیان دنیا، باعث برپائی آن گردید. ایشان را واداشت، که برای نجات جان خودشان از سوخته شدن در کوره های آدم سوزی دیکتاتور آلمان، و همدست ایتالیائی او ” موسولینی “، به جاهای امن گیتی بگریزند. یکی از جاهای مورد استفاده آنها، اراضی میان اردن و لبنان و سوریه بود؛ که متعلق به اعراب فلسطینی که در این محل سکنی داشتند بود!

یهودیانی که به آن منطقه می گریختند؛ به دلیل بودن ” اورشلیم ” در آن مکان، مایل بودند که برای همیشه در آنجا ساکن گردند. از اینرو، با دادن مبالغ بیشتر از قیمت اصلی و معمولی خانه های فلسطینی، آنها را از آن زیاده طلب ها می خریدند. تا جائی که مردم فلسطین، آنقدر برای به دست آوردن پول بیشتر حریص می گشتند؛ که هر دو سه خانوار می رفتند در یک خانه زندگی می کردند؛ تا خانه های خودشان را به مبلغ گزاف به یهودیان مهاجر بفروشند!

آرام آرام بیش از نیمی از مسکونی های فلسطینیان، توسط یهودی ها خریده شد و ضبط گردید. آنها فقط به خریدن خانه های اعراب آنجا اکتفا ننمودند؛ بلکه با تخریب کردن خانه هائی که اضافه بودند؛ و به سبب کهنگی آنها مورد نیاز ایشان نبود. در آنجا به ساختن امکانات شهری مناسب برای خودشان دست زدند. وقتی که جنگ جهانی دوم، در سال 1945 میلادی خاتمه یافت؛ و چند ماه بعد از آن، با ابتکار کشورهای برجسته گروهی که اصطلاحا متفقین نامیده می شدند(آمریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه، که علیه متحدین که هیتلر و موسولینی بودند جنگیدند.)، و با همکاری یکدیگر توانستند، دیکتاتور نازی و متحد وی موسولینی را شکست بدهند. پس از برقراری آرامش نسبی در دنیا، اقدام به تشکیل دادن سازمان ملل متحد کردند؛ و در کنار آن، نظامیانی از همان کشورها، تشکیلات ” ناتو ” را نیز راه اندازی نمودند. تا در موقعیت های اضطراری به کمک کشورهای مورد تهاجم قرار گرفته بپردازند!

هنوز دو سال کامل از تشکیل شدن این دو سازمان نگذشته بود؛ که صاحب نفوذان کلیمی ساکن در آن اراضی که از فلسطینیان خریده بودند؛ با بیان دلائل کافی، از سازمان ملل متحد درخواست به رسمیت شناخته شدن کشور اسرائیل را نمودند. سازمان هم این کشور نوبنیاد را به رسمیت شناخت؛ و  از آن به بعد اسرائیل هم از اعضای سازمان ملل متحد گردید. از آن پس تا کنون، به خاطر اعتراض اعراب مسلمانی که پیش تر در منطقه سکونت داشتند. تقریبا از هفتاد سال قبل تا حالا، این جنگ فرسایشی میان دو کشور ساکن در یک سرزمین ادامه یافته است. هر جنگی در کنار رزمندگان آن، به افزارآلات جنگی نیاز دارد؛ بر این اساس، هم اسرائیلی ها و هم فلسطینیان، سلاح های مورد نیاز خود شان را، از کشورهائی که سازنده تسلیحات جنگی می باشند خریداری می کنند. همین ممالک سازنده وسایل تسلیحاتی، خودشان در تیزتر کردن شعله های آتش جنگ میان این دو مدعی مالکیت در آنجا نقش قابل توجهی دارند. اما در ظاهر امر، جهت خواباندن شراره های یک جنگ بی امان، به اجرای انواع نمایشات تبلیغاتی می کوشند!

در این میانه، حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی در ایران، از همان سه دهه و اندی پیش، مدام سنگ فلسطینیان را به سینه می زنند؛ و برای مجهز کردن آنان به سلاح های مورد نیازشان، و نیز ارائه کمک های مالی به آنان، از هیچ کوششی در این مسیر فروگذاری نمی کنند؛ همانطوری که اسرائیل هم، از کمک های دیگران بخصوص کشور آمریکا برخوردار می باشد. تا جائی که بسیاری از امکانات مورد احتیاج خود مردم ایران، بخصوص فرزندان کودک و نوجوان و جوان میهن مان را، در سرزمین فلسطینیان برای رفاه آنها تأمین می نمایند!

در نخستین سفر خارجی پرزیدنت ترامپ، که در منطقه خاورمیانه انجام گرفت؛ وی ابتدا به عربستان رفت؛ و سپس به اسرائیل نزد متحدان نظامی – سیاسی آمریکا رفت؛ بعد از آنجا راهی دیدار با محمود عباس رئیس بخش خودگردان فلسطین شد. مذاکرات و تصمیمات ترامپ با ملک سلمان امیر عربستان سعودی، در باره قرارداد بسیار مهم 460 میلیارد دلاری خریدن سلاح های جنگی توسط سعودی ها از آمریکا است. تا ایشان سلاح به عربستان بفروشند. معامله ای گزاف میان آنها انجام گردید؛ و در جریان این بده و بستان سیاسی – اقتصادی، صد و ده میلیارد اول معامله پرداخت شده است؛ و قرار است که سیصد و پنجاه میلیارد دلار بقیه هم، در طول ده سال آینده پرداخت بشود!

به عبارتی دیگر، آمریکا تسلیحات نظامی به عربستان بفروشد؛ و در ازای آن، اینهمه پول را از آنها بگیرد. بدیهی است که چنین معامله هنگفت و جهت دار و مهم در قرن جاری، به یک دلیل با اهمیت و اضطراری صورت پذیرفته است. سعودی ها برای مبارزه با سرکردگان رژیم آخوندی، و یا محافظت خویش از حملات احتمالی آنها به کشورشان، ضمن خریدن اینهمه سلاح جنگی از آمریکا، برنامه ائتلاف میان کشورهای عربی خاورمیانه در برابر جمهوری اسلامی را هم پیشنهاد کرده است!

چندین کشور عربی با این ائتلاف موافقت نموده اند؛ از جمله محمود عباس رئیس فلسطینیان هم، که نزدیک به چهل سال متمادی از خوان کرم بی دلیل مسؤلان حکومت ابلهان اسلامی تغذیه می شوند؛ و از انواع و اقسام سلاح های رایگان متعلق به ایرانیان برخوردار می گردند. نسبت به ارباب  با چنین خیانت آشکاری پاسخگو شده است. آخوندها حق شان است که به خاطر کارهای اشتباهی که می کنند؛ و از سرمایه های ملی ایرانیان جهت دوام حکومت منفور خودشان حاتم بخشی می نمایند؛ با این کنش محمود عباس مواجه بشوند. اما آیا ایرانیان هم حق شان است، که به دلیل ناکارآمدی های رژیم اشغالگران تازی تبار در کشورشان، از اینگونه زیان های ناخوشآیند صدمه ببینند؟!

در این برهه زمانی که بسیاری از ساکنان این کره خاکی، همینطور ایرانیان نیز، به خیلی از امکانات الکترونیکی دسترسی دارند؛ بعید است که مردم ایران، یا دست کم صاحبنظران مسائل بین المللی در کشور، به ویژه آنانی که در امور سیاست های بین المللی تبحر دارند؛ این خبر را نشنیده باشند. اگر شنیده اند و پاسخی به آن نمی دهند(که تاکنون واکنش میهن پرستانه ای در این باره نشان نداده اند. پس مستحق دریافت کردن کوبنده ترین ” تلنگر” های هشدار دهنده می باشند؛ تا به خود آیند و بیش از این اجازه ندهند؛ که حکومت تروریست پرور و قاتل آفرین آخوندی در سرزمین اهورائی ایشان، چنین خطرهای بزرگی را برای مردم ایران به وجود بیآورند!

حالا که مردم ایران در نهایت بی خردی، با افتخار برای طولانی تر شدن حکومت اهریمنان در کشورشان، با رفتن به پای صندوق های رأی، کمک شایان توجهی به آخوندها کرده اند. و تا این زمان به آنها اجازه کمک های بی دریغ به فلسطینیان را داده اند. و با شرکت در انتصابات از پیش مهندسی شده ملاها در کشورشان، به شیخ حسن روحانی رأی داده اند؛ بدنیست کمی هم به ایران و سایر مردم آن بی اندیشند. اگر به فکر باشید و جلوی تعرض به کشورتان از هر سوئی که باشد را بگیرید؟ پیشاپیش سپاسگزار میهن پرستی و نوعدوستی تان هستیم. اما اگر فقط بلدید در نوکری سران تبهکار و بی مروت رژیم باقی بمانید؟ پس صدها تلنگر سنگین و انتقام جویانه نثارتان باد. که جز بدبختی و پلیدی و پیسی برای سایر مردم ایران، هیچ هنر دیگری ندارید!

محترم مومنی

مقاله قبلیتیم فوتسال زیر ٢٠ سال ایران قهرمان آسیا شد
مقاله بعدیحل معمای زمین لرزه های مرموز
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.