مسأله عملیات تروریستی در جهان، سابقه ای نسبتا طولانی در دنیا دارد. پیش تر، یک فرد مهم سیاسی مورد حمله تروریستی واقع می شد. اما در دو دهه اخیر در گیتی، شائبه های ترور مردم عادی و بی گناه، و افرادی را که دست شان دور از آتش سیاست نیز هست؛ به چنین مصیبت هائی دچار گردانده، و ایشان را هم به کشته شدن کشانده است. بر مبنای ضرب المثل زبان شیرین پارسی: ” چنانچه جائی آتش بگیرد، خشک و تر با هم می سوزند. ” و اکنون همان شرایط برای ساکنان این کره خاکی به وجود آمده، و خشک و تر یکجا در حال سوختن می باشند!
بدیهی است که بسیاری از کنش های منفی مردم در هر کجائی که زندگی می کنند؛ در دو امر زیربنائی مادی و معنوی ریشه داشته باشند. مادی خواهند بود، چنانچه جنبه های سودجویانه در آن رخنه کنند. معنوی جلوه خواهند نمود، اگر که مدارج ترقی کردن های قدرت پرستانه در آن ایفای نقش نمایند. چرا که همه انجام شدنی های روزگار کنونی در جهان امروز، یک سرشان به مادیات، و سر دیگر آنها به معنویاتی بند می باشند؛ که در زندگانی مردم دنیا نقش کلیدی و تعیین کننده دارند؛ و موجب فرو افتادن یا رشد نمودن ایشان را فراهم می سازند!
در گذشته، که بخش تصمیم گیری در جائی، نسبت به بزرگ یا کوچک بودن آن، بر عهده یک نفر که همه کاره آنجا بود قرار داشت؛ کدخدا در روستا، بخشدار و فرماندار و شهردار و استاندار در محل حاکمیت خودشان، مسؤل رویدادهای خوب و بدی که در منطقه زیر نظارت و ریاست آنان اتفاق می افتاد بودند. رعایت سلسه مراتب در مسؤلیت پذیری شان هم، از کدخدا به بخشدار و از او به فرماندار و سپس به شهردار و استاندار در حرکت بود. سپس تمامی اینها در یک گزارش مفصل به وزارت کشور انتقال می یافتند؛ تا جناب وزیر با کیاست سیاستمدارانه خویش، مشکلات پیش آمده را حل و فصل بفرمایند؛ و دلائل رخ دادن آن اتفاقات ناگوار در مملکت را از میان بردارند!
ولی متأسفانه در موقعیت کنونی در میهن ما، چنین سلسله مراتبی اگر هم وجود داشته باشند؛ آنقدر رابطه ای انجام می گیرند؛ که در هر سطر گزارشی که به دست مسؤل مربوطه می رسد؛ جناب شان به دنبال یافتن مطلبی و موردی ناب در گزارش مورد نظر خویش، جهت به دست آوردن بهره ای معنوی یا سودی مادی می گردد. بر همین اساس ایشان نیز، هیچ کاری یا برنامه ای، برای به درستی به انجام رساندن مشکلات آنها انجام می دهد؛ و نه به خوبی نتیجه مطلوب را نصیب ملک و ملت می نمایند!
در نهایت تأسف، کسانی که از نزدیک به چهار دهه پیش تا کنون، مدیریت سرزمین بزرگ و باستانی و دارا و زیبای ما را به دست های بی کفایت و نا کارآمد خود گرفته اند؛ بیش و پیش از آنکه به منافع ملی مردم در کشور بها بدهند و به آن توجه داشته باشند. در صدد رساندن خود و فامیل شان، به درجات بالای مادی و غیر مادی خویش هستند؛ که عدم دسترسی آنها به جایگاه و ثروتی که در نظر گرفته اند؛ از ایشان دیوانگان افسار گسیخته ای را می سازد؛ که جهت دستیابی به اهداف غیر انسانی و ضد ایرانی خودشان، به هر کاری که تضمین کننده منافع شخصی ایشان باشد می پردازند!
جنگ و صلح ماههای اخیر، میان دو شخصیت اول و دوم رژیم اشغالگر آخوندی در ایران، به چنان وجهی از آشکاری آن نمایان گشته است. که هر فردی می تواند با مشاهده حمله های بیانی و غیر مستقیم سید علی خامنه ای و حسن روحانی به یکدیگر، به سطح و عمق اختلافات این دو، در زمینه های مدیریتی آنها در کشور پی ببرد!
ما مردمی هوشمند و صاحب درایت هستیم. چنانچه یک تمثیل بین المللی گفته: ” اگر هوش ایرانی و دقت ژاپنی را در هم بیآمیزید؟ جهان در اختیار دارنده ی این دو امتیاز خواهد بود. ” ؛ حال با این وصف، چرا مردم ایران تا کنون، به این امر مهم نرسیده اند؛ که هیچیک از دارندگان قدرت سیاسی در کشورشان، کمترین کار مثبتی جهت رشد و ترقی این مردم نمی نمایند؟ تحلیل رفتن زمینه های هوشمندی ایشان نیست؛ که چنین مشکلاتی را برای آنها پیش آورده است. بلکه حاکمیت اهریمنی کنونی در کشورمان، با به وجود آوردن انواع معضلات فردی و اجتماعی برای مردم ایران، چنان دست و پای ایرانیان را بسته است؛ که خیلی هنر داشته باشند، فقط می توانند به خویشتن بپردازند؛ و در نهایت مشقت، فقط بتوانند به روز زندگی بکنند. اگر هم بلائی سرشان بیاید، چه بسا قادر به درک آن هم نباشند؛ چه رسد به رفع نمودن آن و خلاص کردن خودشان؟!
مزوران و جانیان حکومت منفور اسلامی به درستی دریافته اند؛ که دمیدن صبح دولت شان به انتها رسیده، و به زودی شامگاه و پایان یافتن آن را شاهد خواهند بود. همانطوری که به خوبی می دانند؛ این مردم به ستوه آمده از شر وجود این نامردمان حکومتی، جعبه های باروتی هستند، که به مجرد برخورد یک جرقه بر چنان جعبه آکنده از باروت، آنچنان شعله ور خواهند گشت؛ که آب های اقیانوس هم، جلوگیر انتشار شراره های غیظ و نفرت ایشان به دستگاه حاکمه نخواهد بود!
یک ” تلنگر ” مهرورزانه بر قامت میهن پرستان ایرانی کافی است؛ که به ایشان یادآوری نماید؛ بیش از آنکه شما از این جانیان وحشت دارید؛ آنها از تک تک شما در واهمه می باشند. خودتان را دست کم نگیرید؛ و با اعتماد به نفس کافی و کامل، بر اندام نفرت انگیز حکومت شان بتازید؛ و مشاهده کنید که به چه آسانی خودشان را، از تماس شعله های خشم شما دور و مخفی می نمایند؟ کافی است که همگی تان، با در دست داشتن ” تلنگر ” های دشمن شکن، به پا خیزید و به سوی دشمنان حتمی خود و اشغالگران میهن تان بشتابید؛ تا از بهره بدون تردید آن سود مورد نظرتان را به دست بیآورید. بسیاری از هم میهنان شما، به ویژه در میان آرتشیان میهن پرست کشورمان، حتی در بین سپاهیان پاسدار هم، در انتظار آن هستند؛ که شما برخیزید و حاکمیت جمهوری پلید اسلامی را، مورد هجوم و یورش خشم میهن پرستانه خویش قرار بدهید. تا آنها نیز به ندای سرنوشت ساز شما پاسخ مثبت بدهند؛ و به یاری تان بیایند. تا همگی تان یکصدا و همرزم و متحد، بر این دژخیمان وحشی بتازید؛ و همگی شان را ” تلنگر ” باران کنید!
شما ملت ایران به هیچوجه تنها نیستید؛ بسیارند کسانی از همین دولتی ها و حکومتی ها، که ایشان نیز از ستم آخوندهای زیاده طلب و جنایت پیشه به تنگ آمده اند. اما در مقام مقایسه، تعدادشان در حد شما نیست؛ که شخصا به این مهم دست بزنند. همانگونه که اقدام کنندگان به شکل گیری چنین حاکمیت اهریمنی در ایران، مورد لعن و نفرین دائمی همگی ما می باشند. شما کوشندگان راه رساندن ملت به سرمنزل آزادی نیز، زین پس در کل تاریخ ایرانزمین، به عنوان نجاب بخش های یک سرزمین اهورائی و ملتی آریائی، از یوغ استبداد حاکمیت جاهلانه اسلامی شهرت خواهید یافت!
از حضور چند سلول داعشی مخفی در کشورتان، هیچ واهمه ای نداشته باشید. زیرا مطرح کردن چنین امری، از سوی سران قدرت پرست و زیاده طلب جمهوری وقیح اسلامی است؛ تا که اسباب وحشت شما را به وجود بیآورند. و طبع سربلند آزادیخواهی تان را، با برپائی چنین نمایشات مذبوحانه ای، به پائین بیاورند و از والائی اش بکاهند؛ تا شما را در موضع ضعف و خلسه روانی قرار بدهند. در بازی شطرنج، اگر نخواهید که از رقیب شکست بخورید؛ ناگزیر به حمله کردن هستید. اکنون در بازی شطرنج نجات دادن خود و میهن تان، از یک مصیبت سه دهه ای، از چند داعشی که ارباب مخفی و نوکر آشکار همدیگر می باشند؛ هراسی به دل راه ندهید؛ به پا خیزید و بر دشمن بتازید، تا با حمله پیروزمندانه تان، قافیه حیات سیاسی این بدنامان روزگار را، چنان بر آنان تنگ نمائید؛ که این کار فقط به دست باکفایت یک ملت میهن پرست تحقق خواهد یافت. به پا خیزید که ….. ” تأخیر، موجبات پشیمانی تان را فراهم نیآورد.” !
محترم مومنی