دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
فساد مالي كنوني در تركيه كه افشا شده بايد با واكنش هاي پخته اصلاح شود و نه با واكنش هاي احساسي و اتهام زني پنهان گردد و گرنه براي دولتمردان تركيه نتيجه اي عكس خواهد داد. رگه اي از فساد مالي كشف شده، آن خطي است كه در ميان اسلام گرايان تركيه با رژيم ايران و پولشويي هاي آن در ارتباط بوده و قبلاً در اين خصوص آمريكا به دولت تركيه هشدار داده بود و اگر اردوغان آن زمان آن را جدي گرفته بود، اينك اين گونه غافلگير و دچار مشكل نمي شد. مقامات امنيتي و پليسي نيز كه اينك از دولت تركيه اخراج كرده، همان هايي هستند كه وقتي در سركوب تظاهرات مردمي مورد انتقاد قرار گرفتند، آقاي اردوغان به سرعت اتهامات را رد كرده و آنان را حتي “مقدس” خوانده بود! اما حالا هنوز پرونده تعيين تكليف نشده ناگهان مقدسين به توطئه گر بدل شده اند!؟ چون اينك نوبت خودشان رسيده است و اين تنبيه هر كسي كه هشدارها را جدّي نگيرد تا سر خودش بيايد. پيش بيني ام درخصوص كارهاي جاه طلبانه اردوغان كه به سرنوشت شاه ايران و بسياري ديگر در منطقه دچار خواهد شد، درست از آب بيرون آمد؛ آن هم خيلي زود. گرچه آن را كمتر حاصل يك توطئه كه نتيجه يك رقابت سياسي و منطقه اي و طيفي از درگيري هاي حزبي، منطقه اي و حتي جهاني مي بينم كه اردوغان با تغيير بازي اش در منطقه دچار اشتباهات بزرگ شد و او با ترك نقشي كه با متحدين اش داشت، منجر به اين شد كه آنان از وي قطع اميد كنند. بي شك اردوغان تصور نمي كند كه غرب عاشق چشم و ابروي حزب عدالت و توسعه شده بود و او متحدشان باقي مي ماند تا وقتي كه به نقش مسئولانه در كنار متحدان اش ادامه مي داد. اردوغان و حزب او با داد و فرياد به جايي نمي رسند و بايد شرايط بازي را شناخته، اشتباهات خويش را بيابند و اگر اراده اي بود، درصدد اصلاح و جبران برآيند.
تركيه در آغاز بهار عربي بسيار موفق بود و نزديكي اش هم به دولتمردان عربي و هم به جريانات مختلف بهار عربي، از آن يك قدرتي منطقه اي ساخته بود، اما چيزي نگذشت كه كنش ها و واكنش هاي مقامات تركيه توسط مقامات و سياسيون منطقه و حتي جريانات انقلابي، يك فرصتي طلبي و حتي جاه طلبي تعبير شد (آن هم با خواب هاي امپراطوري عثماني) و تركيه به همان سرعتي كه محبوب شده بود، اينبار منزوي شد. اين قواعد جديد بازي در عرصه هاي سياسي در دنياي امروز نيز هست كه عصر پيوندها و اتحادهاي كهنه و آهنين گذشته و هر نوع اتحاد و همكاري و حتي تقابلي سيال و سريع منغيير بوده و مثل سابق ثابت و بدون انعطاف نخواهند بود؛ گرچه حساب شدگي بسيار پيچيده تري در اين به هم پيوستن ها و گسستن ها نسبت به سابق بر بازي ها حاكم خواهد بود، كه به نظر مي رسد مقامات ترك، پاره اي از آن ها را از نظر دور داشته اند. ضربه بزرگ را تركيه از انزوا و شكست اخوان المسلمين در بهار عربي نخورد، بلكه از جايي خورد كه به جاي اين كه اخواني ها را به سوي “اسلام در كنار دموكراسي” سوق دهد، خودش به سوي “اسلام و كي اهميت مي دهد به دموكراسي” از طرف اخواني ها كشيده شد. به ياد بياوريد كه اردوغان در اولين سفرش به مصر به اخواني ها توصيه كرد كه اسلام را در يك نظام سكولار تعقيب كنند، كه خيلي هم به اخواني ها مصر برخورد، اما پس از آن اردوغان به جاي تداوم كشاندن اخواني ها در مسيري درست، خودش عملاً به سوي اخواني ها رفت (براي محبوب تر شدن نزد آنان) و نتيجه اين كه به همراه آن ها در بهار عربي منزوي و مطرود گشت. حتي پس از شكست اخواني ها در مصر نيز درس نگرفت و در كنفرانسي كه برگزار كردند، به جاي اصلاح راه غلط خودشان، تداوم همان راه غلط سابق شان را تأكيد ورزيدند و ديگران را مقصر شناخته و محكوم كردند.
سردرگمي دوم اش عدم دركي درست از موقعيت تركيه به عنوان عضو ناتو و مهمترين كشور اسلامي براي اتحاديه اروپا و آمريكا بود و نزديكي اش به كشورهايي ديگر كه رقيب يا حتي خطري براي متحدان استراتژيك اش به حساب مي آيند، اشتباه دوم استراتژيك اردوغان بود كه اين سردرگمي اش هنوز نيز ادامه دارد و تو گويي تصميم گيري در اين موقعيت حساس بين المللي را به شوخي گرفته است، (آن هم چيزي در اين حد كه مثلاً ديروز اگر خورشتي را در منزل به اتفاق خانواده ميل مي كند، فردا در مشاوره با همسرش مي تواند خورشت ديگري صرف كنند و سليقه اي است و چيز چندان مهمي نيست!!) اشتباه فاحش اش در استفاده از سيستم دفاع موشكي چين، آن هم وقتي كه با هشدارهاي موكد ناتو و آمريكا مواجه شد –كه اميدوارم درس عبرتي براي كشورهاي حاشيه خليج فارس و به خصوص مصر نيز باشد- و نزديكي غيرحساب شده اش به ايران؛ و حتي اين اواخر به خاطر تضعيف كردهاي سوريه، اسلام گرايان افراطي را نه تنها به سوريه مي ريخت كه به سلاح هاي سنگين نيز مجهز مي كرد و آنان را انقلابيوني مي خواند كه غرب مي خواهد نابودشان كند (و گويي اردوغان و بر و بچه ها تصميم گرفته اند كه يك تنه نجات شان دهند!)
سومين اشتباه بزرگ، تصويب قوانيني بود كه به آزادي هاي فردي و زندگي خصوصي مردم مربوط مي شد. هر شخص غيرمذهبي يا لائيكي مي تواند مشروب بخورد يا نخورد، اما حق ندارد كه براي ديگران تعيين تكليف كند و ممنوع اش كند (به همين سبب، شريعت اسلام حتي در 1400 سال پيش تنها بر مسلمانان جاري بود و نه ديگران)، چون آن حق انتخاب و ارزش انتخاب آزاد انسان را زير پا مي گذارد و تجاوز به حقوق خصوصي افراد است. دخالت حتي در آرايش خانم ها و نحوه زندگي در خوابگاه هاي دانشجويي و غيره، موجب شد كه اردوغان پايگاه مردمي اش را در ميان آن ترك هاي سكولار و لائيكي از دست دهد كه رشد و توسعه اقتصادي بالاي تركيه در زمان دولت او را دليل حمايت از آن مي دانستند و احساس خطر كردند كه آنان نيز چون اسلام گرايان ايران مي خواهند آرام آرام زير قول هاي شان بزنند و به حقوق و زندگي خصوصي افراد تجاوز كنند و خلاصه حكومت ديكتاتوري مذهبي همچون ايران پديد آوردند و در نهايت تركيه را به فاجعه ايران امروز سوق دهند كه ضرب المثل نيز شده و حتي اسلام گرايان منطقه به سرعت به مردم شان قول مي دهند كه نمي خواهند حكومتي همچون ايران به وجود آورند.
باري، در رسوايي فساد مالي افشا شده اتفاقاً از نحوه بازداشت افراد پيداست كه برخلاف تصور اردوغان، هدف ضربه زدن مستقيم به حزب عدالت و توسعه نبود؛ چون وزرايي را كه در اين ارتباط و انتقال پول دست داشتند، دستگير نكردند، بلكه فرزندان شان و شخصيت هاي رده چندم را كه سمت رسمي بالايي در دولت ندارند، دستگير نمودند و دقيقاً هدف آن بود كه اين رگه پولشويي كشف و جراحي شود، بدون آن كه به دولت كنوني تركيه ضربه اي مستقيم و به حزب عدالت و توسعه ضربه اي سهمگين و مهلك وارد شود، گرچه تضعيف آن اجتناب ناپذير است. واقعيت آن است كه گولن و جماعت او در پشت صحنه قدرت در تركيه چيز تازه اي نيستند و سران حزب عدالت و توسعه كه بهتر از هر كسي مي دانند با حمايت هاي آنان به قدرت رسيدند و توانستند تا بدين ميزان ارتشيان قدرتمند تركيه را پس بزنند، اما حالا گويا اختلافات با آنان بالا گرفته است. برايم كاملاً روشن بود كه قدرت گرفتن اسلام گرايان تركيه نيز در چارچوب طرح “اتحاد جماهير بربريت اسلامي” صورت گرفته است و با هدايت “يك تيم و باند پنهان” و برنامه اي با اهداف منطقه اي بلندمدت بوده و هست و تنها راه عملي در جهت آن نيز در كشوري پيشرفته و سكولار چون تركيه، به قدرت رساندن و تقويت طيفي از اسلاميون بسيار معتدل در نهادهاي قدرت در پشت صحنه بود كه از طريق نقطه ضعف بزرگ ارتش تركيه، يعني فساد و برخوردهاي قهري با كردها و اقليت ها، به تدريج و آرام رشد كند و نضج بگيرد و اين طيف ميانه رو پلي بزند براي رشد تدريجي طيف هاي تندروتر اسلام گرايان كه پله به پله تركيه را عقب برانند. كاري كه در كشورهاي ديگر نيز صورت دادند. (و البته بايد بيافزايم همچنان كه در بهار عربي نقشه هاي شان ناكام ماند، اين آرزوي شان را نيز با خود به گور خواهند برد)
با اين همه، اردوغان و حزب او اگر به قواعد بازي پايبند بمانند، از شانس آن برخوردار خواهند بود كه دوباره به شكلي چرخشي به قدرت باز گردند، اما اگر بخواهند وارد بازي خطرناك نپذيرفتن مسئوليت ها و عدم اصلاح اشتباهات شوند، چه بسا به سرنوشت ناخوشايند برخي از مقامات در بهار عربي دچار گردند. اگر اردوغان به فكر تنها خودش نيست و به مصالح حزبي نيز مي انديشد، راه نجات اش، سپردن حزب به عبدالله گل است و خودش بايد به پشت صحنه حزب رود و گرنه هم او و هم حزب عدالت و توسعه بازي را خواهند باخت. درضمن، حزب عدالت و توسعه با وعده و وعيد ديگر نمي تواند كردها را متقاعد كند كه براي آشتي ملي بهتر است به او رأي دهند؛ مگر اين كه در اين فرصت باقي مانده براي دولت، تحولي چشمگير را در اين آشتي ملي از خود نشان دهد و افكار عمومي كردها را به سوي خود متمايل كنند. ترقي و پيشرفت تركيه و هر كشوري ديگر نيز تنها در رشد و توسعه اقتصادي نيست، بلكه مهمتر از آن، در مراعات حقوق بشر و حقوق اقليت ها و آزادي هاي مدني است كه در اين مورد اخير تركيه با بالاترين آمار روزنامه نگاران زنداني در جهان، اگر مي خواهد كاري صورت دهد، بايد تغييراتي بزرگ را نشان دهد، آن هم با “اصلاحاتي اساسي، در اين فرصت باقي مانده”؛ و گرنه تصور مي كنم كه بايد خداحافظي كنيد.