زمین خشک است، آسمان خشک است، مانند دهان کودکان، زنان و مردان سیستانی و بلوچ. تیغ تیز خشکسالی گلوی مردم را میفشارد. هامون انگار سالهای سال است که رد آب و تازگی بهخود ندیده است. قایقها به خشکی نشستهاند و شبیه شوخی نازیبایی در اطراف صحرای دریا رها شدهاند. بعضی از پیرزنها و پیرمردهای روستای خراشادی در بخش تیمورآباد شهرستان هامون، بیحوصله در سایه کمجان جلوی خانههایشان کز کردهاند و با چشمهای سرخ، سرخ از داغی آفتاب، غریبهها را میپایند. انگار در روستا گرد پیری پاشیدهاند و هیچ نشانی از جوانها نیست. جوانها ترک دیار کردهاند و به امید آینده روشنتر راهی شهرهای دور و دراز شدهاند. جوانها پشت کردهاند به خشکسالی، به بیآبی و به بیکاری و رنج این روزها که میراث سرزمین آباء و اجدادیشان است. حاجی بابا پیرمرد ۷۸ سالهای است که به زحمت فارسی حرف میزند. دستهایش را سایهبان چشمهای سرخش میکند و زمینهای دور را نشان میدهد. زمینهایی که روزگاری، آباد بودند و حالا چند سالی میشود که برکت از آنها رفته است.
بیآبی و بیکاری، جمعیت زیادی از روستاهای سیستان و بلوچستان را راهی شهرهای دورکرده است. قصهای که چند صباحی است آغازشده و بهنظر میرسد همچنان ادامه دارد. به قول محلیها هر روز جوانهای بیست، سیساله کوچ میکنند و در غربت برای همین جوانها هم بهزحمت کار پیدا میشود، چه رسد به سن و سالدارها.
محمد قورزایی، مدیرعامل انجمن ناجیان هامون سبز سیستان تمام این مصیبتها را بهخاطر بیآبی هامون و بدعهدی افغانستان در ورود سالانه ۸۰۰ میلیون مترمکعب حقابه ایران میداند و میگوید: «تا زمانیکه تالاب هامون آب داشت، مردم این منطقه فکر شغل دیگری جز صیادی و کشاورزی نبودند. برای همین هیچ کارخانه و تاسیساتی توسط دولت در سیستان احداث نشد. اما در دهههای گذشته که با خشکسالیهای پیدرپی مواجه بودیم و تالاب خشک شد، تازه همه متوجه شدند بدون آب هیچ شغلی در سیستان وجود ندارد. نه دامدار میتواند ادامه دهد، نه کسی میتواند صیادی و کشاورزی کند. ۸۰ درصد مردم سیستان هم وابسته به تالاب هامون هستند و آن ۲۰درصد باقیمانده هم کارمند دستگاههای اداری و دولتیاند.»
شهبخش گرگیج، نماینده شورای اسلامی استان سیستان و بلوچستان در شورایعالی استانها هم میگوید که از چندی پیش، مهاجرت از شمال استان سیستان و بلوچستان شروع شده است؛ «روستاها هنوز صددرصد تخلیه نشدهاند اما اغلب جمعیت روستا مهاجرت کردهاند. مهاجرتها بهصورت مستمر است. روستایی که ۱۰۰ خانوار داشته، الان ۴۰ خانوارش باقی مانده و بقیه مهاجرت کردهاند. ۴۰ تا ۵۰ درصد روستاها در حال تخلیه هستند. بدون حل مشکلات مبدا این مهاجرتها نمیتوان جلوی این پدیده را گرفت. البته هنوز هم عدهای هستند که به زمینهایشان تعلق خاطر دارند و حتی اگر باران هم نبارد، آن را ترک نمیکنند. اما جوانهای امروزی این شرایط را تحمل نمیکنند. دنبال راهی میگردند که شرایط زندگی در آن مناسبتر باشد. در این شرایط فقط پیرمردها و پیرزنها در روستا باقی میمانند و روستایی که جمعیت جوانش را از دست دهد، دیگر هیچ کاری نمیتواند انجام دهد.»
رسانه های اجتماعی داخلی نوشتند؛ او میگوید: «آورد آبی حوزه سیستان با ۵ شهرستانی که دارد، بیشتر از رودخانه هیرمند است. یعنی هرچه باران در این قسمت ببارد، باز هم اثرات زیستمحیطی بر مناطق شمال استان ندارد، مگر اینکه آب رودخانه هیرمند در دریاچه هامون و چاهنیمهها بریزد. درست است که منطقه ما کم باران است، اما کم آب نیست. آن هم بهدلیل وجود رودخانههای این منطقه است. تنها سرمایه روستاییهای ما زمینهایشان است؛ وقتی آب درست و حسابی برای کشت و زرعشان وجود نداشته باشد، به طرف شهرها مهاجرت میکنند.» گرگیج به مشکلات مردم پس از مهاجرت هم اشاره میکند: «زندگی مردم وابسته به کشاورزی است و برخی هم دامداری میکنند. بعد از مهاجرت شغل مناسبی پیدا نمیکنند. هرچه هست کارگری فصلی است، فقط از محیط بغرنج روستا نجات پیدا میکنند، همین.»