دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
همه پرسی اخیر ترکیه همان قدر واقعی بود که کودتای اخیر ترکیه. به روشنی تقلب در انتخابات صورت گرفته و باید بیافزایم که این اولین و آخرین تقلب میت به نفع باند اردوغان نبود. بازی های بسیار پیچیده و حتی متغییری در ترکیه طی این سال ها صورت گرفته است که افکار عمومی بیشتر کف روی امواج را می بینند تا آن سونامی که قانون و نحوه حرکات امواج را پدید آورده اند؛ این تغییرات هرگز محدود به حوزه سیاسی نیستند، بلکه در حوزه های فرهنگی و اقتصادی و اخیراً اجتماعی نیز روی داده و می دهند.
از آخر وقایع شروع می کنیم. تقلب انتخابات بسیار حرفه ای روی داده است که چون گذشته توسط میت مدیریت شده است. تقلب هرگز از طریق چند میلیون رأی که مهر نشده صورت نگرفته است. آن تنها “تله ای برای اپوزیسیون” است. هدف این است تا اپوزیسیون اعتراض کرده و درخواست شمارش مجدد آرا بدهد و در شمارش مجدد مشخص شود که میزان قابل ملاحظه ای از آرای بدون مهر شامل رأی نه نیز می شده است، تا هر تردید افکار عمومی را از طریق این هدایت مهندسی شده به سوی آن سمتی از انتخابات که تأثیری در تغییر نتیجه ندارد بکشانند، تا تلاش های دیگر برای ارزیابی انتخابات را به شکست بکشانند و به افکار عمومی بگویند که ادعای اپوزیسیون در مورد شمارش آراء انجام شد، ولی دیدیم که تقلبی صورت نگرفت. همان گونه که نظرسنجی های غیردولتی و غیرترک از جمله موسسه اوراسیا ارزیابی کردند، “با تفاوت فاحشی رأی خیر بر رأی آری پیروز می شد”. دلیل برخورد حاکمیت ترکیه با انتشار هر نظرسنجی خارجی و بین المللی همین است تا آنان قبل از همه پرسی یا انتخابات و در فقدان نظرسنجی های مستقل و واقعی، از طریق نظرسنجی های حکومتی و ساختگی شان، افکار عمومی را به سوی نزدیکی رقابت باورمند سازند و بعد از رأی گیری، پیشی گرفتن اندک همواره شان بر مخالفان را عادی نمایش دهند. اما این مهندسی شان دارای یک پاشنه آشیل درشت بود که یا متوجه آن نشدند یا خواستند با آن مشروعیت مردمی را بالا وانمود کنند: مشارکت 86 درصدی در انتخابات اخیر ترکیه که دولت اعلام کرده غیرممکن است (احتمالاً تعدادی از سربازان دوران عثمانی از قبر برخاسته بودند و به نفع اردوغان عزیزشان رأی داده بودند و چون نامرئی بودند، دوربین ها هم نتوانسته اند این خیل ارواح را ثبت کنند!) و نه تنها چنین مشارکتی در صندوق های رأی ثبت نشده، بلکه کسانی که چنین درصد بسیار بالایی از مشارکت را مدعی شدند، معنای آن را نمی دانند. این میزان مشارکت تنها در حکومت های دیکتاتوری ذکر می شود (حکومت صدام و اسد و امثال آن ها) و تقریباً در هیچ دموکراسی شناخته شده ای تاکنون چنین مشارکتی ثبت نشده است و حکومتی که این میزان از مشارکت را اعلام کند، یعنی دارد برای اهل فن، یک دیکتاتوری را معرفی می کند، نه جامعه ای باز و آزاد و دموکراتیک.
با این همه، اپوزیسیون ترکیه و به خصوص احزاب قدیمی آن باید بدانند که مشکل شان اساساً این همه پرسی یا آن انتخابات نیست و باند اردوغان تا قبل از این هم عملاً قبضه قدرت کرده است (و با این همه پرسی جعلی تنها خواسته بدان رسمیت ببخشد) و احزاب مخالف بدون هر گونه برنامه ای برای مبارزه با دولت و به شکلی کاملاً انفعالی به اظهار مخالفت رهبران احزاب اکتفاء کرده اند! آیا این گونه می خواهید قدرت و مملکت تان را پس بگیرید؟ در کجای تاریخ یک حزب سیاسی صرفاً با سخنرانی رسمی و مخالف حاکمیت توانسته قدرت را به دست گیرد؟ این همه رأی موافق مردم ترکیه پشت سرتان است، اما حتی یک تظاهرات کوچک نمی توانید ترتیب دهید! با بحران اقتصادی که دولت دست به گریبان است با چند اعتصاب سازمان یافته نیز می توان حاکمیت را دچار مشکل کرد و به تغییر رفتار واداشت. کردها حزبی چپ را رهبری می کنند، پس کو اعتراضات و اعتصابات اتحادیه های کارگری و اقشار فقیر جامعه؟! بی شک اردوغان و باندش با “گووله گووله” نمی روند. اعضای حزب عدالت و توسعه که جزو باند اردوغان باقیمانده اند نمی دانند ترکیه را به سمت چه فاجعه ای پیش می برند، همان گونه که سیاستمداران عراقی در زمان نخست وزیر جعفری و مالکی نمی دانستند و اینک بهترین گزینه پیش روی برای عدم تداوم انتقام کشی های قومی و مذهبی و پناه نبردن مردم به تروریسم در عراق، تجزیه کشورشان است. (من همان گونه که قبلاً هم پی برده اید، به “جهان وطنی” اعتقاد دارم و بر این باورم که همان گونه که دین گرایی و مذهب گرایی به قربانی کردن انسان و انسانیت منجر می شود، میهن پرستی -با وطن دوستی اشتباه نشود- نیز می تواند چنین کند. برای من انسان به خاطر انسانیت اش باید همه جای جهان پاس داشته شود و من با بسیاری از اقوام و ملل مختلف در کشورها و مناطق مختلف جهان زندگی کرده ام و در برخی از کشورها دوستانی که از ملل دیگر داشتم از بسیاری از دوستان ایرانی ام صمیمی تر و قابل اطمینان تر بودند. با این همه، بسیاری از کشورهای جهان را ندیده ام تا خاطره ای از آنجا داشته باشم و اما از بسیاری دیگر خاطره دارم و ترکیه در زمره کشورهایی است که خاطرات بسیار خوبی از آن داشته ام و هم در آنجا اقامت داشتم و هم به نقاط مختلف از غرب تا شرق اش سفر کرده ام و تشابهات و تفاوت ها را دیده و اختلافات و شکاف ها را لمس کردم. برای من ترکیه -پس از ایران- مثل وطن دوم ام است و وقتی آن را در مسیری غلط می بینم، حقیقتاً تأسف می خورم)
باری، اگر یک فلاش بک دیگر به عقب بزنیم، به دخالت های ترکیه در بهار عربی می رسیم. زمانی که میت هنوز اسلام گرایان ترکیه و حزب عدالت و توسعه را مهندسی نکرده بود. موفقیت های نخستین ترکیه مرهون اسلام گرایی میانه رو و منش توأم با مدارایی بود که حزب عدالت و توسعه در خاورمیانه داشت. اما چه شد که ناگهان همین حزب به بزرگترین حامی داعش و القاعده در منطقه بدل شد و بهار عربی را نیز باخت؟ یعنی درست از زمانی که باند اردوغان سایر اعضای حزب عدالت و توسعه را کنار زد و خودش قدرت را در دست گرفت و کشور را به سمت افراطی ترین تصمیمات پیش برد. یعنی دقیقاً زمانی که باند جماعت گولن سعی کرد به کمک نیروهای پلیس و قضات نفوذی خود، اردوغان و خانواده اش را دستگیر و محاکمه کند. البته جماعت گولن قبل از آن، یک اشتباه مرگبار را مرتکب شدند و سعی کردند، ریاست میت را دستگیر و محاکمه کنند. از آنجا بود که میت بازی هایش را کلاً تغییر داد و با چند نقشه حساب شده تا این لحظه توانست تقریباً تمامی رقبا و حتی دشمنانش را زمین بزند. پرونده دستگیری خانواده اردوغان با هدایت پنهانی جماعت گولن توسط میت در پشت صحنه انجام شد تا این دو متحد دیرینه را از هم جدا کند و با کشیدن گروه کوچکی از حزب عدالت و توسعه پشت اردوغان، اول از دست جماعت گولن خلاص شود و سپس با تنها کردن اردوغان، موجب شود تا او احساس کند هیچ حامی مطمئنی به جز میت ندارد و نسبت به تغییرات موردنظر میت -با اندکی تفاوت مجبور شود. سپس تر، نوبت به کردها و سایر مخالفان می رسید. میت سعی کرد از اردوغان به مثابه نقابی برای کارهای خود سود برد که تاکنون در سطح داخلی موفق بوده، اما در سطح خارجی و منطقه ای به شدت شکست خورده است. میت محتوای خود را با زرورق های زیبا برای اردوغان و سایر اسلام گرایان سطحی بین مزین ساخت و از درون آستین های آنان، برنامه های خودش را نه تنها پیش برد که متحول ساخت. اردوغان از موافقان کردها و بزرگترین سیاستمدار ترکی بود که آرای کردها را از آن خود کرده بود، میت با بن بست کشاندن مذاکره با کردها، عملاً اردوغان را به جان کردها انداخت. بیماری عثمانی گرایی اردوغان و داود اوغلو را نقابی خوب دید تا خواسته های جاه طلبانه اش را در منطقه پیش برد. یکدفعه احزاب ترکیه در کمال تعجب و بهت در شبکه اجتماعی، تصاویر کسانی را در مناطقی از سوریه دیدند که قبلاً جزو ملی گرایان تندروی ترک و گروه موسوم به “گرگ های خاکستری” بودند!! البته یک تفاوت کوچک کرده بودند و ریش گذاشته بودند؛ همین. قرار است با اسد بجنگند؟ نه، گرگ های خاکستری قرار است چون گذشته با کردها بجنگند و ترور و سر به نیست شان کنند. به همین خاطر بود که داعش و مبارزان اسلام گرای سوری مورد حمایت آنکارا، تغییر زاویه دادند و به جان کردها افتادند؛ چون برخلاف اردوغان، میت نه تنها با اسد مشکلی نداشت که با کردها مشکل داشت و با این مهندسی عملی میت، اسد حفظ شد در حالی که همچنان اردوغان و دولت اش از رفتن اسد مدام سخن می گویند و هر چقدر هم دوست دارند داد بزنند، از نظر میت کاری که عملاً صورت می گیرد مهم است و شعار و حرف چه بهتر که پوششی باشد بر نیات اصلی پشت صحنه. همین گرگ های خاکستری در بخش های کردنشین ترکیه نیز بسیار فعال شده اند و چون گذشته با هدایت میت به ترور و دزدیدن کردها مشغول اند و حتی روی در و دیوار هم شعارهای تهدید آمیزشان را می نویسند. گرچه، میت یک تغییر کوچک در آن داد تا دل اردوغان را بدست آورد: نام گرگ های خاکستری را به “اسدالله” یعنی شیر خدا تغییر داد. اردوغان تاکنون چون سپر بلا دو کار مهم برای میت انجام داده است: اول قلع و قمع کردن جماعت گولن به نام خودش و به کام میت و دوم کشاندن تمامی تروریست های دنیا به ترکیه و سپس سوریه برای جاه طلبی های میت و در ظاهر خواسته های اسلام گرایانه باند اردوغان (البته تاکنون آن گونه که اردوغان جهادی های سراسر جهان را به ترکیه آورده و در سوریه به کشتن داده، عملاً و ناخواسته بزرگترین جلادشان نیز بوده است). دیگر بازی دادن همگان در ترکیه از این بهتر می خواهید؟ البته نه در سوریه و منطقه. بازی در آنجا کاملاً بر ضد میت پیش رفت. “با بازی های حساب شده طرف مقابل”، نه تنها میت به اهدف اش نرسید، بلکه کردها هم دولت محلی خودشان را به وجود آوردند و هم سایر اقوام منطقه را برای مبارزه با داعش و سایر اسلام گرایان تندرو آموزش دادند و نحوه اداره مدیریت محلی را به آنان آموختند و هم گام به گام مشروعیت منطقه ای و جهانی بیشتری یافتند. در مقابل، همان مأموران میت که تعدادی از فرماندهان داعش را تشکیل می دادند و تعدادی از گرگ های خاکستری که سال ها نسبت به کردها در ترکیه جنایت کرده بودند و آزادانه و با حمایت میت برای خود می گشتند و امتیازات حکومتی می گرفتند، در سوریه مجازات شدند؛ آن هم به طرزی بی رحمانه؛ “چون خودشان قبلاً به کسی رحم نکرده بودند”. زیرا هر چه بکاری، ببینی. البته باید اعتراف کرد که اردوغان و داود اوغلو نیز اصلاً بی کار ننشستند و کار بسیار مهمی انجام دادند و جنازه به خاک تبدیل شده سلطان سلیم عثمانی را از میان آن گیر و دار نجات دادند، چون معلوم نبود اگر بدست داعش یا هر گروه اسلام گرای تندروی دیگر می افتاد، چه بلایی بر سر سلطان سلیم بیچاره و تک و تنها در مملکت غریب می آوردند!
با این همه، تغییرات در ترکیه هرگز محدود به امور سیاسی و امنیتی نیست. ما تغییراتی اقتصادی را پیش از تغییر سیاسی و به قدرت رسیدن اسلام گرایان شاهد بودیم و تغییرات فرهنگی و اجتماعی را نیز شاهد هستیم و بیشتر خواهیم بود. اسلام گرایان ترکیه و به خصوص جماعت گولن چون سایر کشورهای منطقه در راستای طرح “کمربند سبز” برژنیسکی در دوران جنگ سرد توسط سرویس های امنیتی متحد غرب رشد یافتند، تقویت شدند، نفوذ کردند و سازماندهی و هدایت شدند. مثلاً قرار بود تا در مقابل نفوذ کمونیست بایستند، اما این ظاهر قضیه بود و طراحان خطرناک آن، هدف استراتژیک غیرمستقیم دیگری را در سر داشتند که اینک زهرمیوه هایش را دارد اول خاورمیانه و سپس تمام جهان با تمام وجود می چشد و لمس می کند. بزرگترین دلیل این است که فروپاشی کمونیست هرگز به وسیله اسلام گرایان صورت نگرفت و در کشوری چون ایران نه تنها دولت حامی غرب ساقط شد، بلکه قدرت به دست اسلام گرایانی افتاد که روابط بسیار نزدیک و استراتژیکی با شوروی سابق برقرار کردند. دومین شاهد این است که پس از فروپاشی کمونیست تقویت و بسط قدرت اسلام گرایان منطقه ادامه یافت و به سوی ساقط کردن حاکمیت های مستقر در کشورهای خاورمیانه سوق یافت. پس هدف اصلی از طرح کمربند سبز چیزی دیگری بود! اسلام گرایان درست پس از بهار عربی ناگهان یورش بردند، تا قدرت را در کشورهای عربی قبضه کنند و تنها با “آگاهی رسانی، تهییج و هدایت به موقعی” که در منطقه داده شد، خوشبختانه و به خواست خداوند و تلاش مردم- در تمامی آن ها شکست خوردند و گرنه دنیا باید شاهد فاجعه ای به نام یک “خلافت اسلامی بدوی” یا “اتحاد جماهیر بربریت اسلامی” می شد. “یک تفاوت مهم” نیز بین سرویس های امنیتی کشورهای عربی با سرویس های امنیتی ایران در زمان شاه، ترکیه و پاکستان وجود داشت. سرویس های امنیتی کشورهای عربی به سبب چند جنگ با اسرائیل – برخلاف سرویس های امنیتی کشورهای ایران، ترکیه و پاکستان- هیچ گونه ارتباطی با سرویس های امنیتی اسرائیل نداشتند و توسط آنان آموزش ندیده و سازماندهی نشده بودند. این باعث شد تا سرویس های امنیتی کشورهای عربی در زمان بهار عربی از درون فرو نپاشند و بتوانند به سرعت بر علیه اسلام گرایان وارد عمل شوند.
در ترکیه می بینیم که جریانی درست عکس آن پیش می رود و آنقدر قوی است که ارتش ترکیه را که سال ها در کشور ریشه دوانده بود، نه تنها بیکاره کرده که قلع و قمع کرده است. سرویس های امنیتی ترکیه تروریست های اسلام گرا را در نقاطی مشخص از مرز ترکیه با سوریه آموزش و سازماندهی و تجهیز می کنند…. نکته اینجاست که گزارشات می گویند سرویس های امنیتی ترکیه از “خانه های امن” هدایت داعش و سایر تروریست های اسلام گرا را برعهده دارند که بمب گذاری هایی را حتی در ترکیه نیز صورت داده اند! با مطرح شدن “خانه های امن” حالا دیگر وضعیت فرق می کند و کسانی که با امور امنیتی آشنایی مکفی داشته باشند، می دانند وقتی صحبت از “خانه امن” شد، پای “ضد اطلاعات” -و نه سرویس اطلاعات رسمی کشور- در میان است. این همان چیزی بود که از آن می ترسیدم. چه بسا مهندسی برای “یک انقلاب اسلام گرای تند دیگر” که ممکن است حتی به تجزیه ترکیه نیز کشیده شود. این سناریو کاملاً متفاوت با سناریویی است که میت بدنبالش است و درحقیقت بدنبال خنثی کردن برنامه های میت است.
اگر دوباره به ترکیه برگردیم و زمینه های پیدایش اسلام گرایان ترکیه در عرصه سیاسی را ردیابی کنیم به ریشه های آن نخست در سطح اقتصادی و سپس فرهنگی و اخیراً اجتماعی خواهیم رسید. قبل از این که، سیاست مداران اسلام گرا به قدرت برسند، قشری از تجار و طبقه متمول اسلام گرا با حمایت نهادهای امنیتی شکل گرفت و رشد کرد، و سپس قشر سابق لائیک را که برحسب روابط رانتی سابق شکل گرفته بود، و هم در نظام بروکراتیک و هم بازار این طبقه الیگارشی چند دهه جا خشک کرده بود، آرام کنار زد و به حاشیه راند. سپس در عرصه سیاسی شروع به یارگیری و حمایت بین سیاسیون کرد. فساد حکومتی سابق بهانه ای شد تا اسلام گرایان ترک، اول در شهرداری ها و سپس در سایر حوزه های سیاسی دیگران را پس بزنند و البته وقتی سوار کار شدند، حالا یکی از فاسدترین دولت های خاورمیانه را تشکیل می دهند که هم در پول شویی با حکومت ملاها نقش دارند و هم در فروش نفت قاچاق داعش. ژنرال های ترکیه نیز این اشتباه را مرتکب شدند که بدون توجه به وضعیت حقوق بشر و حقوق اقلیت ها مدام نیمی از جامعه را قربانی کرده و نادیده می کردند. حالا با روی کار آمدن اسلام گرایان سیاسی، آن نیم دیگر آماده بود تا به پشتوانه رأی مردمی اسلام گرایان بدل شود. هم مذهبیون سنتی و هم کردها از بزرگترین حامیان اسلام گرایان بودند. البته اردوغان نیز چون خمینی وقتی کاملاً بر کرسی قدرت نشست و جا خشک کرد، از خجالت حامیان سابقش حسابی در آمد و یک حمام خون در همان مناطق شرقی راه انداخت. میت نیز ساختار بروکراتیک اسلام گرایان (جماعت گولن) را که تهدیدی برای خود می دید، و ساختار بروکراتیک گذشته را پس می زد، با پاکسازی و اخراج و دستگیری و زندان دارد کاملاً از صحنه بیرون می کند؛ گرچه در عرصه بازار هنوز نتوانسته به شکلی موفق آنان را از صحنه بیرون کند. همزمان نظامیانی که اسلام گرایان و دادگاه های گولنی به زندان انداخته بود، از زندان بیرون کشیده است. با یک کودتای کنترل شده، گولنی های نفوذی به ارتش و پلیس و سایر نهادهای دولتی را پاکسازی کرد. میت در پشت نقاب اردوغان بدنبال بسط قدرت خود و از صحنه بیرون راندن هر تهدید آتی علیه خودش است و همزمان در جستجوی جاه طلبی های منطقه ای نیز. میت هر موقع لازم ببیند تاریخ مصرف اردوغان و باند باقیمانده اش در حزب عدالت و توسعه به پایان رسیده، تمام کاسه و کوزه ها را بر سر آنان می شکند و آنان را راحت تر از جماعت گولن از صحنه بیرون می کند و خود در نقش منجی، یک ملی گرای افراطی را با اختیارات نامحدودی که در قانون اساسی جدید بدان بخشیده جایش می نشاند و هدایت و مدیریت می کند. این سناریو، خوابی است که میت برای ترکیه و اسلام گرایانش و البته کردها دیده است و تاکنون به میزان زیادی پیش برده است.
اینک با ترکیه ای که مدام به سوی سقوط بیشتر در یک “دیکتاتوری سیاه” -با ظواهر مذهبی یا بدون آن- فرو می رود، مواجه هستیم. اگر از همین حالا آرایش لازم را در مقابل حکومت فاسد و گمراهش نگیریم، و دست روی دست بگذاریم، مشکل چون یک بهمن مدام بزرگترمی شود. لذا، دیگر کافی است. اتحادیه اروپا باید از اظهارنظرات دوپهلو پیرامون این تقلب انتخاباتی باند اردوغان دست بردارند و با استناد به رأی ناظران متعدد انتخابات اعلام کنند که چون به رأی واقعی مردم ترکیه اهمیت می دهند، نمی توانند نتیجه دستکاری شده همه پرسی اخیر را بپذیرند. دولتمردان ترکیه باید بفهمند وقتی یک شو به نام انتخابات برگزار می کنند، نمی توانند از آن، خروجی کسب اعتبار مردمی و جهانی بیرون بکشند. انتخابات و همه پرسی، یک بازی یا حتی دلقک بازی نیست که مردم را به پای صندوق رأی بکشیم و سپس هر چه دوست داریم از توی صندوق ها بیرون بکشیم. تصور می کنم اتحادیه اروپا در مقابل ترکیه بسیار منفعلانه رفتار می کند و برای فشار به باند اردوغان که هر لحظه برای ترکیه خطرناک تر می شود و از اروپا فاصله می گیرد، به چیزی بیش از نصیحت و موعظه نیاز دارند (حتی تعلیق گفتگوهای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا نیز اصلاً کافی نیست) و باید روی اهرم های اقتصادی مشخص متمرکز شوند تا فشار بر دولت ترکیه احساس شود و گرنه اردوغان به شیطنت هایش همچنان ادامه می دهد و ثابت کرده هیچ حد و مرزی را محترم نمی شمارد. ترکیه کشوری نشسته به روی چاه های نفت نیست که پول های باد آورده بدان اجازه دهد تا بدون اتکا به صادرات غیرنفتی و جذب سرمایه گذاری خارجی و توریست، هر طور دوست دارد تصمیم بگیرد و رفتار کند. درضمن، گزارشات اخیر پیرامون جاسوسی و برخورد سرویس های امنیتی ترکیه با اپوزیسیون در خارج از کشور و به خصوص اروپا بسیار نگران کننده است و دولت های اروپایی به جای صرف گزارش و محکومیت آن، باید اقداماتی عملی برای قطع دست میت در اروپا صورت دهند و اپوزیسیون ترکیه در داخل که قلع و قمع می شوند، در خارج و اروپا هم باید قربانی شوند و در ترس و نگرانی مداوم زندگی کنند؟! اگر ما اختیار اردوغان را نداریم تا نحوه رفتارش نسبت به اپوزیسیون را تغییر دهیم، اختیار مملکت خودمان را که داریم و نباید بشینیم و ناظر توأم با نکوهش رفتار میت با اپوزیسیون در خارج از کشور باشیم.
با تمام سخنان اخیر مک فارلین پیرامون نحوه برخورد با ترکیه با ریاست جمهوری اردوغان موافقم. دولت جدید آمریکا باید “در سطح غیررسمی” دست به اقداماتی جدّی و موثر در ترکیه از طریق باقیمانده متحدانش در آن کشور بزند و اگر در سطح رسمی، دولت کنونی ترکیه را تأیید مصلحتی می کند، مشکلی نیست. دولت کنونی ترکیه مدام از غرب فاصله گرفته و به سوی فاجعه می رود، و اگر آمریکا باز دست روی دست بگذارد به این امید که همه چیز خود به خود درست شود، باید روی از دست دادن یکی دیگر از متحدان کلیدی اش در خاورمیانه –که از قضا عضو ناتو نیز هست- در آینده ای نه چندان دور قمار بزند. نباید دولت جدید آمریکا درخصوص ترکیه دست به همان اشتباهی بزند که دولت کارتر در زمان انقلاب 57 زد و تا وقتی باند خمینی تمام قدرت را در ایران قبضه کرد، هنوز امیدوار به حفظ نوعی ارتباط با ملاها بود و زمانی به خود آمد که دیگر خیلی دیر شده بود.
مهمتر از همه، بالاترین مسئولان سرویس های امنیتی ایالات متحده آمریکا نیز باید یک بازنگری جدّی در عملکردشان در خاورمیانه بکنند و ببینند که چرا در هر کشور متحدشان در منطقه که با اصرار و فشار سرویس های امنیتی آمریکا، سرویس های امنیتی آن کشورها با سرویس های امنیتی اسرائیل همکاری کردند(پاکستان، ایران و ترکیه)، پس از مدتی در آن کشورها انقلاب های موفق روی داده، به طوری که سرویس های امنیتی کشورهای مذکور که در غرب دوره های متعدد امنیتی دیده و سال ها تجربه امنیتی کارا و موثری در کشورشان داشته اند، نتوانسته اند جلوی براندازی را بگیرند و در همه آن ها حاکمیت های اسلام گرای تندروی ضد غرب بر سر کار آمده است، در حالی که کشورهای عربی با زمینه های بسیار عمیق تر اسلامی، چون دولت های شان به خاطر مسئله فلسطین و چند جنگ با اسرائیل، با سرویس های امنیتی اسرائیل قطع رابطه بوده اند، در آنجا دولت های لائیک متحد غرب همچنان باقدرت بر سر کار مانده اند. این اصلاً اتفاقی نیست! دوستان دانا و رند می توانند از دشمنان خطرناک تر باشند؛ به خصوص که در منطقه، غرب به شدت به نفت خاورمیانه وابسته است و “هر تیم امنیتی کشوری دیگر” را وسوسه می کند تا از طریق “نیروهای نیابتی شان” بر “انرژی جهان” چمبره بیاندازند و همزمان تظاهر به دوستی نیز کند؛ به خصوص نیروهای امنیتی کشوری که یکی از قوی ترین سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی دنیا را دارد و در زمان جنگ سرد هم در شرق و هم غرب بسط نفوذ و قدرت داده است.