دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
آنچه در انتخابات اخیر ایران تقریباً همه را غافلگیر کرد، به سادگی و بدون برنامه به وقوع نپیوست و طی فرآیندی پیچیده و حتی متناقض رهبری شد تا به نتیجه رسید.
حاصل کار فراتر از هر آنچه بود که از قیافه های عبوس و حتی کنف شده بازندگان انتخابات –که دین و دنیای شان را به حکومت برای ماندن در قدرت فروخته بودند، اما حاکمیت در همین مدت کوتاه حتی نتوانست آنان را نگه دارد (به چرخ تا بیفتی!)، نشان می دهد و آن نتیجه نهایی بازی ای بود که نه فقط روضه خوان ها و مترسکان روی صحنه رژیم که تیم امنیتی پشت آنان خوردند.
اولین نکته آن بود که چگونه رأی دهندگان به عرصه بیایند، بدون این که تیم تهییج کننده، سازمان دهنده و هدایت شان لو برود؟ راهکار همان بود که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری دنبال شد: هسته هایی موازی و غیرمطلع از هم و همزمان شبکه ای از نفوذی های داخل سیستم رژیم؛ در صورت عدم موفقیت یکی، دیگری باید باز پروژه را به موفقیت می رساند. هسته هایی موازی و غیرمطلع از یکدیگر تنها ظرف 72 ساعت قبل از انتخابات از حالت خاموش خارج شده و فعال می شوند و درست پس از پایان صندوق ها دوباره خاموش و غیرفعال می گردند تا انتخابات بعدی. شبکه نفوذی های درون سیستم نیز کار زدن و حذف حکومتی ها و تقویت و گسترش شبکه نفوذی ها را هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا انجام می دهند؛ البته با همان عناوینی که رژیم به سبب عدم التزام به خود، دیگران را حذف می کند. به عبارت دیگر، بازی در زمین دشمن و پیروزی بر آن با همان حربه دشمن.
اما مسائل کلیدی تر هنوز باقی بود. چون مدت هاست که رژیم نه فقط انتخابات که مقدمات و نتایج آن را مهندسی می کند. باید کسانی که جلو می فرستادیم هم از فیلتر قبل از انتخابات و هم از فیلتر بیرون آمدن از صندوق و پس از آن نیز بگذرند. اساساً مدت ها بود که رژیم پرونده اصلاح طلبان را بسته بود و در مقابل آن به شدت ایستادگی می کرد که مبادا اصلاحات دوباره به صحنه بیایند. بسیاری نمی دانند که چگونه رئیس جمهور فعلی پس از این که کاندیدای موردنظر اصلاح طلبان به نفع او کنار کشید، از او و برخی از چهره های اصلاح طلب در دولت استفاده نکرد. واقعیت این است که آن شرط روضه خوان های روی صحنه برای رئیس جمهور منتخب بود. شرط آن بود که به هیچ وجه از اصلاح طلبان استفاده نشود، تا هم آنان به صحنه برنگردند و هم آن پیروزی به معنی بازگشت اصلاح طلبان و اصلاحات به حاکمیت تعبیر نشود. اما چه شد که در انتخابات اخیر مجلس، آنان تابوی خود را شکستند؟ برای پیشبرد “برخی از امور” نه نیاز به لشکرکشی است، نه جانفشانی و نه سازماندهی و تنها کافی است روان شناسی طرف مقابل را “خوب” بشناسید. لج بازی و موضع گیری درست برعکس مواضع مخالفان و به قول خودشان “دشمن”، کار همواره آنان بود. چند حمله تند و صریح به اصلاح طلبان کافی بود تا بازی را خودشان برگردانند و درست همان کاری را کنند که ما می خواهیم. اما یعنی حملاتی که به اصلاح طلبان صورت گرفت، تصنعی و دروغین بود؟ هرگز؛ همان گونه که در مقالات متعددم پیرامون اصلاح طلبان و اصلاحات خاطر نشان کردم، ما گروه کوچکی از اصلاح طلبان داریم که با حکومت ساخت و پاخت و تبانی کرده و در مقابل دستگیر و حبس خانگی نشده و در نقطه مقابل طیف بزرگی از اصلاح طلبان را داریم که انواعی از مشقّات (زندان و شکنجه و آزار و تبعید و انواع محرومیت) را تحمل می کند و پس از کنار رفتن رئیس جمهور کم توان اصلاحات، بالاترین لطمات را از بابت شعارهای همین آقایان تحمل کرده و می کنند. مهمتر از آن، اصلاحات مشعلی است که باید دست به دست بگردد و قرار نیست به اسم حزب یا طیف خاصی بسته شود. قابل برآورد بود که به سبب شخصیت کینه ورز و حتی کله شق روضه خوان های روی صحنه، برخی از چهره های شاخص اصلاحات از لیست حذف شوند، ولی باقی امواج اصلاح طلبان که کمتر شناخته شده اند، اجازه ورود به صحنه بیابند. این دقیقاً همان روزنه ای بود که ما دنبالش بودیم. حذف و تنبیه اصلاح طلبانی که کارنامه ناتوانی در پرونده داشته و دستور کار ساخت و پاخت با رژیم در جیب گذاشته اند و به روی صحنه آمدن چهره های اطلاح طلب تازه کار و پرانرژی و به خصوص جوانان که مشعل اصلاحات را دست به دست بچرخانند. حضور اصلاح طلبان شاخص چند عیب بزرگ با هم داشت که حاکمیت با حذف شان بدون این که بداند خدمتی بزرگ به ما کرد. علاوه بر ساخت و پاخت شان با رژیم (که تنبیه شان توسط رژیم ظالمی که از آن دفاع می کنند، بهترین شکل سزای شان بوده و هست)، آنان هم انرژی و هم حتی حرفی جدید (حال کم عملی شان جای خود) برای مردم نداشتند و طیف بزرگی از مردم نیز مدت هاست که به چهره های جدید در انتخابات رأی می دهند. انرژی و برنامه های تازه ای که در مورد چهره های جدید اصلاح طلب عکس اش صادق است. مهمتر از آن، بسیاری از برگزیدگان، اصلاح طلب به عنوان سابقه دار نبودند، بلکه میانه رویانی بودند که می توانستند در همراهی با اصلاح طلبان ائتلافی را در مجلس داشته باشند. نتیجه “دقیقا”ً با برآورد ما تطابق داشت. البته نتیجه ای که هرگز تنها به اصلاح طلبان محدود نبود و به اصول گرایان (مشتی دزد فرصت طلب که با نقاب اصول گرایی به دین فروشی و مملکت فروشی مشغول اند) نیز مربوط می شد. تقریباً تمامی چهره های شاخص اصول گرایی زده شدند، چه در انتخابات مجلس و چه انتخابات خبرگان (فسیل های ترشی گذاشته و خشک مغزی که با این نام خود را معرفی می کنند). چهره هایی کمتر شناخته شده از اصول گرایان از شهرستان ها بر سر قدرت آمدند. مخالفانی که برای سلامت کار هر دولتی ضروری اند و پیروزی یکدست اصلاح طلبان و طرفداران دولت هرگز به نفع هیچ کس نیست. قرار است طی جدّی ترین و حتی شدیدترین انتقادات و اشکالات از برنامه های دولت، خروجی کار بیرون بیاید؛ نه با مشتی حرف های گل و بلبل. اما اصول گرایانی که از شهرستان ها بیرون آمدند، تنها تعدادی از آنان با آرای سالم مردم از صندوق ها بیرون آمدند و مابقی طی تقلب سازمان یافته از صندوق بیرون کشیده شدند. در برخی از شهرها که تقلب عیان بود، مردم اعتراضاتی جلوی ادارات دولتی و استانداری ها و فرمانداری ها صورت دادند که در رسانه ها انعکاس نیز یافت. اما تقلب رژیم هرگز به آن محدود نبود. سیستم امنیتی کشور چند میلیون از شناسنامه های مردگان را باطل نکرده و سال هاست در هر انتخاباتی، آرای تقلبی از طرف مردگان را وارد سیستم می کند. یعنی همین آرای ته جدولی بازندگان حکومتی و به خصوص فسیل های خبرگان هرگز واقعی نیست و حاصل آرای مردگان است! در چندین شهرستان اشخاصی را با تعداد زیادی شناسنامه که قصد رأی دادن با آن ها را داشتند دستگیر کردند که در رسانه های محلی انعکاس یافت، اما از بالا دستور داده شد که در رسانه های ملی انعکاس نیابد. باز تقلب حکومت به اینجا محدود نبود. حاکمیت در مناطق محروم و حاشیه شهرها با انواعی از مشوق ها اقدام به خرید رأی می کند که مدتی مانده به انتخابات این حرکت توسط برخی از نمایندگان و مقامات دولتی مخالف تحت عنوان “پول های کثیف در انتخابات” رسانه ای شد. با این همه، هنوز خروجی دقیقاً آن چیزی نبود که ما می خواستیم و بقیه کار را باید شورای نگهبان تکمیل می کرد. درست خواندید؛ در بسیاری از موارد دشمنانمان همان کاری را می کنند که می خواهیم و اگر درست بازی خوانی بلد باشیم به راحتی می توانیم از انرژی شان به نفع خود استفاده کنیم. مورد عیان و به اصطلاح تابلوی آن، تبلیغات و ضد تبلیغاتی است که سال هاست با صرف پول و انرژی بسیار از طریق رسانه های حکومتی به خیال مبارزه با مخالفان و به خیال به نفع خودشان راه می اندازند و توسط افکار عمومی همواره و دقیقاً نتیجه عکس داده و افکار عمومی مشخصاً به همان کسانی که از تریبون حکومتی مورد حمله واقع شده تمایل شدید یافته و از هر کسی که تبلیغ اش را کند، تبری و حتی نفرت می جوید که در انتخابات انعکاس می یابد. در مورد اخیر شورای نگهبان با دستکاری پس از انتخاباتی که صورت داد، نیمه باقی مانده لیوان را نیز به نفع ما کرد. چگونه؟ شما در بسیاری از انتخاب های زندگی، همه چیز را با هم نمی توانید بدست بیاورید و در بزرگترین پیروزی ها معمولاً بخشی برای طرف مقابل باقی می گذارید و به ندرت پیش می آید که همه را ببرید یا همه را ببازید. در انتخاباتی که حاکمیت و اصول گرایان در آن شکست خوردند، می توانست همین شکست دلیلی بر آن شمرده شود که پس انتخابات سالم بوده است. اما با دستکاری چندین چهره شاخص اصول گرایی در ته جدول انتخابات خبرگان و به خصوص پرش ناگهانی شان از ته جدول به میانه جدول، و حذف تعدادی از نمایندگان برگزیده مجلس پس از نتایج نهایی انتخابات، رژیم باز هر گونه شائبه برگزاری انتخابات سالم از ابتدای روی کار آمدن اش تاکنون را از بین برد و با این کار به اصطلاح حکایت کسی را یافت که هم پول را داد (هزینه های سنگین انتخاباتی)، هم شلاق را خورد (نتیجه انتخابات را باخت) و هم پیاز را خورد (افشاء شدن تقلب در انتخابات). جالب تر این که تقلب در خصوص تنها چند چهره ای که علنی شد، حتی در صورت پیشبرد نتیجه مورد نظر اصول گرایان، تأثیری در کلیت و اکثریت مجالس مذکور نداشت و تنها سوی دیگر لیوان، یعنی باز رژیم متقلب و به کرات بازنده سر کار را رسوا می کرد و به خانه می فرستاد، که چنین نیز شد. (خاطر نشان کرده بودم، بازی تمام نشده و اتفاقاً به جاهای جالب اش رسیده است)
این گونه کابوس حاکمیت و به خصوص اصول گرایانی که مدام بیم آن داشتند، شوک دوم خرداد دیگری و دوران اصلاحات و تغییر دیگری دوباره پیش نیاید، به واقعیت بدل شد.