دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
آنچه روی صحنه افغانستان می بینید، تنها حاصل تصمیماتی نیست که دولتمردان رسماً می گویند و طی اظهارات رسمی شان از رسانه ها بیان می شود. همان گونه که بسیاری از تصمیماتی که طی نیم قرن اخیر تاکنون در خاورمیانه گرفته شده و می شود، تصمیاتی است که پشت صحنه گرفته شده و چه بسا “نیروهای فرادولتی اعمال می کنند. ظهور و تقویت اسلام گرایان در خاورمیانه در نیم فرن حاصل از این دست اقدامات است که در مواردی به قربانی شدن مردم نیز منجر می شود.
چطور شد که طالبان تروریست ناگهان طرف مذاکره با آمریکا شدند؟ توانایی های نظامی و پیروزی های میدانی طالبان؟ هرگز. قضیه بسیار پیچیده تر از این هاست. استراتژیست هایی که طرح یک کمربند-یک جاده چین را برای آمریکا یک تهدید ژئواستراتژیک ارزیابی می کنند، به این سناریو روی آوردند که بهترین و کم هزینه ترین راه شکست این طرح، ایجاد منطقه ای ناامن در افغانستان است تا با طالبان و داعش قطع شود. چون بخشی از طرح یک کمربند-یک جاده، پس از تجدیدنظرهایی که صورت گرفت، از شمال افغانستان می گذرد. یعنی دقیقاً جایی که سالها بود طالبان پایگاه مردمی نداشته و در چند سال اخیر مدام گزارش شده که اعضای داعش از مکان های دیگر به آنجا آورده می شوند. البته طرح می تواند باز تغییر کند و به جای شمال افغانستان از آسیای میانه گذر کند. اما ناامنی مدنظر قرار نیست به افغانستان محدود شود و کشورهای آسیای میانه هدف دیگر این ناامنی هستند. این سناریوی شیطانی که قرار است به قیمت از دست رفتن دستاوردهای دو دهه اخیر مردم افغانستان –و حتی فراتر از آن مردم منطقه تمام شود، یکی دیگر از اهدافش رژیم ایران است تا طالبان و داعش مرزهای شرقی ایران را تهدید و ناامن کنند. برخلاف شعارهای چشم بسته روضه خوان های ایران مبنی بر خروج آمریکا از افغانستان، سرویس های امنیتی دشمنان شان خوب می دانند که چه می کنند.
اتفاقی نبود طرحی که دولت سابق آمریکا با طالبان تحت عنوان به اصطلاح صلح بست، دولت افغانستان را در نظر نمی گرفت و حتی حاضر بود، کار به دولتی انتقالی منتقل شود که چیزی نمی گذرد که فرو می پاشد. این دقیقاً همان چیزی بود که استراتژیست هایی مدنظر داشتند که به رئیس جمهور سابق آمریکا خط و گزارش دادند. قرار است افغانستان با نقشه های پلیدی دوباره به جنگ داخلی کشیده شده و مأمنی برای تروریست های عالم بدل شود. همسایگان شمالی افغانستان و حتی روسیه نیز از این نامنی ضربه خواهد خورد. به نظر می رسد این انتقام از کسانی است که سرویس های امنیتی غرب گزارش کرده بودند که به طالبان در ازای کشتن هر سرباز آمریکایی جایزه می دهند.
در این میان، وظیفه ملت ها چیست؟ آنان باید با تصمیمات شان سناریوهای شیطانی را به شکست کشانده و سناریوهای مفید خود را پیش برند. قرار نیست ملت افغانستان خانه خراب شود و تعدادی اورانگوتان (با عرض پوزش از کلیه نخستی ها که هرگز جنایتی در حد طالبان و داعش نکردند) قدرت را بدست گیرند تا طرح های قدرت های جهانی رقیب به شکست کشیده شوند. مردم منطقه نیز موش آزمایشگاهی نیستند که هر روز تعدادی استراتژیست بیمار، یک نقشه ای برایشان بکشند و بعد از قرن ها بفهمند اشتباه کرده اند.
باید همگان متوجه باشند که در افغانستان دوران پس از آمریکا آغاز شده و قرار نیست که با رویاهای خوشبینانه خود را به خواب بزنیم. هر بازیگری باید نقش مسئولانه خویش را ایفاء کند تا افغانستان و متعاقب آن منطقه، بار دیگر به فاجعه کشیده نشوند.
نخست دولت افغانستان باید به بسیج مردمی توجه کند. مسلح ساختن مردم محلی گرچه ضروری است، اما کافی نیست و باید مردم آموزش نظامی دیده و سازماندهی شوند. دفاع محلی و مدنی اصولی دارد که کشورهایی که موفق به شکست تروریست ها شدند، آن را فرا گرفته و پیاده کردند. از تجارب آنان استفاده کنید. “بسیج مردمی”، قدرتی افزونتر از حمایت هر ابرقدرتی برای شماست. دوم، دولت افغانستان باید برای تامین مناطق دورافتاده و مرزی از کمک ارتش های همسایگان که بابت به قدرت رسیدن طالبان در مرزهایشان هستند، بهره برد. نیروهای مشترک دو کشور افغانستان و هر یک از همسایگان ولسوالی های مرزی را پوشش دهند با قوای نظامی هر دو کشور با اتاق عملیات مشترک.
سوم، چین بزرگترین هدف طرح شیطانی به قدرت رساندن طالبان و داعش در افغانستان است. بی شک الان نیز دیر شده و باید هر چه زودتر طی رایزنی با دولت افغانستان نیروی نظامی به همان مناطقی بفرستد که طرح یک کمربند-یه جاده مدنظر دارد. دولت افغانستان باید هر چه زودتر در این خصوص تصمیم بگیرد و گرنه خیلی زود، دیر می شود.
کشورهایی که می خواهند حضور مسئولانه در افغانستان داشته باشند باید توسط دولت افغانستان مورد استقبال قرار گیرد. ترکیه مایل به تامین امنیت فرودگاه کابل است. بسیار خوب، اگر می خواهد نقش پررنگتری ایفا کند، چه بهتر که زودتر اقدام مشترک برنامه ریزی شود.
در کنار این سناریوها، ما باید پیش بینی کنیم که بنا بر هر دلیلی، مثل تردیدهای دولت افغانستان، عدم اتخاذ تصمیمات ضروری یا کوتاهی به هر دلیلی، حکومت مرکزی افغانستان سقوط کرد و عرصه برای جولان طالبان باز شد. آیا باید همسایگان منتظر بنشینند تا طالبان در ابتدا وعده دهد که کاری با همسایگان ندارد و وقتی خوب مستقر شدند، سراغ همسایگان نیز بیایند؟ باید هر کشوری با اقدامی مسئولانه، مناطق و ولسوالی های هم مرز با خود را همچون منطقه امن پوشش دهد. هم کشورشان را از دستبرد تروریست ها در امان نگه دارند و هم مردم آن مناطق را زیر چتر حمایت شان بگیرند که بار دیگر زیر یوغ طالبان نروند.
این ها سناریوهای مطلوب عاجل اند، ما سناریوهای دیگری داریم که در صورت عدم وقوع هر یک از سناریوهای فوق توسط کشورهای ذیربط می توانیم در پیش بگیریم. به موقع از آن ها مطلع خواهید شد. فعلاً سناریوهای فوق در اولویت هستند. هر کوتاهی یا ساده لوحی توسط هر یک از بازیگران این شطرنج می تواند به قیمت گزافی برای خود یا دیگران تمام شود. حجت تمام.