تحليلي رواني-اجتماعي بر اعتراضات حكومتي به رسانه ها سينما و رسانه ها به مثابه خودآئيني در مقابل نقاب و گروتسك

0
319

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو جامعه شناسان بدون مرز

طرح مسأله: چرا بسياري در ايران از بابت هر فيلمي كه قشر يا تيپ آنان را معرفي مي كنند، دچار عصبانيت شده و دسته راه مي اندازند؟ آن هم بيشتر گروه هاي مذهبي حكومتي كه مدعي امر به معروف و نهی از منکر اند، ولي بيش از ديگران وقتي كسي ايشان را امر و نهي مي كند، تاب نمي آورند؟ چون فيلم كه آنان را نشان نمي دهد، اشخاصي ديگر و حتي غيرواقعي را بازنمايي مي كند! اگر روزي يك نانوا را به عنوان دزد بگيرند، آيا اين توهين به همه نانواهاست و نبايد او را دستگير كرد؟ خواهيم ديد كه مسأله از ابعاد اجتماعي و به خصوص رواني بسيار عميق تري برخوردار است.

پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي: اين يك واقعيت ملموس در طول اين سال هاي انقلاب است كه بسیاری از معارف اسلامی در دوره انقلاب دچار تغییراتی چنان اساسی شد که عملاً به ضدش بدل گشت. اما مگر خود رژیم در همین رسانه های حکومتی اذعان نکرد که در قزوین تعدادی از نیروهای انتظامی به اسم امر به معروف و نهی از منکر دانشجویان و ترویج حجاب و عفاف، ایشان را دستگیر کرده و به آنان تجاوز می کردند؟ مگر یکی از فرماندهان نیروی انتظامی را دستگیر و سپس از کار برکنار نکردید، چون در وضع ناجوری او را با شش زن، آن هم در حالی که رکوع و سجود در نماز را مسخره می کردند، پیدا کردید؛ همان کسی که در جشن عفاف و حجاب به دختران جوان جوایزشان را اهداء می کرد!؟ دو فیلمی که تنها برخی از اشخاص مذهبی را نشان می دادند که در این چند دهه با تظاهر به دین، بزرگترین سوءاستفاده ها را بردند و بسیاری را نیز قربانی کردند، بهترین امر به معروف و نهی از منکر نسبت بدین دین فروشان است و این تعداد سوءاستفاده چی را که حکومت ریاکار برای رفع اتهام از خودش پذیرفته است و جای بحثی نیست، بلکه سخن اصلی آن است که آن اتفاق این رژیم نبوده و نیست، بلکه قانون آن است و وقتی ملاک های تان برای ارزیابی دیگران برحسب، ظواهر و دست به سینه شدن و پذیرفتن چشم بسته دستورات بالادستی ها و توجیه هر جنایتی با احکام شرعی و فقهی بود، یعنی نتیجه اش همین که عده ای ریاکار و جنایتکار وقیح به راحتی خود را به هر شکلی که بخواهید بیرون می آورند و در ساختار قدرت رشد می کنند و همه جا را مسخر می سازند تا وقتی که نوبت به خودتان می رسد. ضربه ای که حکومت پس از انقلاب به اسلام زد، در تاریخ ایران هیچ حکومتی نزد و آن را از دورن به ضدش بدل ساخت و مردم را بیزار از دین و ایمانی این چنینی. تنها عمودی را که برافراشت، رشد و گسترش تمامی اعمال ضد دینی به نام دین بود. با این همه، دلیل عصبانیت حکومتی ها دارای ابعاد روان شناختی عمیقی است که نیاز به تحلیل دارد که بدان می پردازم.

نظريات روانشناسان اجتماعي و جامعه شناسان: در روان شناسی اجتماعی، پدیده ای تحت عنوان “خود آیینه ای” اولین بار توسط “کولی” تشریح شد. کولی تشخیص داد که انسان ها قادرند که خود را نه تنها به مثابه “فاعل شناسایی”، بلکه چون “موضوع شناسایی” مورد شناخت و ارزیابی قرار دهند. آنان از خود، همچون تمامی دنیای پیرامون آگاه بوده و از آن طریق می توانند هر آنچه را که به خودشان مربوط شود، مورد شناخت، ارزیابی و داوری قرار دهند و برحسب آن، اعمال بعدی شان را تغییر داده یا اصلاح کنند. به عبارتی، انسان از خود به مثابه یک آیينه برای شناسایی و ارزیابی اش بهره می برد. هربرت مید دیگر نظریه پردازی بود که متوجه شد، انسان ها تنها نسبت به دیگران کنش و واکنش نشان نمی دهند، بلکه نسبت به کنش های”خود” نیز واکنش نشان می دهند و همزمان خود از یک سوی شناسایی می کند که “من فاعلی” انسان است و از سوی دیگر خود نسبت بدان واکنش نشان می دهد که “من مفعولی” انسان را تشکیل می دهد.

نگارنده بر این نظر است که این شناخت و ارزیابی از خود، تنها برحسب تصویری که خودش از خودش دارد –که من آن را “جهان بینی فردی” نامیده ام- شکل نمی گیرد، بلکه اطرافیان و جامعه نیز آن گونه که نسبت به ما کنش یا واکنش صورت می دهد، شناخت و ارزیابی ای را بدست می دهد – که من آن را “جهان بینی مفعولی” نام گذاری کرده ام- که در ذهنمان نقش می بندد. این دو تصویر همواره تفاوتی با هم دارند و اشخاصی که مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار می گیرد، از طرف “من مفعولی” تصویری به ایشان عرضه می شود تا “من مفعولی شان” را برطبق آن اصلاح کنند و اگر انسان های اصلاح پذیری باشند، از این نقد و تصور متفاوت انعکاس یافته ناراحت نشده و در صورت لزوم تغییر رویه می دهند. عمدتاً کسانی از این تصویری که جامعه به ایشان انعکاس می دهند، نگران و حتی عصبانی می شوند که “من فاعلی شان” را پشت نقابی پنهان ساخته باشند و کسانی به طریقي بخواهند آن را از طریق “من مفعولی” از پشت آیینه بیرون کشیده و جلوی آیینه به ایشان و دیگران نشان دهد.

نقاب يا گروتسك: براي تشخيص دقيق اين پديده ناگزيرم كه دو نظريه نقاب و گروتسك را توضيح دهم. بسياري از مردم براي اين كه از پس نقش هاي زندگي برآيند، سعي مي كنند تا بتوانند نقش هاي مختلفي را در موقعيت هاي گوناگون زندگي ايفاء كنند. تا اينجا پديده اي كاملاً طبيعي و متداول را مي بينيم و پديده زماني پيچيده مي شود كه نقش ها با هم متناقض باشند. اگر بنا به هر دليلي، اشخاص ناگزير باشند كه براي آن كه از پس تمامي نقش هاي مورد انتظار از آنان برآيند، گفتارها و رفتارهاي كاملاً متناقضي را در موقعيت هاي مختلف و طي نقش هايشان در طول شبانه روز بازي كنند، آن گاه با دو پديده و آسيب اجتماعي جدي روبرو هستيم: نقاب يا گروتسك.

كسي كه بخواهد براي منافع شخصي يا اجباري بيروني ناگزير به ايفاي نقش هاي متناقض شود، مجبور است كه پشت يك نقاب خود را پنهان كند. در اين مورد “من فاعلي” او همچون كارگرداني است كه بايد بداند كه “من مفعولي” اش را كي و كجا به چه شكلي بازي بگيرد تا به نتيجه مطلوب برسد. در هر جامعه اي معمولاً پيش مي آيد كه برخي براي احراز سمت هايي كه براي كسب ثروت يا قدرت يا شهرت و غيره ضروري است، به زندگي در پشت يك نقاب ادامه دهد. اما زماني قضيه به اپيدمي اجتماعي بدل مي شود كه سيستم اجتماعي بيمار باشد. اين بيماري مي تواند به سبب فقر و كمبود اقتصادي، يا فشارهاي قدرت از طرف كليه نهادهاي قدرت به وجود بيايد.

نتيجه نقاب و گروتسك در جامعه: ما در ايران به اين سبب با وجود ثروت سرشار ملي و درآمدهاي زياد نفتي نتوانسته ايم همچون كشورهاي عربي امروز جامعه اي نسبتاً سالم داشته باشيم كه فشار حكومتي از افراد مي خواهد تا نقش هايي را كه او از آن انتظار دارد، بازي كنند و تنها در ازاي آن حاضرند كه افراد شغل يا سمتي را برعهده گيرند. و چون كساني كه اين فشارها را انتظار دارند، از كمترين دانش لازم براي اداره جامعه با در نظر گرفتن عوامل رواني، اجتماعي و فرهنگي بي بهره اند، تصور مي كنند كه با زور مي توان كارها را درست كرد. در حالي كه، به زور مي توان تنها روي گفتارها و رفتارهاي انسان ها نقاب كشيد و از آنان رياكاراني ساخت كه وقتي در نقاب مي نگريد، دربست در خدمت نظام و انقلاب و هر پايگاه قدرت و زوري هستند و به محض اين كه اختياري دست شان بيافتد و فرصتي براي ظهور “خود” نشان دهند، از پشت نقاب بيرون مي آيند و حسابي از خجالت اين چند ساله نقش بازي كردن اجباري نيز كه بيروني ترين نمودش را در دزدي، اختلاس، فساد پنهاني اخلاقي مي توانيد ببينيد، بيرون مي آيند.

با اين همه، مشكل و آسيب اجتماعي جامعه ما از اين هم شديدتراست و ما با پديده اي به نام “گروتسك” روبرو هستيم. گروتسك را برخي نقاب يا ماسك ترجمه كردند كه ترجمه درست و دقيقي نيست. گروتسك، نقاب در نقاب است. اگر نقاب، ماسكي است كه روي “نقش” هاي زندگي كشيده مي شود، گروتسك ماسكي است كه بر روي “شخصيت” كشيده مي شود. كسي كه نقاب زده كارگرداني است كه مي داند خود واقعي اش چيست و نقش ظاهري اي كه ايفاء مي كند چيست. ولي كسي كه گروتسك بر شخصيت مي زند، چنان درگير تناقضات دروني كرده در “خود” طي زندگي است كه حتي از خود فريب مي خورد! به عبارتي، اين ماسك چون از حد نقش فراتر مي رود و به شخصيت مي رسد، خود فاعلي از خود مفعولي رو دست مي خورد. آن گاه است كه مي بينيد براي اختلاف كوچك ناگهان هفت تير مي كشند و براي درگيري هاي عادي، آدم مي كشند و همه را نيز به راحتي انجام مي دهند و اصلاً خودي كه گروتسك بر شخصيت زده حتي خود نمي داند كه چه جنايتكار بزرگي شده است و تصور مي كند كه محق و درستكار است و تنها گاهي مجبور مي شود كه از قوه قهريه استفاده كند! بيشتر اشخاص حكومتي ما دچار گروتسك هستند و به همين سبب است كه به نام دين آدم مي كشند و جنايت مي كنند و به نام دفاع ازمظلوم، ظلم مي كنند و اصلاً عين خيال شان هم نيست.

سينما و رسانه به مثابه “آيينه”: امروز ثابت شده که پردیسه هنر و پرده سینما و البته رسانه ها، و اخیراً اینترنت یکی از این فضاهاست که چنین ریاکارانی را كه پشت نقاب يا گروتسك “خود” را پنهان كرده اند، نقش يا شخصيت شان را خارج و رسوا مي سازد و از این روی آنان را نگران و دستپاچه مي بينيد كه به تمامی این آیینه های دنیای جدید به چشم تهدید می نگرند و ممیزی های متعدد می سازند تا مانع از انعکاس این تصاویر، اول عریان جلوی وجدان خودشان و سپس رسوایی شان جلوی جامعه شود و دکان شان تعطیل گردد؛ گرچه در ایران دیگر بیهوده سعی می کنند و اعتبارشان را سال هاست که جلوی مردم و اخیراً حتی در نزد حکومتی ها و بیت هایشان از دست داده اند و با دروغ های مبالغه آمیز و ساختن کرامت های مضحک نمی توانند چهره دیگری را از خود نشان دهند؛ همان چهره ای که در این چند دهه از بیرون زدن اش از پشت نقاب بسیار هراسان بودند.

به کارگردانان و دست اندرکارانان فيلم هايي كه مورد اعتراض حكومتي ها قرار مي گيرند، همچون ساير دست انداركاران عرصه سينما و رسانه ها نيز كه چنين نقاب ها و گروتسك ها را هويدا مي سازند باید تبریک گفت که همین عصبانیت و اعتراض ها حاکی از موفقیت فیلم ها است و آن ها هم امر به معروف و نهی از منکر حقیقی را نشان دادند و هم به هدفی که داشتند، رسیدند و فیلم تأثیری را که باید می گذاشت، گذاشته است و اتفاقاً با تحریم حکومتی و پایین کشیدن فیلم ها از سینماهای رسمی همواره جدابیت فیلم برای مردم بیشتر شده و آن ها به سرعت در فضاهای واقعی و مجازی تکثیر و منتشر شده اند و عملاً همواره محدودیت های حکومتی تبلیغی شده برای آثار توقیف شده و دستاوردی بیش از اتنظار در جامعه داشته اند.

مقاله قبلیدختر خلخالی هم از ژن‌هایش گفت!
مقاله بعدیمزاحمت پهپاد جمهوری اسلامی برای جنگنده آمریکایی
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.