تحليلي بر شطرنج سناريوهاي پوتين-اوباما؛ از اوكراين تا سوريه

0
142

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

طرح مسأله: بحران پيش آمده در اوكراين داراي پيشينه و تبعاتي بيش از آن چيزي است كه در صفحه اوكراين ديده مي شود و براي شناخت و تحليل آن لازم است كه لايه به لايه هر يك را ارزيابي كرد و سناريوها را به فراخورشان برگزيد.

شرايط در هم تنيده: مشكل اوكراين چرا پس از اين همه مذاكره نه تنها حل نشده كه حتي بهبود نيز نيافته و پيشرفتي هم ديده نمي شود؟ چون دو طرف اصلي يعني دولت هاي روسيه و اوكراين تاكنون حاضر به گفتگو با يكديگر نشده و نيستند. گره كور كار، در روز پيش از تصرف كاخ رياست جمهوري، يعني توافقنامه رئيس جمهور اوكراين با مخالفان نهفته است. روسيه مي خواهد همگان به شرايط توافقنامه برگردند و از اين سبب دولت كنوني اوكراين را ناقض توافقنامه و غيرقانوني مي داند و دولت هاي اروپايي و آمريكا مي خواهند قضيه از همين جايي كه قرار دارند، با گفتگو و توافقي جديد حل شود. مشكل بزرگتر، سوابقي است كه اختلافات روسيه با غرب دارد و ترسي است كه دو طرف از انگيزه ها و اهداف يكديگر حدس مي زنند. غرب نگران است كه پوتين سوداي امپراطوري روسيه را در سر دارد و عملاً دارد همگان را به جهان قطبي مي كشاند كه جنگ سرد، يكي از دستاوردهاي نامطلوب اش خواهد بود و چه بسا كشورهاي ديگر نيز تهديدات بعدي باشند. واقعيت اين است با رفتاري كه تاكنون پوتين در گرجستان و اوكراين از خود نشان داده اين نگراني تنها مختص غرب نيست و كشورهاي مشترك منافع روسيه نيز جملگي نگران شده اند و همگي آن را محكوم كردند، و در نقطه مقابل، پوتين نگران است كه ناتو دارد به سوي شرق و مرزهاي روسيه پيشروي مي كند و اين يك تهديد آشكار است.

تبعات تصميمات: تا همين لحظه مي توان با نگه داشتن وقايع، يك تصوير كلي از كنش ها و واكنش هاي پيرامون وقايع اوكراين داشت. نخست اين كه هدف پوتين براي مقابله با گسترش ناتو، يارگيري هاي پيرامون در جوارش از طريق متحدان همسايه بوده، اما با با اين حركت اش در كريمه، تقريباً تمام شان شايد به استثناي روسيه سفيد، حالا ترسيده و منصرف شده اند و پوتين ديگر نمي تواند آنان را نسبت به هر پيمان جديد ديگر متقاعد كند و حتي ديگر براي روس تباران آن كشورها نمي تواند پاسپورت روس صادر كند؛ چون هدف وي را مي دانند. يعني پوتين بدون اين كه متوجه باشد، با اشغال كريمه، نيروي گريز از مركزي درست عكس جهت حركت اش صادر كرده كه ديگراني را كه قرار بود جذب كند، دقيقاً در نقطه مقابل دفع كرده است!

از طرفي، استراتژيست هاي آمريكايي كه احتمال خيزش يك گرايش ملي گرايي را در روسيه محتمل مي شمردند و رفتار پوتين در طول اين سال ها نيز ايشان را به اين بدبيني بيشتر سوق داده بود، چند راهكار پيشنهاد كرده بودند. تعدادي به روابط و پيوندهاي اقتصادي و تجاري معطوف بود كه به شكلي موثر نيز براي تبديل هر دشمني به يك رقيب و سپس شايد شريك، راهكاري موفق و درست است، اما يكي از پيشنهادات گسترش ناتو به سوي شرق بود، كه حالا مي توانيد تبعات اين تصميم را ببينيد. آن روسيه و رهبرانش را چنان نگران ساخته كه به يارگيري ولو با زور و لشكركشي تن داده اند. اين راهكار استراتژيست هاي غربي نه تنها اشتباه كه حتي نتيجه اي معكوس داده است كه اگر اصلاح نشود، برخوردهاي روسيه با غرب مي تواند حالاحالاها ادامه پيدا كند.

دستاوردها: اگر چند طرف درگيري هيچ پيشرفت و انعطافي نداشته باشند و مذاكرات به بن بست برسد، چه روي خواهد داد؟ دانستن تصاويري از وقايع بعدي شايد طرف هاي تصميم گيرنده را به تجديدنظر وا دارد!

روسيه كريمه را ضميمه خاك خود مي كند. مابقي اوكراين طبعاً از ترس هم كه شده به عضويت ناتو در مي آيد و چه بسا ساير كشورهاي اطراف روسيه نيز با شتابي بيشتر. يعني نتيجه اي درست عكس انتظار پوتين. غرب نه تنها تحريم هايي سخت براي روسيه و رهبرانش وضع مي كند كه آن به يك ركود اقتصادي در روسيه منتهي مي شود و تفاوتش با گذشته آن است كه غرب اينبار برخلاف دوران جنگ سرد، نه نيمي از جهان كه تمام دنيا را پشت سر خود دارد و تقريباً هيچ كشوري ضميمه شدن كريمه به خاك روسيه را نخواهد پذيرفت و شايد تنها روسيه سفيد با وعده هايي با روسيه همراه شود. تاوان اين تصميم براي توسعه و پيشرفت روسيه ويرانگر خواهد بود و بسيار وسيعتر از اشغال افغانستان در گذشته برايش هزينه خواهد داشت. درضمن، تاتارهاي مسلمان كريمه از مخالفان جدي الحاق سرزمين شان به روسيه هستند و آنان حتي ممكن است، دست به مبارزات چريكي براي آن بزنند.

اما از آن سوي، هزينه هاي طرف مقابل نيز كم نيست و غرب و حتي جهان نيز از مواجهه با روسيه بي شك متضرر خواهد شد. روسيه ايران نيست كه با بستن چند كانال مالي، دست ها را بالا ببرد. اروپا به شدت وابسته به نفت و گاز روسيه است و حداقل در كوتاه مدت اين روسيه است كه مي تواند يك بحران انرژي براي اروپا ايجاد كند. آلمان نيز به عنوان يكي از بزرگترين سرمايه گذاران در روسيه به همراه اقتصاد روسيه متضرر خواهد شد، از اين سبب با تحريم هاي سخت متحدان غربي اش بر عليه روسيه موافقت نخواهد كرد. غرب نيز ديگر نمي تواند روي روسيه به عنوان يكي از متحدان اش حساب كند و دو طرف به سمت قطبي شدن مواضع و حتي جنگ سردي ديگر كشيده مي شوند، تازه اگر درايتي به ميزان سياستمداران جنگ سرد گذشته داشته باشند كه به جنگي سوزان بدل نشود! پيداست كه اين دستاوردها مطلوب هيچ يك نيست و بهتر است تا تجديدنظري در مواضع صورت گيرد. اما چگونه؟

سناريوهاي بازيگران: شكست آچمز حاضر با اين انعطاف دو طرف كه آن طرفيني كه در روز قبل از تسخير كاخ رياست جمهوري با هم توافقي را امضاء كردند، دوباره پاي ميز مذاكره بنشينند و به توافقي جديد دست يابند. در غير اين صورت سناريوهاي هزينه دار شروع خواهند شد.

در يك سناريو، پوتين مي تواند بدون الحاق كريمه به روسيه، هم از ورود به شرايط غيرقابل برگشت اجتناب كند و هم از تحريم هاي سخت غرب در امان بماند و گفتگوها را به اميد انعطاف متقابل شروع كرده و ادامه دهد.

بايد توجه كرد كه مشكل كنوني روسيه با غرب به آن دو كشور محدود نمي شود و به نوع بازي پوتين و اوباما نيز برمي گردد. پوتين دريافته كه اوباما تمايلي به اقدام نظامي جدّي ندارد و وي را در مقاطع مختلف به خصوص در سوريه آزموده است. به همين خاطر در زمان بوش كه بخش هايي از گرجستان را اشغال كرد، حتي با تصويب مقامات آن مناطق نسبت به ضميمه شدن به خاك روسيه مخالفت كرد و فراموش نكنيم، كه در آنجا آغازگر عمليات نظامي گرجستان بود. اما حالا در اوكراين لشكركشي را آغاز كرده و با صراحت از الحاق كريمه سخن مي گويد، چون چندان نگران واكنش هاي نظامي اوباما نيست. قبلاً به اوباما خاطر نشان شده بود كه اگر مشكل سوريه را اول براي خودش حل نكند، آن در جاهاي ديگر گريبانش را خواهد گرفت و راهش فرار از مسئوليت هايمان در سوريه نيست و اينك به وضوع مي توانيد نتيجه آن را در اوكراين ببينيد. اوباما اگر مي خواهد به پوتين ثابت كند كه در جايگاه فرمانده كل قواي ايالات متحده آمريكاست و نه كشيشي كه تنها با موعظه بخواهد به روسيه پاسخ دهد، يك حركت كليدي دارد.

آيا اوباما در كريمه مي تواند دست به اقدام نظامي بزند؟ بي شك شروع جنگ با روسيه ديوانگي است و مانورهاي نظامي آمريكا در اروپاي شرقي نيز چندان توسط پوتين جدّي گرفته نمي شود و تغيير رفتاري را نيز در روسيه برنمي انگيزد، اما اوباما مي تواند ضربه و واكنش مناسب اش را در جاي ديگر به پوتين و روسيه وارد كند: سوريه. در آنجا سرباز روسي نيست كه به درگيري ابرقدرت ها بيانجامد و رژيم سوريه نيز هم كشتاري بي رويه راه انداخته و هم چندان همكاري با جامعه جهاني از خود نشان داده كه حمله و سرنگوني آن، اينك مورد تأييد جامعه جهاني واقع نشود. درضمن، به پوتين مي فهماند كه اگر او از آستانه هايي عبور كند، اوباما حاضر است در صورت لزوم دست به اقدام نظامي نيز بزند. همزمان موضع پاسداران ايران در سوريه تضعيف شده و موضع دولت كنوني ايران تقويت مي شود؛ چون براي اين كه انتقادات پيرامون سياست هاي پاسداران ايران در سوريه چندان بالا بگيرد كه نياز به تجديدنظري را ضروري سازد و پرونده سوريه از سپاه قدس گرفته شده و به دولت ايران سپرده شود، بايد ملاها و پاسداران ايران هزينه اي حسابي در سوريه بدهند و آنجا درست ادب شوند. اين سناريو، علاوه بر آن، متحدان آمريكا در منطقه را كه نسبت به سياست هاي اوباما در سوريه و منطقه دلسرد و نگران ساخته، دلگرم مي سازد كه اوباما تنها به تهديد لفظي بسنده نمي كند و در صورت لزوم حاضر به عمل و دفاع از متحدانش هست.

اما اگر نوع اقدام براي اوباما مهم نيست و تنها مهم آن است كه خلاصه يك واكنشي نسبت به پوتين انجام دهد، راه هاي مختلفي هست و مثلاً مي تواند ابروهايش را كمي پايين بكشد يا در چند جلسه با روسيه قهر كند و نرود يا جواب تلفن پوتين را ندهد و مواردي نظاير اين ها!! و اميدوار نيز باشد شايد همين واكنش ها از طرف متحدان آمريكا مكفي پذيرفته شود!