تحليلي بر انقلاب ها و جنبش هاي خاورميانه؛ از ديكتاتوري نظامي و استبداد ديني به سوي دموكراسي

0
200

دكتر كاوه احمدي علي آبادي

عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز

از مرگ يك دستفروش تا رستاخيز يك دستفروش

اپيزود اول؛ عصر سرمايه داري: نمايشنامه معروف مرگ يك دست‏فروش، قهرمان تراژدى‏اش را از ميان مردم عادى برمى‏گزيند. مردمى كه ايشان را آنقدر در هميشه زندگى ديده‏ايم، كه ديگر توجه‏اى به آنان نداريم، و معمولاً انسان‏هاى عجيب و غريب و نامتعارف را قهرمان مى‏پنداريم، در حالى كه مرگ يك دست‏فروش تأكيد مى‏ورزد كه قهرمانان واقعى تراژدىِ زندگى اينك در عصر سرمايه داري اينان اند، نه صرفاً بدين سبب كه چون بازندگان دنياى ما هستند، به چشم نمى‏آيند، بلكه دقيقاً به اين دليل قهرمانان تراژدى هستند كه پاك باختگان اند. مرگ يك دستفروش از زندگي مردمي در دوره سرمايه داري خبر مي دهد كه با ظهور زندگي جديد، رنگ مي بازد و آنان به تدريج پايين تر و پايين تر مي روند و وحشتناك تر آن كه، آنقدر زيادند كه آن به روالي عادي براي ما تبديل مي شود و كاري از دست كسي ساخته نيست.

اپيزود دوم، عصر جهاني شدن: مرگ يك دستفروش در تونس، چنان توفاني بر پا كرد كه در گذشته تنها افسانه ها مي توانستند اين گونه مردم را تحت تأثير قرار دهند و افسون كنند و طومار ديكتاتوري هاي را زنجيروار بگسلند و فراسوي مرزها روند و آن از هويت عصري جديد خبر مي داد كه مرگ يك دستفروش را بزرگترين واقعه حداقل يك دهه مي سازد. اينك جنبش وال استريت نيز كه در پي همين اعتراضات مواج مردمي در اقصاء نقاط دنيا بر پا شده مي رود تا اسطوره مرگ يك دستفروش را اعلام كند و خبر از عصر پس از سرمايه داري دهد؛ عصر جهاني شدن كه در آخرين موج آن با كمك رسانه ها و شبكه هاي متعدد ارتباطي و البته اينترنت، رستاخيز هزاران مردم و زن را در پي دارد كه دستفروشان تنها گروهي از اين توده ها خواهند بود. يكي از مهم ترين تأثيرات جهاني شدن به هويتي برمي گردد كه به انسان هاي محروم و حاشيه نشين بخشيده است. تا ديروز بسياري از آن ها در ابتدايي ترين تصميمات محلي و بومي شان در نظر گرفته نمي شدند، چه رسد به كشورشان. در حالي كه امروز آن ها از طريق شبكه هاي ارتباطاتي گسترده، رسانه هاي ديجيتال و مجازي، مخابرات و اينترنت كه مشخصاً از بارزترين شاخص هاي جهاني شدن هستند، مي توانند با همه جاي دنيا ارتباط برقرار كنند. تا ديروز انسان محروم براي احقاق حق اش مي بايست به شورشي همه گير دست زند تا صدايش را به گوش برخي از مسئولان برساند، كه آن با تاوان هاي جبران ناپذيرِ جاني و مالي توأم بود. اما امروزه كمتر از صد روستاييِ آمريكاي لاتين با تعدادي پلاكارد مي توانند افكار خود را به جهانيان منتقل ساخته و حتي در مخالفت با جهاني شدن اعتراض كنند و به سرعت انعكاس آن را از طريق رسانه ها (ابزار جهاني شدن) در سراسر جهان ببينند و حالا حتي خودسوزي جانگداز يك دستفروش چنان توفاني بر پا مي كند كه هر روز كه مي گذرد ابعادي جديدي از آن ظهور مي كنند و برايمان به تدريج شناخته مي شوند. چرا كه “او” ديگر هويت يك انسان جهاني را يافته است. انسان ها ديگر تنها عضوي از محله خود نيستند، آنان عضو يك جامعه جهاني اند كه مي توانند با انتقال افكار عمومي شان از طريق جهاني شدن، تمام جهان را تحت تأثير قرار دهند و برنامه هاي در سطوح بومي، ملي و حتي بين المللي را تغيير دهند. اين از طريق وصل شدن به سايت هاي اينترنتي و مشاركت در نظرسنجي هاي شان ممكن است تا ساختن يك وبلاگ شخصي يا عضويت در فيس بوك كه نظراتش را انعكاس داده و با ديگران در ميان گذارده و مبادله مي كند. اگر دوران سرمايه داري خبر از مرگ يك دستفروش به عنوان واقعه اي پيش پاافتاده مي داد، مرگ يك دستفروش در عصر جهاني شدن، خبر از رستاخيز انسان ها مي دهد.

 

عصر مرگ ايدئولوژي؛ مبارزات بهار عربی تازه آغاز شده است

خود را آماده کنید، برای در آغوش کشیدن دموکراسی و آزادی در سرزمین های استبداد زده ای دیگر. شما در آستانه آن پیروزی ایستاده اید. به زودی خود را برای نبرد در سرزمین استبدادی دیگری خواهید یافت. آنجا که دیکتاتوری اجازه اظهارنظر به مخالفان و منتقدان ندهند و به جز زبان زور و سرکوب وحشیانه چیزی نمی شناسند و هر مخالفتی را به بی رحمانه ترین شیوه در هم می کوبند و ویران می کنند. دیروز لیبی، امروز سوریه و به زودی عراق: و اين بود نداي تاريخ در خاورميانه، كه با جنبش سبز ايران آغاز شد، با بحران عربي تداوم يافت، با انقلاب هاي دوم در كشورهاي عربي، از خامي خود بيرون آمد و حالا تشكيل حكومت هاي سكولار غيرنظامي و تقويت جوامع مدني را اعلام كرده و با طرح مطالبات اقليت هاي قومي و ديني به سوي تأمين خواسته هاي معوقه شان پيش مي رود. آيا جاي زير پاي تان در خاورميانه محكم است؟ هرگز بدين ميزان متزلزل و ناپايدار نبوده است و زلزله ها و پس لرزه همچنان ادامه دارند. چون پايه هاي سخت و سنگين ديكتاتوري ها و نيمه ديكتاتوري هايي با قدمت نيم قرن است كه لرزيده و فرو مي ريزد و تا قدرت هاي جديد در شرايطي جديد به تعادل نرسند، ادامه خواهد داشت.

اگر فاشيسم و نازيسم در انتهاي قرن بيستم به خاك سپرده شد و تنها اذناب شان همچون رژيم هاي بعث تاكنون دست و پا مي زدند (كه اينك هر دو سقوط كردند) و سنگ بزرگ آسياب كمونيست فرو افتاده، و مابقي جوامع ايدئولوگ كمونيست، سرنوشتي به جز آن نخواهند داشت، در ابتداي قرن بيست و يكم پس از سقوط رژيم هاي بعث، ايدئولوژي اسلامي نيز سقوط در حال سقوط است كه بي شك يكي از سياه ترين دوران ها را براي تاريخ اسلام (چون كثيف ترين جنايت ها را به نام دين و اسلام مرتكب شدند) و مردم خاورميانه رقم زد كه تا سال ها همچون فاشيست و نازيستي كه در اروپا هنوز كه هنوز است، با نفرت از آنان ياد مي شود، جهانيان، مسلمانان و به خصوص خاورميانه اي ها كه بزرگترين قربانيان آن بوده اند، با نفرت عمومي از آن ياد خواهند كرد، همان گونه كه از موسليني، هيتلر و استالين ياد مي كنند و از دجالان كبيرشان همچون ضحاك ماردوش، روايت ها بازخواهند گفت و نسل اندر نسل و سينه به سينه نقل خواهند كرد تا درس عبرتي شود براي آيندگان.

بلی، سرکوب بی رحمانه مخالفان در هیچ کشوری و شکنجه وحشیانه تظاهرکنندگان توسط رژیم هاي استبدادي بی پاسخ نمی ماند و اینک فرصت شان تمام شده است. ما در آستانه یک رستاخیز ایستاده ایم. اشتباه نکنید، مبارزات مردمی در هیچ یک از کشورهایی که بهار عربی در آن ها پیروز شده به پایان نرسیده است، كه تازه آغاز شده است. نخستین کسانی که آن حقیقت را درک کردند، زنان بهار عرب بودند و به خصوص زنان تونسی. آنان و جوانان تونسی انقلاب نکردند که دیکتاتوری نظامی را با دیکتاتوری مذهبی معاوضه کنند (چیزی که انقلابیون ایرانی در سال 57 نفهمیدند و زود به خانه هایشان رفتند و به کام یک دیکتاتوری مذهبی فرو لغزیدند). آنان خيلي زود دريافتند كه دیکتاتوری مذهبی بدتر و خطرناک تر از دیکتاتوری نظامی است و دیکتاتوری نظامی به خودش رحم می کند، اما استبدادی مذهبی نه، و تاریخ انقلاب ایران گواه این واقعیت است و همان مذهبیان ایرانی که این حقیقت را نفهمیدند، حالا یا در قبرستان خوابیده اند یا در كنج سلول انفرادی خزيده اند. مبارزات مردم خاورمیانه تداوم خواهند داشت و هر قوم و مذهبی که بخواهد حقوق دیگران را برحسب اعتقادات و مذهب خود پایمال کند، نفر بعدی اوست که آماج مبارزات مردمی قرار خواهد گرفت.

مبارزات ملل خاورميانه تمام نشده و دولت های بر سر کار آمده از قیام های آن بهار تنها در عمل است که باید ثابت کنند، با دیکتاتورهای پیشین فرق می کنند و مبارزات مردم بیهوده نبوده است؛ با اجازه دادن به برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز، گوش دادن به مخالفان و منتقدان و مسئولانه پذیرفتن مطالات مردمي و اصلاح مداوم حرکت دولت و حاکمیت. اخوان المسلمین مصر بدترين پرونده را در بهار عربي در کارنامه شان به جاي گذاشت: نخست عدم شرکت در مبارزات بهار عربی در مصر، دوم فرصت طلبی پس از پیروزی انقلاب و تلاش برای مصادره آن به کام خود، و سوم زیر قول زدن تمامی وعدهای پیشین. آنقدر بر افکار فسیل شده خلافت اسلامی پای فشرد كه ناگهان چشم باز كرد و ديد كه به نزد همان اسلاف خود رفته است: گورستان تاریخ.

آن به حاكمان عرب يادآوري كرد كه زمان تغيير رسيده است و خود را به خواب زدن ديگر بي فايده است. تغييرات در خاورميانه چنان سريع شده كه همگان را جا مي گذارد و هر نوع بررسي و تحليل شرايط تا مي آيد، كم و كيف اش را دريابد، باز تغييرات فزاينده، تمامي شرايط مهره ها و حركات را تغيير مي دهد و بهترين خوانندگان بازي هاي آتي را جا مي گذارد!

بزرگترين پيروزي در جنبش ها و انقلاب هاي خاورميانه

پيروزي بزرگ و شاه كليد پيروزي هاي ديگر در منطقه چه بود؟ انقلاب دزدهاي اسلامگرا –چه اخواني و چه اسلاميون مورد حمايت رژيم ايران در منطقه- نه تنها از قدرت به زير كشيده شدند كه تشكيلات شان در اكثر مناطق خاورميانه كه حضوري محسوس داشتند، فرو ريخت و ساقط شد كه هنوز نير ادامه دارد. شكست انقلاب دزدهاي مذهبي در مصر، انقلاب دزدهاي ديگري را كه با نقاب دين و اسلام درصدد تشكيل يك فاشيست ديني به سبك ايران در ديگر كشورها بودند، نااميد كرد. مهمتر از همه، نقشه كساني كه در بهار عربي به خاطر خلاء قدرتي كه ايجاد شده بود درصدد بودند تا نيروهاي اسلام گراي متحجر به قدرت برسند، ناكام گذاشت و نقشه “اتحاد جماهير بربريت اسلامي شان” را نه تنها خنثي ساخت كه به كابوسي براي شان تبديل كرد و آن در سطح دولت ها موجب شد نه تنها كشورهاي منطقه به سوي تحجر و پسرفت با نقاب اسلام فرو نروند و به سوي جامعه اي مترقي و مدرن سوق يابند كه حتي دولت آمريكا و استراتژيست هاي آن با تغيير موضعي كاملاً عكس گذشته، از استراتژي يافتن متحدان اسلام گراي معتدل در خاورميانه چرخش كردند و براي اولين بار پس از طرح و در حقيقت توطئه “كمربند سبز اسلامي”، به سوي تقويت گروه هاي سكولار و غيرمذهبي و نهادهاي جامعه مدني خاورميانه سوق يافتند؛ به عبارتي، ورق را به طور كلي برگرداند.

اينك مدتي است كه مي بينيم، احزاب چپ در آمريكاي جنوبي به قدرت مي رسند و تشكيل دولت مي دهند و اين در حالي بود كه در دوران جنگ سرد، بلوك غرب از ترس سقوط كشورهاي لاتين به دامن كمونيست، از حكومت هاي سكولار نظامي حمايت كردند و مانع از آن شدند، اما پس از فروپاشي كمونيست، اين نگراني كنار رفت و فضاي سياسي و اجتماعي باز شد و نتيجه آن به قدرت رسيدن چپ ها در آنجا شد. همين الگو قرار بود در خاورميانه روي دهد و سازمان هاي امنيتي اي كه اسلام گرايان را در اين نيم قرن تقويت كرده و به ايشان شبكه سازي، كارهاي تشكيلاتي و امنيتي ياد داده و سازماندهي و برنامه ريزي نمودند، لحظه شماري مي كردند كه حكومت هاي سكولار نظامي و نيمه ديكتاتور مورد حمايت آمريكا در خاورميانه كنار روند يا فرو افتند تا اسلام گرايان حامي شان قدرت را يك به يك به دست گيرند و با تصاحب قدرت ديگر از آن پايين نيايند؛ يعني درست مثل ايران. ديديم كه در ابتداي بهار عربي نيز چنين شد و اين اسلام گرايان بودند كه در بسياري از مناطق به قدرت رسيدند. بهار عربي چنان كه انتظار داشتند با به قدرت رسيدن تندروهاي مذهبي طرفدار ايران و عربستان و اخواني ها مديريت نشد و تاكنون در هيچ كشوري آنان همچون انقلاب 57 ايران نتوانستند قدرت را قبضه كنند. چيزي نگذشت كه انقلاب هاي بهار عربي از جهت گيري بر عليه ديكتاتوري هاي نظامي بر عليه استبدادهاي مذهبي تغيير زاويه داد و اسلام گرايان يك به يك سقوط كردند و اسلام گرايان مورد حمايت ايران كه حتي تار و مار شدند. امروز كه عراق همچون سوريه در آتش جنگ داخلي مي سوزد و سپاه قدس، حزب الله لبنان، بعثي هاي سوريه و پس مانده عراقي بعثيان و نيروهاي امنيتي سوريه و شبه نظاميان عراقي و كليه متحدان و منافع ايران در منطقه مي سوزند، به همراه اسلام گرايان تكفيري و تروريست هاي اسلامي از سراسر جهان و طرفداران تأسيس امارات اسلامي در منطقه مي سوزند، درحقيقت اين نقشه هاي طراحان فتنه بزرگ “اتحاد جماهير بربريت اسلامي” است كه اينك مي سوزد و نابود مي شود.

از انقلاب اول به سوي انقلاب دوم؛ چرخش بهار منطقه از ضد ديكتاتوري نظامي به ضد استبداد مذهبي

جنبشي كه در منطقه به بهار عربي موسوم است، گسترده تر از كشورهاي عربي تحقق يافت و آغاز آن با جنبش سبز ايران بود و چيزي نگذشت كه دومينوي اعتراض به مرزهاي آفريقا رسيد و سپس كشورهاي عربي را در برگرفت و عجيب آن كه اينك به تركيه رسيده است! چرا كه اين جنبش اساساً جنبش ضد هر نوعي از ديكتاتوري است؛ چه نظامي و مدرن و چه مذهبي و سنتي و چه ديكتاتوري در حد يك نظام مثل رژيم بعث سوريه و چه به اندازه يك تصميم اشتباه، مثل ممنوعيت هاي جديدي كه دولت اسلام گراي تركيه براي جامعه تركيه اعمال كرد و در زندگي خصوصي مردم دخالت نمود.

چنين رفتارهايي توسط اسلام گرايان در تركيه، مصر و هر جايي كه اسلام گرايان در آنجا قدرت را بدست مي گيرند و به شدت در آزمون قدرت بازنده مي شوند، موجب شده كه نسل هاي جديد ديدگاهي به شدت منفي نسبت به آنان پيدا كند و واكنش نسل هاي جوان به آن، تغيير دين، اعتراضات مدني و حتي انقلاب هايي براي تغيير رژيم باشد كه بسته به ميزان ديكتاتوري اسلامي متفاوت بوده است. يك چيز مسلم است. اينك جنبش بهار عربي از ضد ديكتاتوري به ضد مذهبي تغيير زاويه داده و اگر در موفق ترين شان صداي اعتراض مردم را در ميدان تقسيم تركيه بلند كرده، در زشت ترين و رياكارانه ترين شكل اش در حكومت ايران، بوي تعفن آن چنان همه جا را برداشته كه حتي صداي حكومتي هاي ايران را بيرون آورده است و حتي هر اسلام گرايي كه مي خواهد در كشوري فعاليت كند، به سرعت اذعان مي كند كه نمي خواهد مثل ايران شود. اين قيام مردمي و جامعه مدني بر عليه جريان هاي اسلامگرا و سرنگوني احزاب اسلام گرايي كه مي خواستند انقلاب ها را به نفع خود مصادره كنند، به عنوان “انقلاب دوم” در خاورميانه شهرت يافته اند كه اگر انقلاب اول بر عليه ديكتاتوري نظامي و نيمه ديكتاتوري هاي ملي گرا بود، انقلاب دوم بر عليه استبداد مذهبي و رژيم هاي ايئدولوژيك صورت گرفت. اين ها تنها بخش بزرگي از كليات تغييرات در روند تحولات در خاورميانه است كه به شكلي مجزا نيز به هر يك خواهيم پرداخت.

تونس از پيشگامي تا پيشتازي در بهار عرب

به وضوح مي توان ديد كه تونس در بهار عربي يك دهه از ساير كشورها پيشتر است. از پيروزي انقلاب با اعتراضات مسالمت آميز گرفته تا كنش ها و واكنش هاي النهضه كه حزبي با گرايشات اسلامي است با اپوزيسيون و جامعه مدني، تا عملكرد دولتمردان اش در نحوه انتقال قدرت با كمترين هزينه ها و كشتار و ترورهاي بسيار نادر. انقلابيون تونس تاكنون ثابت كرده اند كه موفق ترين مردم در بهار عربي بوده اند و حتي اسلام گرايان شان تا حالا دموكراسي و احترام به حقوق انساني و بدون تبعيض را در كنار گرايشات اسلامي عملي ساختند و كنفرانس هايي كه تاكنون براي ساير قيام هاي عربي و نهادهاي مدني شان بر پا كرده اند، موثر نيز بوده است. كنار رفتن دولت اسلام گراي تونس از طريق گفتگو با اپوزيسيون و سپردن كارها به دولتي تكنوكرات و مهم تر از همه، تصويب قانون اساسي مترقي و متمدن كه اسلام را منبع قانون گذاري نمي شمارد، نقطه عطفي در تحولات منطقه است و الگويي ديگر براي كشورهاي بهار عربي.

مصر اميد ملل عرب؛ مصر از جبهه هاي داخلي و خارجي

در مصر اعتراضات سياسي بود و توسط بازيگران اصلي سياسي بازي شد، از اين روي تحولات نيز سياسي باقي ماند. مرسي به هر ميزان در سياست هاي خارجي اش موفق بوده در سياست هاي داخلي اش ناموفق نشان داد. دلايل اش نيز روشن است. در سياست خارجي، راهكارهاي ساير بازيگران است كه تصميمات نهايي دولت كنوني مصر را تعيين كرده، ولي در تصميمات داخلي عمدتاً به اخواني ها پناه برده و بدون آن كه متوجه باشد، در ورطه سقوط با آنان فرو رفت. حتي اگر بحران اعتراضات و اعتصابات دامنه دار بر عليه او و اخواني ها تداوم نداشت، دولت مصر براي حل مشكلات اقتصادي مصر با راهي دشوار مواجه بود، چه رسد با اعتراضات و اعتصاباتي كه هر روز گستردگي بيشتري يافت و چيزي نگذشت كه كشور تقريباً فلج شد. مرسي هنوز مشكلات اش را با ساير احزاب حل نكرده به تكروي ادامه داد و متوجه نبود راهي را كه با تكيه به اخواني ها برگزيده، نه به ثبات سياسي، رشد اقتصادي، تشكيل دولتي توانا و منسجم و مجلسي قدرتمند، كه تنها به پشت ميله هاي زندان ختم مي شود! ارتش مصر تا مدتي اقدامي نكرد، چون آمريكا پايش را روي ترمز گذاشته بود و مانع مي شد، اما اوضاع مصر وخيم تر شد و مرسي با اخواني ها به تكروي بيشتري ادامه دادند و خطرناك تر آن كه، شروع به تشكيل و سازماندهي نهادهاي امنيتي موازي در نهاد رياست جمهوري كردند كه از چشم ارتش دور نماند.

 با اين همه، در نهايت آنچه در مصر حاصل شد تا حد زيادي با دستاوردهايي قابل ملاحظه است و جداي از برخي سخت گيري ها امنيتي و اقدامات قهري غيرضروري توسط نيروهاي امنيتي مصر، روند رو به بهبود است و از محبوبيت ژنرال سيسي در ميان مصريان پيداست كه اين اقدامات تا چه حد برخاسته از خواسته هاي مردم مصر و به ويژه اكثريت خاموش شان بوده و هست كه در دوران حكومت اخواني ها نااميد شده و كنار كشيده بودند، اما اينك دوباره به صحنه آمده اند. روح قانون اساسي مصر از اساس تغيير كرده و از قانوني براي اسلام گرايان به قانوني براي همه مصريان بدل شده است. بند بند آن نيز بسيار مترقي و در جهت منافع مردم و اقليت هاست و مي تواند الگويي مناسب براي ساير ملل منطقه شود؛ گرچه يكي دو بند آن قابل تأمل است و جاي نقد دارد. دولت آينده و منتخب مصر بايد بداند كه سرنوشت مصر در دستان کسانی خواهد بود، که نگاه به آینده داشته باشند (نه خلافت اسلامی که فسیلی در گذشته است) و جوامع دموکراتی که به حقوق انسانی و شهروندی همگان جدای از دین و قومیت یا جنسیت شان احترام بگذارد، آن انتظار مردمی را می کشد که شایستگی اش را دارند.

يمن از انقلاب، آرام به سوي فدراليسم

يمن انواعي از تحولات را از سياسي و اجتماعي و مذهبي و قومي و حتي نظامي و البته جملگي ناقص را تجربه كرده است و به هر ميزان كه جامعه جهاني در مهار توفان هاي خشونت زا در سوريه موفق نبود، در يمن موفق نشان دادد و آنجا استعداد بالايي داشته و دارد تا همچون سوريه شود و اميد است با نقشه راهي كه ريخته شده به ساحل امن توأم با اصلاح امور منتهي شود. با آن درگيري ها و كشمكش هاي انقلابي در يمن كه به سوي درگيري هاي نظامي كشيده مي شد، هيچ كس تصور نمي كرد كه هم با اين سرعت يمن آرام شود و از درگيري هاي مذهبي و تروريستي به شدت كاسته شود و هم روند گفتگوهاي آشتي ملي به طرز بسيار موفقي به پيش رود. اين نشان از آن دارد كه در كشورهايي كه جنگ در نگرفته، هنوز مي توان به مجموعه اي از گزينش ها و راه هاي صلح آميز اميدوار بود و جنگ تنها آخرين گزينه و انتخاب ناگزير براي يك دفاع بايد باشد.

اتفاق نظر يمني ها روي فدراليسم مايه اميدواري است و تنها نكاتي ظريف و مهم در اين نقشه راه بايد مدنظر باشد كه بعدها مشكل ساز نگردد. در صورتي كه تقسيم بندي برحسب همان الگوي سابق دو كشوري يمن باشد، بي شك در بلندمدت به تجزيه يمن منتهي مي شود. براي اجتناب از آن بايد تقسيمات برحسب الگويي ديگر باشد. طبيعي است كه بخشي از اهداف سيستم فدرال براي آن است كه اقوام و اديان تاريخي يمن از حق حكومت بر خويشتن برخوردار باشند، بدون آن كه يمن دچار تجزيه شود. از اين سبب، شيعيان و حوثي ها حتماً بايد از يك بخش فدرال در مناطق خودشان برخوردار شوند و اين همچون هر قوم و مذهبي حق آنان است و در عين حالي كه اگر اين حق لحاظ نشود، درگيري هاي آنان با حكومت مركزي تداوم خواهد يافت. علاوه بر آن، تقسيم مناطق فدرال ديگر نبايد برحسب همان مرزهاي دو كشور يمن شمالي و جنوبي سابق باشد و بايد با ملاحظاتي به چند ايالت تقسيم شوند.

تشكيل اقليم خودمختار كردستان سوريه؛ اولين ورودي از آخرين خروجي

كردها و فلسطينيان از مظلوم ترين ملل منطقه هستند كه با وجود برخورداري از تاريخي كهن و جمعيتي زياد، و حتي سال ها مبارزه خونين تا همين چندي پيش داراي كشور يا دولتي از خود نبودند. كسب مطالبات معوقه ملل خاورميانه پس از بهار عربي، گويا بر اساس الگوي “اولين ورودي از آخرين خروجي” است؛ يعني هر ملتي كه مطالبات معوقه و تاريخي كهنه تري دارد، اولين كشوري است كه حتي با جهش هاي بزرگ به سوي كسب حقوق و خواسته هايش پيش مي رود و فلسطين و كردستان بارزترين شان هستند.

كردها اينك خود را در شرايطي تاريخي مي بينند؛ آن از پيشرفتي آرام تا حركاتي انفجاري در نوسان است. بهار عربي و درگيري هاي سوريه موجب شده، اقليت هاي كرد در سوريه هنوز اسد سقوط نكرده به بسياري از خواسته هايشان دست يابند. كردهاي سوريه توانستند طي جنگ ويرانگر سوريه، براي كسب حقوق شان با روش هاي مدبرانه، مناطق كردنشين را از درگيري ها دور نگه دارند تا به همراه تشكيل دولت موقت ائتلاف سوريه، دولت خودمختارشان را در كردستان سوريه و در چهارچوب ارضي كشور سوريه اعلام كنند و برنامه اي براي برگزاري انتخابات را جهت تشكيل مجلس محلي و دولت اقليم كردستان سوريه در دستور كار بگذارند. يك نهاد اداري و خدماتي براي تأمين مايحتاج مردم در منطقه كردستان تشكيل داده اند كه بسيار موفق بوده است. كردهاي سوريه تا اين لحظه شورايي موقت و مجموعه قوانيني را ، نه با استناد به كتب مقدّس، بلكه بنا به اعلام خودشان برحسب “قرارداد اجتماعي” تنظيم كرده اند و قانون اساسي شان را بر اساس آن نوشته اند. آن شامل همه طيف هاي اقليم كردستان سوريه و اقليت هاي آشوري، تركمن، اعراب و ساير اقليت ها مي شود و علاوه بر زبان كردي، زبان هاي عربي و سرياني نيز به عنوان زبان رسمي كردستان تصويب شده است. اين در حالي بود كه كردهاي سوريه تا پيش از بهار عربي حتي شناسنامه نيز نمي توانستند دريافت كنند كه پيداست بدون آن تقريباً از تمام حقوق شهروندي محروم بودند. آنان با تشكيل ارتشي محلي نيز توانستند به تجاوزات تروريست هاي وابسته به القاعده كه به مناطق كردنشين تعدي كرده بودند، پاسخ گويند و ايشان را عقب برانند و امنيت رادر مناطق كردنشين برقرار سازند و اميد مي رود تا به همراه دولت موقت ائتلاف سوريه، با استخراج و بهره مندي از منابع نفت و گاز شرق سوريه در راه توسعه و آباداني مناطق تحت سيطره گام هاي بزرگي بردارند؛ همچنان كه قراردادهاي نفتي و گازي كردستان عراق با تركيه دورنمايي روشن از بهبود وضع كردها را در آينده نويد مي دهد. دولتمردان ترك نيز گام هايي براي نزديكي كردها و ترك هاي كشور تركيه برداشته اند كه اميد است در راه رفع تبعيض، گام هاي بزرگ ديگري نيز برداشته شود.

تشكيل كشور مستقل فلسطين به پايتختي قدس شرقي

پس از سال ها مبارزه و جنگ هاي بزرگ و خونين بين اعراب و اسرائيل، حالا فلسطينيان داراي كشوري از خود به پايتختي قدس شرقي و بر اساس مرزهاي پيش از 1967 شدند كه با تصويب سازمان ملل رسميت يافت و تشكيلات خودگردان نيز به دولت فلسطين ارتقا، يافت، آن هم بدون جنگ و بدون اين كه حتي يك قطره خون از دماغ كسي بريزد! فلسطينياني كه آن را جشن گرفتند، از خود مي پرسيدند: خوابيم يا بيدار؟! اما آن صحت داشت و با شكست بن بست مذاكرات صلح و آزادي زندانيان فلسطيني تكميل تر نيز شد و با مذاكراتي كه جهت عقب نشيني اسرائيل از اراضي اشغالي فلسطين در دستور كار است، كامل تر نيز مي شود. دركنار آن،عضويت فلسطين در يونسكو، تصويب قطعنامه حاكميت دائم ملت فلسطين بر منابع طبيعي سرزمين هاي اشغالي، از جمله قدس شرقي و حق ملت فلسطين براي درخواست هر نوع غرامت نسبت بدان در مجمع عمومي سازمان ملل و امكان عضويت در تمامي نهادهاي سازمان ملل پس از عضويت به عنوان كشور ناظر را بايد پيروزي چشم گير ديگري در راه احقاق حقوق گام به گام ملت و كشور فلسطين شمرد. گرچه به همه پرسي گذاري هر نوع توافق بين دولت اسرائيل با دولت فلسطين، شرايط را براي رسيدن به موافقت نامه صلح دشوارتر مي كند، اما تأكيدي است بر آن كه براي هر صلح واقعي و پايداري، مهمتر از دولت ها، اين ملت ها هستند كه بايد عزم اش را جزم كرده باشند و گرنه عملي نخواهد شد.

عربستان با كمك به سلفي ها و دولت هاي خاروميانه

بزرگترين موفقيت عربستان در هدايت سلفي هاي مورد حمايت اش در خاورميانه از كارهاي سياسي به امور خيريه اجتماعي است و خطرناك ترين گزينش اش، تقويت اسلام گرايان جهادي و تروريست براي مقابله با رژيم اسد در سوريه. بسيار مايه خرسندي است كه سلفي هاي خاورميانه، به جاي بازي هاي سياسي، به كارهاي اجتماعي و به خصوص كارهاي خيريه روي آورده اند و اين نقطه عطفي در تحولات منطقه براي اسلام گرايان خواهد بود. سلفي ها و ساير اسلام گرايان پس از ناكامي بزرگ اخواني ها در بهار عربي و فاجعه تروريست ها و تكفيري هاي اسلامي در سوريه، يك به يك دارند مي فهمند كه اگر چون گذشته به سياست و راه هاي رسيدن به قدرت معطوف شوند، چيزي نمي گذرد كه منفور مردم منطقه و حتي نزديكان شان مي شوند و براي ماندن در قدرت چه بسا به كارهايي متوسل مي شوند كه پيش از آن اگر ديگران انجام مي دادند، كثيف و منفور مي شمردند و روي آوري به امور خيريه اجتماعي نياز اصلي مردم منطقه است و مردم از بازي هاي سياسي و وعده هاي تحقق نشدني خسته شده اند و اسلام گرايان مي توانند با خدمت رساني به مردم، از فرصت بهار عربي براي بهبود شرايط زندگي عموم و اقشار آسيب پذير استفاده كردند، نه پله اي جهت تصاحب قدرت و تحميل عقايد خود و نگرش خاص شان از دين و اسلام به ديگران.

معمولاً به كمك هاي مالي عربستان تنها به اسلام گرايان توجه مي شود، اما در نقطه مقابل عربستان مبالغ بسيار هنكفتي را در كمك به بسياري از دولت هاي عربي و كشورهاي منطقه اهدا كرده يا و سرمايه گذاري مي كند. به خصوص كشورهايي چون يمن، اردن، مصر و مراكش كه بسيار به اين كمك ها نيازمندند و بدون آن چه بسا اقتصادشان فرو مي پاشد.

سوريه از انقلاب تا فاجعه

مردم سوريه مقاوم ترين در بهار عربي نشان دادند. در سوريه، رژيم بعث با تصور در نطفه خفه كردن اعتراضات بهار عربي، آن ها را بي رحمانه و وحشيانه سركوب كرد و از اين روي چيزي نگذشت كه امواج سياسي وارد فاز مسلحانه و نظامي شد كه نابودي كشور و البته رژيم اسد بارزترين نتيجه آن شد و هنوز انقلاب سوريه پيروز نشده، اكثريت بزرگي از مزدوران و حتي مقامات بلند مرتبه رژيم اسد كشته شده و به سزاي اعمال شان رسيدند. از آغاز بهار عربي كه سوريه دستخوش اعتراضات و تظاهرات قرار داشت، تا سركوب بي رحمانه مردم و كشتار و ويراني سوريه توسط رژيم اسد متأسفانه زمان زيادي گذشته كه جنگ داخلي آنجا هنوز پايان نيافته است و كشتار و ويراني غيرقابل تصوري به جاي گذاشته است. با اين همه، طولاني شدن انقلاب سوريه با وجود تمامي هزينه هايش اين نتيجه مثبت را داشته كه نويدبخش ملل ديگر منطقه شده و مشخصاً قيام ها را در عراق نيز برانگيخته است كه برپايي چادرهاي اعتراضي در 6 استان عراق نمود آن بود. بر كسي پوشيده نيست كه مزدوران سوري اسد اينك ته كشيده اند و مزدوران همپيمان اش به جاي او مي جنگند و تروريست هاي القاعده نيز از هر جاي جهان به سوي سوريه تاخته اند.

در سطح نظامي سپاهيان قدس پس از اين كه جنگي فرقه اي را در سوريه دامن زدند و با طرح مسأله دخالت شيعيان در سوريه به منظور دفاع از مرقد اهل بيت، جنگ را فرقه اي كردند و نتيجه آن كه سني هاي تندرو و تكفيري از همه جاي خاورميانه به سوي سوريه ريختند و عربستان و قطر نيز بازي را به سوي تقويت اين اسلامگرايان افراطي براي ضربه زدن به رژيم متحد ايران در سوريه و حزب الله لبنان كه به صورتي علني در سوريه حضور يافته بود، كشيدند. اين شكست هاي پياپي چيزي نبود كه مقامات و پاسداران آن را باور كنند چه رسد كه تاب بياورند، پس به فكر اين افتادند تا آنان نيز تروريست هايي را سازماندهي كنند تا در سوريه به نفع شان بجنگند و به همين سبب، تروريست ها و فرماندهاني از تروريست ها و القاعده اي ها را از زندان هاي عراق آزاد كردند و به سوريه فرستادند تا لشكري جديد باشند (گروه داعش) كه غرب را نيز متقاعد كنند تا از حمايت مبارزان سوري دست بردارند، چون اگر اسد سقوط كند، تروريست ها به قدرت مي رسند. اما بازي بر اساس پيش بيني شان پيش نرفت و با آن كه آمريكا و غرب از سقوط اسد دست كشيدند (تا زماني كه اسد به اندازه كافي تروريست ها را نابود و تضعيف كند، نقش يك سپر را براي غرب بازي خواهد كرد)، اما تأمين كنندگان اصلي سلاح و منابع مالي اسلام گرايان تندرو و تروريست ها و تكفيري ها كه كشورهاي منطقه بودند، نه تنها كمك هاي شان را قطع نكردند كه براي جبران كاهش كمك هاي غرب، افزودند، با وجود آن، همان تروريست هاي پرورانده خودشان، يعني گروه داعش كه بارها به مواضع ساير رزمندگان و حتي ساير القاعده اي ها در سوريه حمله برده و مناطقي را تسخير كرده بودند، به سوي عراق نيز كشيده شدند و بمب گذاري ها و ترورهاي هدفمند به نيروهاي امنيتي و نظامي عراق شروع شد و گسترش يافت.

گرچه جامعه جهاني تاكنون در توقف درگيري ها در سوريه موفق نبوده، اما با تصميمات حساب شده اي كه صورت گرفت، جنگ دولت سوريه با مردم اش به جنگ رژيم بعث سوريه و حزب الله لبنان و سپاه قدس ايرن از يك سوي با اسلام گرايان تندروي القاعده و تروريست هاي سراسر جهان از سوي ديگر كشانده شد و از آن زمان تلفات انساني بسيار كاهش يافت؛ گرچه هنوز پايان نيافته است و با گذشت زمان، نيازمندي ها به كمك هاي انسان دوستانه گسترده تر نيز مي شود. بي شك فاجعه انساني در سوريه بزرگترين شكست جامعه جهاني در حل مشكلاتي از اين دست و نشان دهنده آچمزي در شوراي امنيت است كه خود نياز به ساز و كاري جديد در سازمان ملل و شوراي امنيت را طلب مي كند تا ديگر چنين فاجعه اي در قرن بيست و يكم در جلوي چشمان بهت زده جهانيان به وقوع نپيوندد.

حالا در سوريه چند سناريو پيش روست. سناريوي نخست، آن است كه مذاكرات ژنو 2 به نتيجه برسد و اسد و نزديكان اش از قدرت كنار روند و دولتي توافقي بر سر كار آيد. اين كم هزينه ترين راه حل است كه اميد به تحقق اش نيز كم است و خشك مغزي هاي موجود در نزد اسد و حاميان اش چنين دورنمايي را نشان نمي دهد. سناريوي دوم، نرسيدن به توافق پيرامون دولت انتقالي و اعلام آتش بس توسط دولت موقت ائتلاف سوريه و رژيم اسد و دادن خدمات به مردم سوريه در مناطقي كه قدرت دارند. البته القاعده اي ها به جنگ با اسد ادامه خواهند داد و اسد نيز مايل است كه با وجهه اي ضد تروريستي در انظار جهانيان جلوه كند. سناريوي سوم، عدم ترك قدرت توسط اسد و تداوم جنگ است كه آن با گسترش بحران انساني در سوريه، مي تواند منتهي به حمله نظامي آمريكا شود. در همه سناريوها بايد از تلفات بيشتر غيرنظاميان جلوگيري كرد و درگيري ها را از مردم و مناطق مسكوني و تا جاي ممكن شهرها به دور ساخت. در حالي كه سلاح هاي خارجي با موفقيت از سوريه خارج و نابود مي شوند، قبل از كنفرانس ژنو نيز برادران اسد و اطرافيان شان توسط كميسارياي عالي حقوق بشر ملل متحد به عنوان جنايتكار جنگي معرفي شدند كه تأكيدي ديگر بر اين نكته است كه آنان در سوريه آينده نقشي نخواهند داشت.

تركيه با وجود چالش ها، رو به جلو

در تركيه شاهد تغييرات اساسي در بازي هاي منطقه ايش در خاورميانه بوديم. بزرگترين تحولات ها در داخل تركيه با سر و صدا و  مهمترين چرخش ها در سياست خارجي تركيه نسبت به خاورميانه بي سر و صدا پيش رفت. تركيه با بستن دفاتري كه تندروهاي اسلامي را در سوريه حمايت و پشتيباني مي كرد، و دستگيري تعدادي از بالاترين فرماندهان القاعده در خاورميانه به بازي مسئولانه گذشته اش باز گشته است و گام هاي هر چند كوچكي نيز كه براي آشتي با كردها برداشته، نشان از آن دارد كه مقامات تركيه، دارند به همان بازي هاي مسئولانه اي برمي گردند كه همگان از ايشان انتظار داشته و دارند. اين موجب خواهد شد، تندروهاي اسلامي وابسته به القاعده و تكفيري ها در شمال سوريه تضعيف شوند و تركيه نيز از شبه تندروهاي اسلامي دور شود. گفتگوهاي دولت تركيه با پ.كا.كا نيز بسيار اميدوار كننده نشان داده و گرچه سرعت آن زياد نبوده، اما با توجه به تاريخ ديرينه درگيري كردها با دولت و ارتش تركيه، چرخش از درگيري نظامي و تقابل به تعامل و گفتگو، خود في نفسه پيروزي بزرگ و نقطه عطفي در تاريخ آن كشور است. اصلاحات در نهادهاي مختلف تركيه، پس از افشاي فسادهاي اقتصادي و همزمان باندهاي گولن در حاكميت، اجتناب ناپذير است و هنوز هيچ چيز نشده، تعدادي از نمايندگان كردي كه توسط باندهاي گولن به زندان محكوم شده بودند، آزاد شدند و اين روالي است كه ادامه خواهد داشت. در اين ميان، بزرگترين تصميم براي آينده تركيه، درخصوص تداوم راه پيوستن به اتحاديه اروپا بود كه پس از مدتي سردرگمي در دولت اردوغان كه زمزمه هاي انصراف از آن و توسل صرف به نگاه به شرق داشت در دستور كار قرار مي گرفت، خلاصه چشم انداز عضويت در اتحاديه اروپا برنده شد.

اصلاحات از عمان تا اردن و از ليبي تا الجزاير و مراكش

اصلاحات طيفي وسيع تري از كشورهايي را در برمي گيرد، در مقام مقايسه با مللي كه انقلاب ها را در خاورميانه دنبال مي كنند. شمال آفريقا سريع تر از هر جايي همچنان در بهار عربي تغيير مي كند. اعتراضات و تظاهرات اخير در مراكش آن هم پس از اين كه به دستور پادشاه اش، انتخابات آزاد برگزار شده بود، گواهي ديگر بر اين حقيقت است كه هر دولتي كه در بهار عربي سر كار مي آيد و آزادي هاي جديدي را به مردم مي دهد، همزمان بايد به وضعيت اقتصادي و بهبود وضع معيشتي مردم توجه كند و بايد توسعه اقتصادي جدي را به اجرا گذارد و گرنه نارضايتي ها و بحران ها ادامه خواهند داشت. الجزاير نيز انتخابات و اصلاحات را شروع كرده است؛ گرچه با احتياط بسيار و از ترس مسأله بنيادگرايي اسلامي. اردن و عمان نيز اصلاحاتي را در دستور كار گذاشته اند و در عمان طي عفوي عمومي بسياري از زندانيان سياسي را نيز آزاد كردند. در عمان برنامه هاي موفق توسعه اي با جذب سرمايه گذاري با موفقيت صورت گرفته و مي رود كه عمان را به يكي از كشورهاي متمول عرب بدل كند. اردن نيز با دولتي جديدي كار را آغاز كرده است. كويت پس از چند فراز و فروز انتخاباتي، با شرايط نسبتاً باثبات اصلاحات را دنبال مي كند. كليه كشورهاي حاشيه خليج فارس با برملا شدن اهداف اخوان المسلمين در منطقه و جهان اسلام، فعاليت رسمي اخواني ها را قدغن و حتي تعدادي را در اين ارتباط بازداشت و زنداني كردند. در ليبي كه بيشترين نگراني ها از آينده آن كشور وجود داشت، در ميان دولت هاي بر سر كار آمده پس از بهار عربي، در همان گام نخست از بقيه دموكرات تر بود و از تظاهرات و بحران هايي كه ديگر كشورهاي بهار عربي هنوز از آن رها نشده اند، كمتر رنج مي برد، اما مشكل شبه نظاميان مسلح و ترورهاي گاه و بي گاه هنوز حل نشده كه به نظر مي رسد تا حاكميت امنيتي جديد برقرار شود، نياز به زمان بيشتري دارد.

اصلاحات جدي در سودان و جنگ در سودان جنوبي

در اين ميان، با آن كه از تحولاتي كه در سودان اتفاق مي افتد، كمتر سر و صدايي در رسانه ها مي شنويم، با وجود آن، در همين چند سال اخير شاهد تحولاتي اساسي در سودان هستيم. از پذيرش استقلال بخش جنوبي كشور و توافقات پشت سرهمي كه مابين مقامات دو كشور صورت مي گيرد، تا عفو عمومي اي كه رئيس جمهور كشور اعلام كرد و اصلاحاتي جدي كه در دستور كار قرار داده است.

سودان جنوبي پس از استقلال تاريخي از كشور سودان، با درگيري هاي اخير نشان داد كه اگر مردمي ياد نگيرند تا مشكلات شان را ولو با دشمنان شان با گفتگو و طرق مسالمت آميز حل كنند و تصور كنند كه تنها با روش هاي خشونت آميز و با زور اسلحه مي توانند به همه حقوق شان برسند، چيزي نخواهد گذشت كه با دوستان و همرزمان شان نيز همان مشكل را پيدا خواهند و با اولين اختلاف، دست به اسلحه خواهند برد، چون مهمتر از دشمنان، به خودشان ياد نداده اند تا اختلافات را مديريت كنند و بسياري از آن ها را از طريق مذاكره و با توافق حل نمايند. باري، اقدامات به موقع جامعه جهاني در سودان جنوبي –برخلاف سوريه، موجب شد كه تاكنون بحران تا حد زيادي مهار شود و سياسيون امروز و همرزمان سابق سودان جنوبي بايد بدانند كه اگر با يكديگر به تفاهم نرسند ممكن است خود و كشورشان را به ورطه چه فاجعه اي بكشانند؛ آن هم وقتي كه وضعيت سوريه اينك جلوي ديدگان ماست.

عراق و بحرين در بحران

در ميان وضعيت كشورهاي مختلف پس از بهار عربي، اوضاع عراق و بحرين بدتر شده است. احتمال اين كه در عراق نيز درگيري ها به سوي جنگي داخلي همچون سوريه كشيده شود، زياد است و رژيم ايران چون بزي گر شده كه به هر كشور يا جرياني كه نزديك مي شود و مشاوره مي دهد و همكاري مي كند، بدبخت اش مي كند. از سوريه و عراق گرفته تا حزب الله لبنان، شبه نظاميان عراقي و شيعيان بحرين كه جملگي شان پس از بهار عربي وضع شان بهتر كه نشده هيچ، خانه خراب شدند.

مالكي و تيم امنيتي اش كه از طرف نهادهاي امنيتي و سپاه ايران حمايت مي شوند، با دخالت مستقيم در درگيري هاي سوريه بزرگترين اشتباه استراتژيك شان را مرتكب شدند و اگر كسي برنامه اي براي آن داشت تا پس از سوريه به سراغ عراق بيايد، اين بهترين حركت براي كشيدن رزمندگان به اين سوي مرز بود و اينك مي توان نتيجه اش را در عراق به وضوح ديد. ضربه اي ناشيانه به نقطه اي حساس و كليدي موجب شد تا تعادل ايجاد شده در طول اين چند سال در عراق بر هم بخورد و همه چيز فرو ريزد. آن ضربه كليدي به سنگ بناي حفظ تعادل در عراق، نه با خروج نظاميان آمريكا از عراق، كه با تغيير شيوه انتخابات در عراق رقم خورد و با خروج آمريكا از عراق تنها اختلافات رخ داده علني شد و افزايش يافت. اشتباه كليدي را دولت عراق، مشخصاً شيعيان عراق و به خصوص سپاه قدس ايران مرتكب شدند و حالا در آتش آن مي سوزند. نظام انتخاباتي كه در عراق پس از سقوط صدام ريخته شده بود، نظامي سهميه اي براي اقوام و مذاهب مختلف بود و اين موجب مي شد، هر دولتي كه تشكيل شود، ناگزير به جلب همكاري همه شان باشد و گرنه نمي توانست تشكيل شود. اما شيعيان عراق با راهنمايي غلط فرماندهان سپاه قدس ايران، به خيال آن كه از چنان جمعيتي در عراق برخوردار هستند تا بدون سهميه بندي، اكثريت كرسي هاي انتخاباتي را كسب كنند، نظام سهميه اي را بر هم زدند و اتفاقاً اكثريتي از شيعيان را نيز بدست آوردند و دولتي شيعي تشكيل دادند، اما دقيقاً به همين سبب، خود را براي هر تصميم ناگزير به جلب نظر ساير اقوام و مذاهب نديدند و تفاهم ايجاد شده در نظام سهميه اي را عملاً به سوي تقابل پيش بردند و با وجود آن كه اعتراضات سني ها چنان طولاني بود تا سياستمداراني هوشيار بخواهند تجديدنظري در رفتارشان كنند، اما احزاب شيعي به جاي حركت براي اجماع با سني ها و ديگران، با راهنمايي و فشار سپاه قدس، به حمايت چشم بسته از مالكي ادامه دادند و هشدارهاي داده شده را نيز جدي نگرفتند و فكر كردند كه حمايت سپاه قدس مي تواند نجات شان دهد و حتي نهادهاي امنيتي حامي ايران به ترور سياستمداران مخالف روي آوردند، اما نتيجه آن شد كه اختلافات از اعتراضات مدني به سوي برخوردهاي نظامي كشيده شد. كشورها و جريان هايي كه از القاعده به عنوان يك ابزار در جهت اهداف شان استفاده مي كنندف توجه ندارند كه القاعده اي ها مثل مارند و به هر كس و هر چيز كه برسند نيش مي زنند، حتي خودي ها و دقيقاً همچون مار حتي نجات دهنده شان از دست عقاب را نيز در اولين فرصت نيش مي زنند. چنان كه ديديم، طي تله اي انفجاري كه داعش براي ارتش عراق گذاشت، رده بالاترين ارتشيان و نيروهاي امنيتي عراق را طي يك عقب نشيني ساختگي منفجر كرد و به هوا فرستاد و آنان هنوز تكليف سوريه مشخص نشده، سراغ عراق رفته اند و هم ترورهاي هدفمند مقام هاي امنيتي و نظامي در عراق شروع شده (در حالي كه قبلاً محدود به مردم عادي و رهگذر بود)، هم بمب گذاري ها به طرز معنداري افزايش يافته است. همان نقاب پوشان مسلح داعش را كه تيم زير نظر مالكي به فلوجه و رمادي ريخته بود تا درگيري اش با عشاير و سني هاي مسلح عراقي را كه پس از برچيدن چادرهايشان شروع شده بود، به جهانيان درگيري با القاعده جلوه دهد و براي هر نوع اقدام قهري مجوز بگيرد، نتيجه موردنظرشان را نداد؛ چون چيزي نگذشت كه داعش آنجا را به مناطق ديگر الانبار و عراق كه امكان اختفاي بهتر به ايشان مي داد، ترك كردند و حالا تهديدي جدي براي دولت عراق و حاميان شان هستند. همين اشتباه را نيز در لبنان مي خواستند صورت دهند و نظام سهميه اي تاريخي آنجا را برهم زنند، كه خوشبختانه با توصيه هاي به موقعي كه انجام شد، آنان هشدارها را جدي گرفتند و منصرف شدند و در نتيجه از تكرار فاجعه در آنجا جلوگيري شد.

اشتباه بزرگ در منطقه توسط سپاهيان ايران زماني رقم خورد كه چشم باز كردند و ناگهان خود را در ميانه يك جنگ نيابتي به جاي آمريكا بر عليه تروريست هاي اسلام گرا در سوريه ديدند و واكنشي كه صورت دادند، در سوريه تغيير موازنه اي ايجاد نكرد، بلكه جنگ داخلي را به سوي ديگر دولت متحدشان، يعني دولت عراق كشيد. مقامات سپاهي ايران اينك حالت قماربازي را يافته اند كه دستي بزرگ را باخته اند و با عصبانيت هر چه بيشتر دوباره شرط بندي هاي بزرگ مي كنند تا شايد باخت بزرگ سوريه را جبران كنند، اما باخت هاي بزرگتر در عراق و لبنان و حتي كل منطقه مي دهند. حالا به وضوح ايران به همراه متحدان اش اينك در هيزم سياست هايش در سوريه، عراق و جنوب لبنان مي سوزد.

در بحرين سركوب ها شديدتر شده و احكام سنگين زندان براي معترضان همچنان وضع مي شود. كمك هاي نظامي ايران به برخي از گروه هاي تندروي شيعي بحرين، مقامات آن كشور را نگران تر كرده و از اين روي سخت گيرتر شده اند. گفتگوهاي ملي كه براي رسيدن به آشتي ملي شروع شده بود، اينك متوقف شده و اپوزيسيون بحرين نيز در شكست آن مقصر است و به جاي تعقيب راه هاي عملي و گام به گام، به سوي خواسته هاي غيرقابل انتظار و تأمين مطالبات اش با جهش هاي بزرگ رفت كه نتيجه عكس داد.

كمربند آفريقا، مالي، سومالي، آفريقاي مركزي و نيجريه

با شكست اسلام گرايان اسلامي از شمال آفريقا، آنان به همراه سلاح هاي قاچاق به تدريج به مناطق مركزي آفريقا كه فاقد دولت مركزي قدرتمند بودند، به خصوص در مناطق قبيله اي و عشيره اي نفوذ كردند. اما پيش از آن كه موفق شوند تا جا پاي شان را مستحكم كنند، به كمك اجماع و مشاركتي كه كشورهاي غربي با اتحاديه آفريقا و جامعه جهاني در راه مبارزه با تروريست و خطر بنايادگرايان اسلامي انجام دادند، اسلام گرايان مسلح يك به يك شكست خوردند. بخش هاي باقيمانده سومالي كه قبلاً زير كنترل نيروهاي تندرو اشباب بودند، به سرعت از دست شان خارج شد و در كنترل دولت سومالي رفت و بحران بزرگ سومالي مهار گشت. در مالي با همراهي فرانسه با نيروهاي آفريقايي، نيمي از كشور كه زير كنترل اسلام گرايان تروريست رفته، دوباره آزاد شد و آنجا نيز تروريست ها تار و مار شدند. در آفريقاي مركزي جنگ بين مسيحيان و مسلمانان با دخالت جامعه جهاني مهار شد و جلوي يك كشتار مشابه رواندا جلوگيري شد. تنها در نيجريه نبرد با تروريست هاي اسلام گرا در مناطق شمالي هنوز به نتيجه خاصي نرسيده است و ادامه دارد.

اتحاديه آفريقا و راه حل هايي براي بحران ها

اتحاديه آفريقا نيز با مشاركتي كه در سومالي براي مبارزه با تروريست هاي اسلامي داشته و همين طور همكاري اي كه با غرب در آزادسازي مناطق اشغال شده كشور مالي توسط اسلامگرايان صورت داده، نشان داده كه به وظايف خود آگاه و نسبت به انجام اش خود را متعهد احساس مي كند. عدم شناسايي هر نوع مشروعيتي براي دولتي از نظاميان كه در آفريقاي مركزي سر كار آمد، تصميم درست ديگري بود كه توسط اتحاديه آفريقا گرفته شد و اين به تمامي دولت هايي كه بخواهند از طريق زور و اسلحه به قدرت برسند، اين پيام را مي دهد كه آنان به عنوان نمايندگان كشورشان شناخته نمي شوند، مگر اين كه انتخابات آزاد برگزار كنند و از طرق دموكراتيك به قدرت رسيده باشند؛ چون اين مردم اند كه صاحب حق اند، نه تفنگ ها. و مردم اند كه حق دارند مسئولان و مقاماتي را كه وظايفي نسبت بدان ها دارند، برگزينند و به آن ها اختيارات دهند و هر موقع كه مردم خواستند اين دولت ها و حكومت ها هستند كه بايد كنار روند و گرنه حكومت ها صاحب حق حكومت بر مردم نخواهند بود و حكومت شان غصبي و غيرمشروع خواهد بود.

تحولات در كليه كشورهاي عربي

خبرنگارانی که از خاورميانه دیدار می کنند، اذعان می کنند که تحول بزرگی که در منطقه روی داده آن است که حکومت های عرب دیگر می دانند که برای ماندن در قدرت باید مشروعیت مردمی کسب کنند و بايد نسبت به مردم با عملكردشان پاسخگو باشند و نسبت به تمامی تصمیمات شان در کشور، اشخاصی را می گمارند که دیگر به صرف روابط بر سر پست و قدرت نمی مانند و نیاز به خروجي و کارایی مفید دارند و گرنه توسط مقامات بالاتر تغییر می کنند و در نهایت اصلاحاتی جدی در دستور کار تمامی کشورهای عربی قرار گرفته است که بهبود زندگی مردم و رضایت عمومی را تعقیب می کند. در اغلب كشورهاي خاورميانه و شايد به جز يكي دو كشور، ملت ها و دولت ها، جملگي تغييرات و اصلاحاتي را در دستور كار گذاشته اند و به جاي رجعت به 1400 سال پيش، به سوي جامعه پيشرفته و مترقي فردا حركت مي كنند كه حقوق اقوام و اقليت هاي شان را بيش از پيش مراعات كنند و اين ها جملگي پيروزي بزرگي است؛ گرچه بدون هزينه نبوده است و ميزان اش از كشوري به كشوري ديگر فرق مي كند.

   

نقشه راه خاورمیانه و شمال آفریقا؛ برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در كشورهاي خاورميانه

فرصت ها: كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس برنامه هاي توسعه اي و مدرن را در دستور كار نشست سران كشورهاي عربي قرار داده اند. مدتي است كه از عربستان خبرهاي خوبي به گوش مي رسد و ورود زنان به عرصه تصميم گيري هاي مملكتي خبر خوش قبلي بود. سران كشورهاي عربي و حتي احزاب و گروه هاي اسلام گرا متوجه شده اند كه جامعه و كشور مطلوب شان در گذشته نخفته است، بلكه در آينده انتظار آنان را مي كشد و با نقشه راهی مترقی بدنبالش هستند. آينده اي كه علم و تكنولوژي در دنياي رو به تحول جديد براي ما رقم زده و قابل مقايسه با جامعه قبيله اي و عشيره اي گذشته نيست.

چالش ها: با اين همه، اگر اين توسعه اقتصادي كشورهاي عربي و خاورميانه به همراه توسعه اجتماعي و فرهنگي نباشد، با بحران هاي متعددي روبرو مي شوند كه بايست بدان توجه كرد. سران كشورهاي عربي همزمان نبايد از دو سوي تخت بيافتند. مشكل تنها آن نيست كه احزاب تحت حمايت كشورهاي خارجي مي خواهند به قدرت دست يابند و سپس دموكراسي را تعطيل كنند، بلكه علاوه برآن، مشكل در اين سوي قضيه نيز هست كه بستن درها به روي فضاي باز سياسي و فرهنگي تنها منجر به آن مي شود كه كشور در خطر يك انقلاب ناگهاني واقع شود و عده اي انقلاب دزد، با توسل به دستورات يك تيم امنيتي، آن را بدزدند. خطر تنها وقوع انقلاب نيست، كه فرو رفتن حكومت به نظامي ديكتاتوري و مبتني بر قدرت نظامي است. راه درست، در ميانه آن دو قرار دارد: يعني تقويت جامعه مدني به وسيله آزادي هاي مدني به فعالان دموكراتيك، و همزمان احزابي را كه از تيم هاي امنيتي خارجي دستور مي گيرند، ممنوع نمودن. آن بايد دريابند كه اعترضات و تظاهرات براي شان تهديد نيستند، بلكه سوپاپ اطميناني هستند كه آنان را آگاه مي سازند كه اگر به موقع فضا را بازتر نكنند، با يك انفجار روبرو مي شوند. تهديد در يك سوي، حفظ فضاي بسته پس از بهار عربي و در سوي ديگر، گروه هاي ضد دموكراتيكي هستند كه با نفوذ در اركان قدرت مي خواهند به يك كودتاي خزنده دست زنند. راه درست براي آن كه اين احزاب-همچون انقلاب 57 ايران- سوار بر امواج اعتراضات مردمي نشوند، باز نمودن عرصه هاي اجتماعي و فرهنگي جامعه است تا امكان ظهور فعالان مدني و نهادهاي دموكراتيك فراهم شود. فعالان جامعه مدني در عرصه هاي سياسي و فرهنگي همچون بخش خصوصي در اقتصاد يك كشورند كه اگر در جوامع ديكتاتوري تهديدي براي دولت شمرده مي شوند، در جوامع دموكرات اتفاقاً دقيقاً برعكس راه حل توسعه و پيشرفت در كشور هستند كه به دولت در راه ترقي و توسعه كمك مي كنند. كشورهاي عربي اگر در كشورشان جامعه مدني قدرتمندي داشته باشند، ديگر نياز نخواهند داشت تا براي كنترل گروه هاي ضد دموكراسي به نيروي پليس و سازمان هاي امنيتي متوسل شوند؛ بلكه آنان بزرگترين مدافعان اش خواهند بود؛ هم چنان كه اينك مي بينند در شما آفريقا اين جامعه مدني است كه در مقابل گروه هاي اسلام گراي ضد دموكراسي ايستاده است.

چشم انداز: پس كشورهاي عربي بايد پس از بهار عربي، سياست باز نمودن درهاي جامعه را در عرصه هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي –و تا حدي سياسي- در پيش گيرند و آزادي هاي مدني را مشروع دانسته، از ورود به عرصه “زندگي خصوصي” مردم اجتناب كنند، حقوق برابر اقليت ها را محترم شمرند و به فعالان عرصه دموكراسي اجازه فعاليت دهند، اما به گروه ها و احزابي كه به دموكراسي پايبند نيستند، اجازه فعاليت ندهند و در صورتي كه با نهادهاي امنيتي كشورهاي خارجي تماس داشتند، دستگير شوند، اما آزار و شكنجه نشوند و تحت بازجويي هاي غيرانساني قرار نگيرند و از تمامي حقوق يك متهم برخوردار باشند (پايبندي به اين اصول است كه به تصميمات يك حكومت نزد جامعه جهاني مشروعيت مي بخشد). تمامي كمك ها به گروه هاي سلفي و اخوان المسلمين و غيره را نيز كاملاً قطع كنند و در گروه هاي سلفي و اسلام گرايي كه عربستان و قطر نفوذ قديمي دارند، ايشان را از ورود به عرصه سياسي به شدت منع كنند. خواهند ديد پس از مدت كوتاهي، وزنه به سوي دموكراسي سنگيني كرده و برمي گردد. كشورهايي كه نظام جمهوري دارند، با همان الگو و كشورهاي حاشيه خليج فارس و عربي كه نظام پادشاهي دارند، از الگوي “مطلقه” به سوي “مشروطه” گام به گام حركت كنند و روند اصلاحات نيز آن را تسريع خواهد كرد. كشورهايي همچون يمن، اردن، سوريه و فلسطين نياز به كمك هاي خارجي نيز دارند كه پيداست با احساس مسئوليتي كه كشورهاي حاشيه خليج فارس تاكنون از خود نشان داده اند، آنان را تنها رها نخواهند كرد.

مقاله قبلیبا وجود گذشت سه سال، از سرنوشت دندانپزشک تبریزی خبری نیست
مقاله بعدیپنهانکاری های تیم مذاکره کننده ، مجلس رژیم را نگران نموده است!
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.