دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
پس از كيش تندروها در مذاكرات ژنو، حالا بازيگران همچنان كه پيش بيني مي شد، به سوي آچمز پيش مي روند. چون برآيند نيروهاي متعارض حاضر امكان انعطاف بيشتري را از هيچ كدام از چند طرف نشان نمي دهد. درجه آزادي بازيگراني كه توان انعطاف بيشتري داشتند، بيش از اين نيست و واقعيت آن است كه همان توافق اخير نيز بسيار حرفه اي و حتي هنرمندانه صورت گرفت و اگر به هزار تيم مذاكره، شرايط مذاكرات ژنو را مي داديد، شايد يك يا دو تيم توان آن را داشت كه توافقي از آن بيرون آورد، اما تيم هاي مذاكرات اخير ژنو با ظرافت و حساب شده از آن توافقي بيرون كشيدند؛ اين كه روي خطوط قرمز متقاطع دو طرف، طوري حركت كنند كه هر طرف برداشت خودش را از آن داشته باشد و آن را مغاير با خطوط قرمزش نيابد. توافقي كه نفس آن براي هر دو طرف ميانه روي مذاكرات ضروري بود. نخست براي ميانه روهاي ايران، چون تندروها مي خواستند وانمود كنند كه مشكل از تيم مذاكرات ما نيست و وضعيت وخيم كشور حاصل سياست هاي غلط شان در 8 سال گذشته نبوده و حتي اگر تيم نيز عوض شود، توافقي حاصل نمي شود. اما اين توافق اخير آنان را از اين سلاح، خلع سلاح كرد و ثابت كرد كه كار شدني است، اگر واقعاً خواهان اش هستيم و از خشك ذهني ها و لج بازي هاي كودكانه فراتر رويم. مهمتر از آن، بالاترين رهبران روي صحنه ايران، عادت داشته و دارند تا كارها دقيقاً مطابق ميل شان پيش رود، اما مسئوليت آن را نپذيرند چه رسد تاوان ها و تبعات آن و اين روال شان بوده كه خواسته هاي خام شان را در زماني با اصرار به ديگران تحميل كرده اند، اما وقتي فاجعه به بار آمده، مدعي شدند كه آنان از اول مخالف آن بودند و به ايشان تحميل شد! نمونه بارزش حمايت همه جانبه از تيم مذكرات در دوره اصلاحات و توافقات حاصله شان بود، اما در دوره تندروهاي دولت بعدي با قيافه حق به جانب مدعي شدند كه مخالف بودند و حتي برخي از سخنان شان را نيز كه خودشان نمي خواستند بيان كنند، اطرافيان شان با تقسيم وظايف بيان مي كردند. اينان مي خواستند كه پس از بن بست مذاكرات، آن همك بر اثر شروط غيرقابل انعطاف خودشان، روضه هاي تهوع آور و ايدئولوژي زده همين 34 سال شان را تكرار كنند و بر كرسي نشانند و از بابت تحريم هايي كه همگان ايشان را مسئول مي دادند، از خود رفع اتهام كنند، كه توافق ژنو از اين نظر خلع سلاح و رسواي شان كرد. حالا تيم ميانه روها كه حمايت بزرگي از مردم را در انتخابات با خود دارد، ثابت كرده كه توافق شدني است و مواضع خشك و افكار خشك تندروهاست كه مانع توافق و لغو تحريم هاست، حتي اگر جلوي افكار عمومي به صراحت آن را بيان نكند. تيم قبلي مذاكره كننده ايران كه اصلاً مذاكره بلند نبود؛ چون مذاكره يعني ديالوگ و وقتي شما در نشستي حاضر شديد و با منولوگ حرف هاي همواره خود را تكرار كرديد، يعني مذاكره اي صورت نگرفته و بايد يك دوره آموزشي و تخصصي مذاكره براي تان بگذارند تا ياد بگيريد گفتگو يعني چه. اين نوع منولوگ نزد روضه خوان ها متداول است كه هزار و چهار صد سال بالاي منبر مي روند و با يك منولوگ تكراري از مجلس بيرون مي آيند و خيال مي كنند كه اداي وظيفه نيز كرده اند. از آن سوي، تيم دولت اوباما كه با ادعاي امكان رسيدن به توافق با ايران بدون توسل به جنگ بود و با همين شعار در انتخابات رياست جمهوري آمريكا برگزيده شده بود، ثابت كرد كه اجتناب از جنگ به طرقي شدني است و توافق ژنو يكي از آن راه هاست. مهمتر از همه، اين توافق حركت شتاب گيرنده به سوي جنگ را مانع شد و به خصوص كه اسرائيل مصر بوده و هست تا آمريكا را براي جنگ با ايران جلو بفرستد و حالا حتي اگر حمله اي مي خواست صورت بگيرد، اگر اسرائيل خيلي مصر بوده و هست، خودش بايد زحمت اش را بكشد. چون اسرائيل ثابت كرده هر موقع به خواهد به سبب اشراف امنيتي اي كه در ايران دارد، بدون نياز به قواي نظامي مي تواند حساس ترين و امنيتي ترين مناطق نظامي و هسته اي و موشكي ايران را چنان بي نقص دود كند و بفرستد هوا كه هيچ ردي نيز باقي نگذارد و تنها با دستور مقامات اسرائيلي ادامه عمليات متوقف شده است! اما چرا؟ پرسش خوبي است؛ چون اسرائيل نه بدنبال توقف برنامه هسته اي ايران كه بدنبال جنگي منطقه اي و ويرانگر است كه برنامه هسته اي ايران تنها بهانه آغاز چنين جنگي است.
اما آيا كار ايران تمام شده است؟ هرگز؛ آن تازه آغاز شده است. نخست اين كه توافق زماندار است. يعني شش ماه بايد صبر كرد؟ براي برآورد رسيدن به توافق نهايي، صبر تا شش ماه نياز نيست و از همين حالا مي توان دورنمايش را ديد. از سخنان حتي مقامات ميانه روي ايران پيداست كه آنان نه تنها نمي خواهند غني سازي را متوقف كنند كه حتي نمي توانند و كري-اوباما نيز با فشار و شروطي كه اسرائيل و لابي آن در آمريكا مي آورد، هيچ عقب نشيني نمي توانند بكنند. دست مقامات ايران نيز لو رفته و معلوم شده كه آنان در مذاكرات تنها بدنبال “مانور” هستند و نه انعطاف؛ يعني به جاي انعطاف قرار است با بازار گرمي، عملاً “وانمود به انعطاف” كنند و تنها مانور دهند. پس يعني نياز نيست تا شش ماه به ايران وقت بيشتر بدهيم و از همين حالا بايد فشار را افزايش داد و ايران در عمل ثابت كرده كه براي هر گونه انعطاف تنها زبان زور را مي فهمد و آن هم زوري كه حسابي پُرزور باشد. اين همان علت و سخني است كه سنا به اوباما فشار مي آورد تا تحريم ها را كليد زند. چون از آن سوي همين حالا ايران در سوريه زمين گير شده و يكي از علل تن دادن به توافق ژنو همين است و برداشتن اين فشار، يعني ايران در مذاكرات ژنو2 نيز براي تغيير اسد انعطاف نشان نخواهد داد و اين چيزي است كه از هم اينك مي توان چشم اندازش را ديد.
واقعيت آن است كه رهبران روي صحنه ايران اساساً تمايلي به توافق روي صحنه با آمريكا و قدرت هاي بزرگ ندارند و تنها مي خواهند به “ساخت و پاخت” در پشت صحنه با آنان دست يابند تا هم عوام فريبي دشمن ستيزي شان لو نرود و هم مردم از حقوقي كه فروخته اند، مطلع نشوند و در مقابل آمريكا نيز به ايشان گير ندهد و به همين سبب مي گويند كه آمريكا قابل اطمينان نيست. يعني قابل اطمينان نيست كه پس از ساخت و پاخت پشت صحنه پيرامون يكي و دو مورد (مثل مسئله هسته اي)، در ساير موارد (مثل حقوق بشر و شيطنت هاي منطقه اي ايران) كاري به كارشان نداشته باشد. اما روش آمريكا برخلاف ديگر ابرقدرت ها يا قدرت هاي جهاني اين نيست و بازپرسي مداوم حتي از متحدان شان نيز مي كنند چه رسد غيرمتحدان و تنها ميزان و ابعادش متفاوت است. ايران مدتي است كه دو قرارداد تركمانچاي گونه با روسيه و چين امضاء كرده كه به آنان اجازه مي دهد تا حتي به اسم به خطر افتادن منافع شان (!) بتوانند در سواحل شمالي و جنوبي نفتي ايران نيرو نظامي پياده كنند. آن را رسانه اي نكرده و از مردم پناه نگه مي دارد. رژيم ايران بدنبال از اين دست ساخت و پاخت ها و فروختن حقوق ملي است و نه توافق رسمي كه مردم از مفادش آگاه باشند.
اين را هم نبايد فراموش كنيم، دولت اوباما مايل نيست تا ماه عسل ارتباط اش با ايران اين همه كوتاه باشد و مي خواهد كانال ارتباطي اش برقرار باشد. بنابراين، آن اوباما را به سوي وتوي مصوبه سنا براي تحريم بيشتر ايران مي كشد. وتويي كه براي عدم تصويب دوباره آن به زورآزمايي آراي نمايندگان نيز بستگي خواهد داشت. مشكل بزرگ اوباما و دولت آمريكا اين است كه آيا آنان مي توانند مسئوليت عدم توافق نهايي با ايران را برعهده گيرند؟ مسلماً نه. به همين سبب، حالا هم كري و هم اوباما متفق القول شده اند كه تنها احتمال آن وجود دارد و كري احتمال آن را اندك و اوباما 50-50 ذكر مي كند. ولي يك معذرت خواهي نمي تواند جوابي باشد كه كنگره و سنا و لابي اسرائيل بدنبال اش هستند. به خصوص كه اوباما اخيراً قابليت بسياري از خود نشان داده كه متحدان ديرينه اش در خاورميانه را نااميد كند و مسأله سوريه يكي از آن هاست. اين يعني، تحريم هاي بيشتر در راه است و در سوريه آچمز شرايط به ضرر ايران و متحدان اش و هزينه هاي بيشترشان ادامه خواهد داشت. به نظر نمي رسد كه آمريكا به توقف سريع جنگ در سوريه هيچ علاقه اي داشته باشد؛ لااقل وقتي هم تروريست ها و هم پاسداران و حزب الله مدام در حال كشتار و تضعيف يكديگرند و از اين روي آمريكا هيچ عجله اي نيز براي توقف اش ندارد و با افزايش كمك هاي انسان دوستانه به مردم سوريه نيز براي خود رفع عذاب وجدان مي كند! اما آيا قفل اين آچمز در ايران و سوريه نمي تواند شكسته شود؟
واقعيت اين است كه حتي اگر دولت آمريكا بتواند كنگره و سنا را متقاعد يا مجبور كند كه شش ماه صبر كنند، نتيجه آن يكسان است و ايران با اين “افكار حاكم” و “کلیشه های ذهنی” بيش از اين انعطاف نشان نخواهد داد و غني سازي را متوقف نخواهد ساخت و بنابراين، تحريم هاي بيشتر باز پس از شش ماه كليد مي خورد و توافق اخير نمي تواند اقتصاد ايران را از بحراني كه در آن افتاده نجات دهد. اما مسأله اين است كه با همين توافق اخير ژنو، اوباما مي تواند در مقابل فشار اسرائيل براي حمله به ايران مقاومت كند يا خير! و اگر نتوانست تا كي مي تواند آن را به اميد اثرگذاري تحريم هاي بيشتر به تأخير اندازد!!