یک شهروند سوئیسی که رژیم او را به اتهام جاسوسی زندانی کرده بود. صبح روز پنج شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ به شکل مشکوکی جان باخته است !
مسؤلان زندان سمنان جان باختن او را خودکشی اعلام کرده اند؛ و به این وسیله می خواهند خودشان را از زیر بار پاسخگوئی به این معما نجات بدهند !
به گزارش رسانه های حکومتی در ایران، رئیس کل دادگستری استان سمنان بدون اشاره به نام این شهروند سوئیسی ادعا نموده ، که او در زندان خودش را کشته است !
هیچ فرد عاقلی نمی تواند به آنچه که سردمداران جلاد حکومت آخوندی در ایران می گویند اطمینان داشته باشد و دلائل دروغپردازانه آنان را بپذیرد. مگر آنکه از همدستان خود آنها و از گروه پیروان حاکمیت جانی پرور اسلامی باشد !
محمد صادق اکبری رئیس کل دادگستری استان سمنان ، با بیان این که تبعه سوئیسی در یک « سوئیت » به همراه یک زندانی دیگر در زندان سمنان نگه داری می شد مدعی گشته است: « او صبح امروز ( بیستم دی ) از همبندی اش درخواست می کند که از بوفه زندان برای وی خوراکی تهیه بکند. و در مدتی که در سلول تنها بوده از فرصت استفاده نموده و خودش را کشته است. » !
در اکثریت اوقات این بی خردان مطالب تمسخر آمیزی را عنوان می کنند ؛ که به قول معروف « مرغ پخته هم خنده اش می گیرد. » ؛ اگر این فرد سوئیسی یک زن بود؟ می توانستیم نزد خودمان نتیجه گیری بکنیم؛ که او از پوششی که برای موهایش در اختیار وی گذاشته بوده اند استفاده نموده و خودش را « حلق آویز » کرده است. اما می دانیم خبرگزاری هائی که به این جریان پرداخته اند گفته اند: این سوئیسی شصت و چهار ساله ، سالهای طولانی ( بیش از بیست سال ) در کشور خودش نبوده ، و چندین سال متوالی هم در کشور آفریقای جنوبی اقامت داشته است. ظاهرا او به دلیل دانستن تاریخ و شناختن فرهنگ ممالک دیگر، توجه خاصی داشته ، و در بییشتر مواقع جهت شناختن موضوعات مورد نظرش به سفرهای طولانی می رفته است !
در این رابطه برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر به چند رسانه نوشتاری توجه نمودم؛ در هیچکدام از آن رسانه ها نامی از او برده نشده ؛ و همه وی را با همین عنوان ( تبعه سوئیسی ) نامیده اند !
شاید کسی به این امر توجهی نداشته باشد و بگوید: چه تفاوتی دارد که دارای چه نامی بوده است؟ به پندار من تفاوت دارد. زیرا به گفته رئیس دادگستری استان سمنان، او از همبندی خود خواسته بوده، که از بوفه زندان چیزی جهت خوردن بگیرد و برای او بیاورد !
کدامیک از این دو زندانی زبان همدیگر را می فهمیده اند که به این راحتی فرد سوئیسی از همبندی خودش چنین درخواستی را بکند؟ از این گذشته، اگر همبندی او می توانسته از سلول خارج شود و به بوفه زندان برود؟ او نیز قادر به انجام دادن این کار بوده است. پس چرا خودش این کار را انجام نداده بود !
اگر خودم به این پرسش جواب بدهم باید بگویم؛ که این جریان یک « سناریوی کمدی – تراژدی » نوشته خود دیکتاتورهای حاکم بر ایران است. و برای نجات دادن خودشان از مهلکه ای که در آن گرفتار گشته اند؛ در حال « شکستن گز با گز هستند. » !
این یک تمثیل اصفهانی است. می دانید که هر یک از استان های بزرگ و تاریخی در میهن ما، به داشتن چیزی خاص محل سکونت خودشان شهرت دارند. به طور مثال: قالی کرمان، شربت بهارنارنج شیراز، سوهان قم، لبنیات تبریز، قطاب یزد، نان برنجی کرمانشاه، و…… گز بی نظیر و خوشمزه اصفهان !
وقتی مسافری از هر کجای ایران به اصفهان سفر می کند؛ اولین چیزی که اشتهای زیادی برای خوردن آن دارد « گز این شهر تاریخی و زیبا است. وقتی آن را می خرند که بخورند؛ چون حجم دایره ای و بزرگ آن را نمی توانند در دهان شان بگذارند و بخورند؛ با یک وسیله ضربه محکمی به آن می زنند. و آن را به تکه های ریز و کوچک می شکنند. اما با این روش لذت جویدن و احساس طعم عالی آن و مغز پسته هائی که داخلش می باشد را نمی برند !
اما اصفهانی ها خودشان « خبره » درست شکستن آن هستند. آنها بدون استفاده از هر چیز سنگینی، دو عدد گز دایره ای را محکم به هم می کوبند و هر یک از آنها به چهار تکه کوچک تر تقسیم می شوند. سپس آن قطعات تکه شده را به دهان می گذارند و لذتش را می برند !
در عالم سیاست هم می توان از این شگرد استفاده کرد؛ و هدف نهائی را با استفاده از بند های کوچک تر آن موضوع تفکیک می نمایند و سپس از آن قطعات کوچک تر ، سناریوی سیاسی مد نظرشان را می نویسند و از خواص آن به نفع خودشان بهره برداری کنند !
آخوندهای حاکم بر سرزمین اشغال شده ما نیز، با همه بلاهت شان فهمیده اند. چنانکه بخواهند خودشان را از تنگنائی که در آن غوطه ور گشته اند نجات بدهند. خطاهای شان را به نسبت شباهتی که در مواضع آنها وجود دارند؛ را با ضربات ناگهانی و کوفتن آنها به همدیگر تکه تکه می کنند؛ و مخالفان خود را به آن جریان مشغول نموده و بر سر کار می گذارند !
چندی پیش جهت ایجاد یک سوژه جدید، روزنامه نگار ایتالیائی « چچیلیا سالا » را دستگیر و زندانی می کنند. هنوز که مدت زیادی از آزاد کردن او از محبس شان نگذشته است؛ شهروند سوئیسی را می کشند. و با خلق نمودن یک تراژدی جدید، داستان دیگری را برای ایجاد یک « وجه المصالحه » با ممالک دیگر به وجود می آورند. تا با این ترفند جنایتکارانه ، ماجراهائی مانند کشتن جمشید شارمهد زندانی دو تابعیتی ایرانی – آلمانی را، با اعلام سکته نمودن او، و مرگ مشکوک چند زندانی دیگر را به دلیل خودکشی آنها، انتشار یافتن خبر اعدام شدن تعداد ۹۰۱ تن از ایرانیان در چند سال اخیر در سراسر کشور، ارسال نمودن کمک های نقدی چند میلیارد دلاری برای تروریست های نیابتی شان در سوریه و عراق و یمن، فقط تعداد اندکی از خطاهای متداول سران حاکمیت اسلامی است. که آنها را به کشتن زندانیان دو تابعیتی بر می انگیزند. تا هر از چند گاهی سر مخالفان خارجی خودشان را به این موضوعات گرم بکنند. سپس با خیال آسوده همچنان به ادامه دادن خطاهای مکرر خویش در داخل و خارج از ایران بپردازند !
کشور سوئیس به دلیل آنکه حافظ منافع ایالات متحده در ایران است. نقش مهم « میانجی گری » بین واشنگتن و تهران را ایفا می کند؛ و پیام هائی را بین دو کشور آمریکا و ایران رد و بدل می نماید. خامنه ای و همدستانش می دانند؛ با کشتن این تبعه سوئیسی محبوس در داخل زندان مربوطه، این خبر دوباره آنها و کنش های ضد بشری شان را در جهان رسانه ای می کند. و مدتی طولانی می توانند با کوفتن دو موضوع مشابه بر همدیگر( گز تلخ و مصیبت بار اعمال ضد بشری شان را ) بر روی همدیگر بزنند. تا از آن چند سناریوی جدید بنویسند و با بازی ددمنشانه خودشان در چنین فیلم های فجیعی، دیگران را به تماشای اثر تهیه شده خودشان مشغول کنند. که به مرور زمان، جنایات خودشان را تحت الشعاع این موارد قرار بدهند !
مدت ها از ماجرای کشتن جمشید شارمهد توسط سران حاکمیت ننگین اسلامی که آن را سکته نمودن وی اعلام نمودند می گذرد. « آنالنا باتریوک » وزیر امور خارجه آلمان پس از انتشار خبر اعدام آقای شارمهد به چند خبرگزاری گفته بود: « به قتل رساندن یک شهروند آلمانی برای جمهوری اسلامی عواقب جدی در پی دارد. » ؛ مقامات سوئیسی نیز هنوز واکنش مهمی در مورد کشته شدن شهروندشان به دست سران رژیم آخوندی در ایران، و اعلام شدن خبر خودکشی وی درون زندان نشان نداده اند. اینجاست که انتشار چنین خبرهای تاسف بار این کشتارها ، و عدم واکنش های جدی مسؤلان ممالک نامبرده که شهروند آنها توسط سران حاکمیت ننگین اسلامی کشته می شوند. آخوندها را بیش از پیش به انجام دادن چنین جنایاتی وا می دارد؛ که با سوء استفاده از کم اهمیت دادن مسؤلان کشورهای دیگر به این مسائل، همچنان به طور مستمر در مسیر اهریمنی خودشان حرکت نمایند؛ و با خیال آسوده تعداد زیادتری از بی گناهان را جاسوس معرفی نمایند و بکشند. و همچنان بر جنایات خویش بیفزایند !
اگر دولتمردان دیگر سرزمین های جهان، فقط و فقط به اعلام نمودن کنش های بری از انسانیت سران رژیم آخوندی بسنده کنند؟ به معنای آن است که به این رویداها توجه جدی ندارند و برای شان بی تفاوت است؛ که تعداد زیادی از مردم دنیا به دست ملاهای حاکم بر ایران و دست پروردگان ایشان جان شان را از دست بدهند !